از گذشته دور تا امروز سینما در تلاش بوده است تا با زبان هنری به تبیین، انتقاد و ابداع در فرهنگ زندگی روزمره افراد بپردازد. عمدتا تاثیر آن، چه به صورت عمیق و بنیادین یا گذرا و سطحی در رفتار افراد نمود پیدا میکند و هویت فردی و اجتماعی آنها را میسازد. سینما با تصویرسازی از نقش شخصیتهای مختلف در یک یا چند اثر سینمایی به صورت پیوسته، میتواند در بلندمدت نگرش مخاطبین را به سمت و سوی مدنظر خود هدایت کند. لذا چگونگی بازنمایی از خانواده، زنان، مردان و سایر نقشهای اجتماعی در روند آثار سینمایی قدرت تغییر نگرش مخاطب، شکلدهی به رفتار و عملکرد او در آینده و حتی هویتسازی برای نسل جدید را دارد.
نهاد خانواده بهعنوان مرجع مهم در تربیت و هویتسازی برای نسل آینده اهمیت ویژهای دارد. لذا چگونگی بازنمایی و پرداخت سینما به هویت و جایگاه او و همچنین نقشهای مشخص در نظام خانواده مثل نقش مادر یا پدر بودن، فرزند بودن و روابطی که بین آنها شکل میگیرد، امری مهم و اساسی است. هرآنچه نهاد خانواده را در حفظ و تداوم به اضمحلال و نابودی بکشاند، تهدید جدی برای جامعه و نسل آینده آن است تا مشکلات جدی و جبرانناپذیری برای افراد یک خانواده و همچنین جامعه داشته باشد و متقابلا سینما بستر مناسبی است تا با شکلدهی درست به تصویر ذهنی افراد به آموزش حل مسائل آنان کمک کند.
سینما بهعنوان یکی از بسترهای اصلی رسانه بهترین مرجع اثرگذار بر نگرش و رویکرد ذهنی مخاطب است تا اولا به ذهنیت او شکل و انسجام ویژهای ببخشد و دوما برساخت جدیدی در نگرشهای او ایجاد کند. هرچه بازنماییها برای فرد ارتباط نزدیکتر و اشتراکات بیشتری داشته باشد بر شدت اثرگذاری آن میافزاید. ضمناً محتوای سینمای ایرانی برای مخاطب ایرانی همزمان به نوعی درگیری عاطفی و احساسی نیز ایجاد میکند و افراد را به کنشگری و یا متقابلا به نوعی بیانگیزگی سوق میدهد. فیالمثل اگر ما به طور مستمر در مدت زمانی مشخص با محتوای نسبتا مشابه از ناهنجاریها در بستر دزدی، رانت، فسادهای اقتصادی و... در دولت ایران مواجه شویم.
فرض کنید بازنمایی بهگونهای باشد که هیچ تلاش و کوششی به نتیجه برای اصلاح منجر نشود و قدرت نهایی در چنگ دولتمردان مفسد و خائن باشد. در این صورت احتمالا مواجههی مستمر با چنین محتوایی به واسطهی اینکه دقیقا از جامعه خودمان روایت میشود؛ به گونهای مخاطب را به مرور به فرسودگی و ناامیدی برای تلاش دچار میکند. البته همین رسانهی سینما با بازنمایی همراه با انگیزه برای مخاطب میتواند او را به سمت کنشگری و تلاش بیشتر بکشاند درواقع اثری جدی بر انگیزه مخاطب دارد.
آنچه قبل از جنسیت اهمیت بیشتری دارد حفظ و تدوام نظام خانواده به عنوان اولین نهاد تربیتی به شکل صحیح و درستِ آن است. اهمیت جنسیت به طور عام و زنان به طور خاص از آنجایی شکل میگیرد که یکی از نقشهای اصلی در نظام خانواده نقش زنان است که از قضا در دنیای امروز اولین نقش تربیتی را بهعنوان مادر در خانواده به عهده دارند. از گذشته تا امروز دختران و زنان علاوهبر نقش غیرمستقیمی که در جامعه خود ایفا میکردند به حضور مستقیم و فعالتری در اجتماع روی آوردند و با چالشهای بیشتری مواجه هستند. درواقع آنچه دخترانِ نوجوان و جوان امروز را بهچالش کشانده است نوعی بیهویتی در نسبت با جنسیت خود و ایفای نقش است. در نتیجهی این بیهویتی لازم است به راهکارهای مناسبی در جهت شکلدهی درست به این نوع از هویت برای مردم بهویژه دختران سرزمینمان برسیم.
آنچه امروز بیش از قبل در سینما به چشم میخورد توجه ویژه عوامل فیلم به موضوع زنان است. علیرغم حضور فعال زنان از گذشته دور تا به امروز در سینما آنچه سینمای امروز را در مقایسه با قبل متفاوت کرده است فیلم و سریالهایی است با موضوع مسائل مرتبط با زنان ساخته میشود. سینما در تلاش است تا با پرداخت به مسائل مربوط به زنان در جامعه ایران ضمن ایجاد رویکردهای جدید به نوعی زمینهساز تغییر و تحولات موثر در بطن جامعه و خانواده باشد. باتوجه به پژوهشهای صورت گرفته در سینمای امروز عوامل رسانهای در تلاشند تا مسائل مربوط به زنان که به نگرشهای اشتباه و غلط ضدزن گره خورده به چالشهای مرتبط با زنان در بستر جامعه و خانواده بپردازند؛
آنچه ما امروز از زنان در سینمای کمدی و سریالهای نمایش خانگی با آن مواجه هستیم شخصیتهای متفاوت از زنان است که از قدرت نسبتاً بالایی برخوردارند. اما این میزان از قدرت در شخصیتهای متفاوتی نمود پیدا میکند؛ آنچه در سریالهای اخیر بازنمایی میشود مانند سریالهای آنتن، روزی روزگاری مریخ و سینماییهایی چون دینامیت و خوب بد جلف و... زنانی هستند که عمدتا با مردان ناتوانی در مدیریت خانه و خانوداه مواجه هستند که عمدتاً زنان را مجبور به اهانت و تحقیر مردان خود میکند. در مورد مقابل وجه دیگری از زنان بازنمایی میشوند که عمدتا زنان بیمنطق و زورگویی هستند که بیتوجه به تصمیمگیریهای درست و غلطشان، مردان از آنها میترسند و بالاجبار فقط به دلیل جنسیت از آنها اطاعت میکنند و بهنوعی مردان در جایگاه حقارت در مقابل آنها قرار دارند.
فیلم و سریالهای اجتماعی و درام عمدتا به نوعی چالشهای دنیای زنانه را در بستر جامعه و خانواده به تصویر میکشند. در سینماییهایی مثل، ابلق، شنای پروانه، عرق سرد و... که مستقیماً چالشهای مربوط به زنان را روایت میکند علیرغم شاخصههای درستی که از این چالشها دارند بهنوعی قدرت نهایی را در دست مردان روایت میکند. زنان در این آثار عمدتا یا شخصیتهایی دارند که در تلاش است با بیعدالتیها و آداب و رسوم غلط در بستر خانواده و جامعه که آنان را محدود کرده بجنگند. یا زنانی هستند که بستر سنتی و غلط خانوادهها و جامعه مانع کنشگری آنها میشود و زنان در این بستر توان مقابله ندارند. نتیجه هر دو گروه نافرجامی است و موفقیت در دست مردانی است که سنت، قانون و جامعه حامی آنها است.
1 دیدگاه