برای انتخاب یک فیلم و یا انیمیشن برای تماشا و گذران ساعاتی خوش در کنار خانواده، پس از توجه به ردهبندی سنی محصول مورد نظر و میزان ترس، خشونت و ناهنجاری اجتماعی در آن، قطعا به دنبال دریافت پیامهای خوب، مثبت و آموزنده نیز هستیم و میدانیم که رفتار شخصیتها چقدر میتواند قابلیت الگوپذیری داشته باشد. از همین رو، معیار پیام مثبت و الگوی مثبت به همان اندازه برایمان اهمیت دارد که دوست نداریم محصولی سراسر خشن و یا ترسناک را ببینیم. در این مقاله سعی داریم به تبیین این دو مفهوم، یعنی پیام مثبت و الگوی مثبت در ارزیابیهای تربیتی کدومو بپردازیم.
هر محصول رسانهای هدفی را دنبال میکند و در نهایت به دنبال ارسال پیامی است. این ویژگی به ویژه در مورد فیلمها و انیمیشنها پررنگتر است. برای اینکه بهتر بتوانیم در مورد پیامهای این محصولات رسانهای صحبت کنیم، در ابتدا بهتر است خودِ مفهوم "پیام" را تعریف کنیم.
پیام عبارت است از محتوایی که از طریق رسانه به مخاطب منتقل میشود و میتوان آن را در قالب مفاهیم، منعکس کرد. در اینجا منظور ما پیامهای پنهان نیست که تنها با نقد فرم و محتوا توسط منتقدین میتوان به آن دست یافت بلکه منظور ما پیامهای آشکاری است که به راحتی برای مخاطب قابل درک و دریافت است.
به طور کلی پیامها را میتوان به دو دسته توصیفی و ارزشی تقسیم کرد. پیامهای توصیفی همان گزارهها و اطلاعات علمی، پزشکی، جغرافیایی و از این دست هستند. پیامهای ارزشی نیز همانگونه که از نام آن پیداست پیامهایی هستند که به یک ارزش اخلاقی در رفتار انسان اشاره دارد. این ارزشها در سه دسته فردی، خانوادگی و اجتماعی تقسیمبندی میشوند. ارزشهای فردی مانند تلاش و پشتکار. ارزشهای خانوادگی همانند احترام به پدر و مادر و ارزشهای اجتماعی مانند تعهد و مسئولیتپذیری در جامعه.
توجه به این نکته ضروری است که منظور ما از مثبت همان خوب و یا صادق (در گزارههای توصیفی) نیست؛ بلکه این موضوع به رده سنی تعیین شده بستگی دارد. هر پیامی در دوره سنی خاصی درک و دریافت میشود و ممکن است پیامی که برای رده سنی بالای 9 سال مثبت باشد برای رده سنی 7 یا 8 سال منفی تلقی شود! به طور مثال موضوع مرگ، یک حقیقت صادق است اما نباید در انیمیشن یا فیلمی که مناسب رده سنی زیر 9 سال است، محوریت داشته باشد. در نتیجه برای این رده سنی پیام منفی تلقی میشود.
در مواجهه با فیلمها یا انیمیشنها با دو نوع روایت، سر و کار داریم. یک روایت، روایت کلی است. روایت کلی همان فضای کلی داستان و پیامی است که با خود دارد و در انتهای قصه به مخاطب منتقل میشود. روایت دیگر در جزییات اثر است. روایت جزئی شامل دیالوگها، رفتار، میزانسن، دکوپاژ، جلوههای ویژه و... است. در اینجا باز به اهمیت ردهبندی سنی تا قبل از تعیین معیار مثبت، پی میبریم؛ چرا که در ردههای سنی پایینتر تنها توجه مخاطب به جزییات اثر است و پیام کلی آن را دریافت نمیکند به این دلیل که کودک درکی از کلیت قصه ندارد؛ اما در ردههای سنی بالاتر دریافت پیام کلی اثر برای مخاطب راحتتر خواهد بود. منفی و یا مثبتبودن پیام به این موضوع نیز بستگی خواهد داشت.
به طور کلی کودکان از سن 9 سالگی میتوانند با روایت کلی اثر ارتباط برقرار کرده و پیامهای آن را به خوبی درک کنند. تا پیش از 9 سالگی روایتهای جزیی اعم از دیالوگها، رفتار و صحنه نمایش اثرگذاری بیشتری دارد. بنابراین یک پیام جزئی ممکن است برای رده سنی زیر 9 سال شدید و برای بالای 9 سال ضعیف، تلقی گردد. امتیازدهی از 1 تا 5 امتیاز که از خیلی کم شروع شده و تا خیلی زیاد ادامه مییابد، بر اساس این توضیحات و ردهبندی سنی انجام میشود.
فیلمها و به ویژه انیمیشنها از طريق ارتباط مستقيمي که با کودکان برقرار ميکنند به آساني ميتوانند مفاهيم بسياري را به آنان منتقل کنند. شخصيتهاي ساده و دوستداشتني دنياي کارتون و انیمیشن براي مخاطبان کودک و نوجوان به آساني به عنوان الگو پذيرفته ميشوند و کودکان سعي ميکنند از رفتارها و برخوردهاي آنان تقليد کنند. يکي از مهمترين عواملي که باعث موفقيت يک برنامه انيميشن ميشود، خلق شخصيتهاي مناسب توسط توليدکنندگان آن است. کاراکتر (شخصيت) در يک انيميشن ميتواند انسان، حيوان، شيي يا حتي يک نقطه و خط باشد. شخصيتپردازي مناسب باعث ميشود که مخاطب با آن کاراکتر ارتباط برقرار کند.
در يک انيميشن موفق، شخصيتها خود را به ويژگيهاي انساني نزديک ميکنند و به اين ترتيب، بيننده با آن شخصيتها به همذاتپنداري رسيده و از همينجاست که ارتباط برقرار ميشود. هيچ انيميشني حتي با برخورداري از يک داستان خوب، بدون داشتن شخصيتهاي مناسب و قوي نميتواند به اثري موفق تبديل شود. اگر هنوز به ميزان تأثير اين شخصيتهاي رسانهاي بر کودکان ترديد داريد، کافي است در ابتدا کمي به نحوه مواجهه خود با قهرمانان و شخصيتهاي فيلمهاي سينمايي و سريالها توجه کنيد.
بيشک با توجه به جنسيت، سن و نقشهاي خود با يکي از شخصيتها ارتباط برقرار ميکنيد. مادرها با مادر داستان، پدرها با شخصيتهاي مسئول و جوانان با شخصيتهاي جذاب و ماجراجو. با خوشحالي آنها لبخند رضايت بر لبها نقش ميبندد و با شکستها و ناگواريها گاه پابهپاي کاراکترهاي مورد علاقه اشک ميريزند. اين رفتارها همانطور که قبلاً توضيح داده شد با يک واژه توضيح داده ميشود؛ همذاتپنداري! هنگامي که همذاتپنداري و ارتباط با کاراکتر ايجاد شد، زمينه تأثيرگذاري پيامهاي رسانهاي آسانتر ميشود.
همين اتفاق به مراتب جديتر در ذهن و روح کودکان رخ ميدهد و با تکرار دريافت پيامهاي يکسان، از شخصيتهاي رنگارنگ الگوپذيري و تقليد آغاز ميشود، بدون اينکه در پي پيامدها و آثار مثبت و منفي آن باشد. بدين ترتيب در يک جريان مداوم سبک زندگي کودکان امروز و مردان و زنان فردا تأثير ميپذيرد.
2 تا 4 سال: در این سن برای کودکان سخت است که درسهای اجتماعی را از داستانها به خصوص از توصیفات شفاهی و یا شخصیت ها یاد بگیرند. داستانهایی که شخصیتهای مختلف را در حال انجام کارهای خوب نشان میدهند احتمالا موثرترین هستند. آگاه باشید که گاهی کودکان در این سن برای ارتباط برقرارکردن بین اتفاقی که در رسانه میافتد و دنیای واقعی، نیاز به کمک دارند. در اینجا بهتر است ارتباط بین شخصیتها و اتفاقات را برایشان توضیح دهید.
5 تا 7 سال: داستانهایی که شخصیتهایی را نشان میدهد که در حق یکدیگر مهربان هستند، بیشترین تأثیرگذاری را در این سن دارند. وجود شخصیتهایی که به صورت صریح کارهای خوب را گوشزد میکنند و افرادی که این حرفها را اجرا میکنند، تأثیرگذار است.
8 تا 9 سال: چهرههایی که با مشکلات، موانع و بیعدالتیها مبارزه میکنند و بر آنها غلبه میکنند، احتمالاً الهامبخشترین شخصیتها برای کودکان در این بازه سنی هستند.
10 تا 12 سال: کودکان در این بازهی سنی دیگر میتوانند از شخصیتهای منفی که عاقبت کار خود را میبینند، درس بگیرند. این شخصیتها نباید خاکستری باشند و تحول آنها مشخص باشد. آنها در این بازهی سنی به دنبال کسب هویت هستند. این هویت میتواند با توجه به ویژگیهای مثبت فرهنگی یا ضد فرهنگی شکل بگیرد از همین رو بازنمایی الگوهای مثبت از اهمیت بالایی برخوردار است.
13 تا 14 سال: نوجوانان ممکن است در این سن به بزرگترها و افرادی که دارای جایگاه بالاتر هستند احترام نگذارند. وجود افرادی که پیام احترام به دیگران را منتقل میکنند میتواند تأثیرگذاری داشته باشد. وجود شرایطی که نوجوانان در گروه دوستی خود پذیرفته میشوند میتواند منشأ انتقال رفتار به افراد باشد.
15 تا 17 سال: انتخاب رسانههایی که در آنها الگوهای مثبت حضور دارند، باعث میشود آنها به فراتر از زندگی خود و اطرافیانشان فکر کنند. به عبارت دیگر بهتر است آن الگوی مثبت حائز این ویژگیها باشد. در این سن، بروز احساسات به صورت صحیح اهمیت دارد. لازم است محصولاتی برای نوجوانان در این سن انتخاب شود که افراد در آن احساسات خود را به صورت سازنده مطرح میکنند و از پرخاشگری و دستپاچگی و مواردی از این دست دوری میکنند. محصولاتی که در آن زنان، شخصیت اثرگذار به حساب میآیند، لازم است نیازهایی روشن و واضح را مطرح کنند و برای رسیدن به آن تلاش کنند.
شاید بتوان مهمتریم بخش در ارزیابیهای تربیتی کدومو را بخش توصیهها دانست. چرا که از حالت توصیف اثر فاصله گرفته و به ارائه راهکار میپردازد. در اینجا ارزیاب با توجه به اصول تربیتی و گاه اطلاعات سینمایی، توصیههایی را به والدین ارائه میدهد. سپس ناظر به داستان اثر، پیامها و الگوهای آن، سوالاتی را مطرح میکند تا در ادامه برای گفتگو با فرزندان، گرهگشا باشد.
این توصیهها و سوالات قاعدتا باید متناسب با رده سنی تعیین شده برای محصول و با توجه به ویژگیهای شخصیتی در هر دوره سنی، باشد. همانطور که گفته شد، در ردههای سنی زیر 9 سال که کودک درک کاملی از پیام فیلم ندارد، سعی میشود تا با مطرحکردن سوالات مرتبط و به چالشکشیدن ذهن بچهها، میزان دریافت آنها از پیام را متوجه شویم و گفتگو را به سمتی ببریم که پیام مورد نظر و متناسب با شرایط فرهنگی خانواده را برایشان توضیح دهیم. درباره واقعینبودن شخصیتهای داستان با آنها گفتگو کنیم و باز نظرشان را درباره میزان علاقه به هر کدام از شخصیتها جویا شده و علتش را دریابیم. این کار علاوه بر اینکه بستری را برای گفتگو و گذران وقت فراهم میکند، کمک میکند تا با شخصیت و مکنونات درونی فرزندان بیشتر آشنا شده و به آنها اطمینان دهیم که نه در مقام والد بلکه مانند یک دوست همیشه در کنارشان هستیم.
اما در مواجهه با نوجوانان، نکاتی را باید در نظر بگیریم که در ادامه به آنها میپردازیم.
کدومو پیشنهاد میکند مقالات دیگر مربوط به تشریح مفهوم شاخصهای ارزیابی از جمله مقاله "مفهوم ناهنجاری اجتماعی درفیلم و انیمیشن" را مطالعه کنید.
1 دیدگاه