ساختار قصهگویی سفر قهرمان یکی از مدلهای داستانگویی است که امروزه تقریباً در تمامی انیمههای ژاپنی مثل حمله به تایتانها از آن استفاده شده است. ساختاری که جوزف کمبل در قرن اخیر آن را بهعنوان الگوی داستاننویسی مطرح کرده است. الگویی که بر پایهی شباهت داستانهای کهن همچون شاهنامه، ایلیاد و اودیسه و گیلگمش پایهریزی شده است.
سفر قهرمان ساختاری دارد که در آن همچون یک راهنما خواهیم دانست که قهرمانِ داستان سفر خود را برای تبدیلشدن به یک قهرمانِ مورد پذیرش در جامعه چگونه میپیماید. سفری که دارای مراحل مختلفی خواهد بود که سرانجام قهرمان را در مقابل شخصیت کاراکتر ضدقهرمان قرار میدهد. دو عنصر کلیدی که تمامی قصهها بر پایهی آن ساخته میشوند.
انیمهی حمله به تایتانها که تا بهحال در پنج فصل ساخته شده است نیز از همین الگوی سادهی داستاننویسی تبعیت میکند. الگویی که در آن شخصیت اصلیِ انیمه یعنی «اِرِن» از یک نوجوانی که بدون وجوه قهرمانی است، تبدیل به یک قهرمان میشود. هرچند که این سیر قهرمانپروری در انیمهی حمله به تایتانها کمی متفاوت از ساختار قهرمان و ضدقهرمانی است که جوزف کمبل از آن یاد میکند.
ساختار سفر قهرمان، درواقع برای پرورش قهرمان و رساندن آن به نقطهی مبارزه با ضدقهرمان ایجاد شده است. پس در این ساختار قهرمان و ضدقهرمان دو مفهوم جدا از یکدیگرند. خواه این مفاهیم در قالب کاراکترهای انسانی باشد خواه در قامت مبارزهی یک کاراکتر با عوامل طبیعی و حتی عوامل درونی. اما مهم آن است که قهرمان در این روند یاد میگیرد که بر ضدقهرمان پیروز شود نه آنکه خودش ضدقهرمان شود.
انیمهی حمله به تایتانها با عوضکردن مفهوم قهرمان و ضدقهرمان روایتی عجیب را ارائه میدهد. درواقع شخصیت ارن که در دو فصل نخست این سریال در شکل و شمایل یک قهرمان ظاهر میشود در یک چرخشِ شخصیتی تبدیل به ضدقهرمان میشود. قهرمانی که میخواهد صلح را برای مردمش به ارمغان بیاورد، تبدیل به یک شرور بهتمام معنا میشود که تنها قدمهای نابودی دارد.
مدل قصهگویی انیمهی حمله به تایتانها کاملاً برخلاف روند قصهگویی است که در دیگر آثار شرقی و حتی غربی شاهدش هستیم. روندی که درک آن برای نوجوانان که بههیچ عنوان مخاطب این اثر نیستند تاثیرات منفی خواهد داشت؛ زیرا این انیمه مختص به ردهسنی بزرگسال است که توانایی تجزیه و تحلیل اتفاقات اثر را دارد.
درواقع اینگونه میتوان گفت که انیمهی حمله به تایتانها بر مبنای ردهبندی سنی بالا، که در آن بهصورت پیشفرض مخاطب از نحوهی شکلگیری شخصیت و اهدافش باخبر است، در چرخشِ شخصیتی قهرمان را به ضدقهرمان تبدیل میکند. این درحالی است که در تمامی آثار مرتبط با ردهسنی نوجوانان از این مکانیزم خودداری میشود. زیرا نوجوانان در مقایسه با بزرگسالان بیشتر درگیر هیجان و ریتم داستانی میشوند که همین عامل باعث عدم تمرکز بر تحلیل وقایع و ساختارهای درونی یک اثر میشود.
در این انیمه، ارن در پی اتفاقاتی متوجه رازهای مخفی جامعهی خود میشود. رازهایی که او را به این نتیجه میرساند که برای از بینبردن ریشههای فساد جامعه نیاز به یک پاکسازی بزرگتر است. پاکسازیای که نهتنها باعث از بینرفتن جامعهی خود بلکه جوامع دیگر نیز خواهد شد. پاکسازیای که به ناچار افراد بیگناه نیز درگیر آن خواهند شد. اما نوجوانان در برخورد با چنین داستانی به واسطهی آنکه جذب شخصیت اصلی شدهاند، بدون توجه به این لایههای پیچیدهی داستانی تنها آن وجه تغییرِ شخصیت از قهرمان به ضدقهرمان را میبینند.
تغییری که بهصورت ناخودآگاه در ذهن آنها این گذاره را فعال میکند که یک قهرمان میتواند ضدقهرمان باشد، اما همچنان جذاب هم باشد. حال چرا این مفهوم برای نوجوانان منفی است؟ از این بابت که قهرمان و ضدقهرمان در واقع مصداقهایی از خیر و شر هستند. قهرمان در این ساختار خیر و بهعنوان جنبهی روشنایی در نظر گرفته میشود و ضدقهرمان شر.
خیر و شر در ادبیات داستانی و همچنین مفاهیم دینی ما ایرانیان کاملاً جدا از هم و در مقابل یکدیگر تعریف میشوند. درواقع این دو مفهوم که در قالب قهرمان و ضدقهرمان نمود پیدا کردهاند هرگز توانایی تبدیل به یکدیگر یا ادغام را ندارند. این درحالی است که انیمهی حمله به تایتانها با این پیشفرض جلو میرود که خیر میتواند تبدیل به شر شود، اما همچنان در پی انجام اهداف خیر باشد. گزارهای که در ساختار دینی و سبک زندگی ما ایرانیان پذیرفته نیست. پس در همین نقطه است که نوجوانان ایرانی با تماشای انیمهی حمله به تایتانها بهصورت ناخودآگاه درگیر موضوع عدم جدایی خیر و شر میشوند. شخصیت ارن که نمایندهی جبههی خیر است بنا بر شرایطی تبدیل به شر میشود تا از خیر محافظت کند.
محافظتی که نوع انجام آن نیز نه از مدل خیر بلکه از نوع نگاه شر به موضوع است. یعنی پاکسازی گسترده در جامعه و جهان برای آنکه خیر بتواند وجود داشته باشد. پاکسازیای که بیشباهت به تفکرات غرب بهموضوع منجی نیست. زیرا در نگاه غرب منجی کسی است که با وجود حضور در جبههی خیر، اما برای پیروزی با توسل به زور و شر باعث مرگ انسانهای بیگناه میشود تا جامعهای که او آن را قبول دارد بتواند وجود داشته باشد.
این درحالی است که تصویر نمادین انیمهی حمله به تایتانها از منجی که وحشت را به ارمغان میآورد با تصویری که ادیان بدون تحریف از منجی بهتصویر میکشند، کاملاً متفاوت است. منجی نهتنها در سمت خیر ایستاده است، بلکه راه و روش او نیز در سمت و سوی خیر است و هرگز نمیتوان آن را در جبههی شر تصور کرد.
گزارهای مشابه این تفکر نادرست که هدف وسیله را توجیه میکند. تفکری غلط که در پی اثبات این است که برای انجام کارهای درست و ایستادن در سمت خیر حتی اگر دست به انجام کارهای غلط و شرورانه بزنید نیز اشکالی ندارد. درست همچون ارن، شخصیت اصلی انیمهی حمله به تایتانها که در قامت یک منجی قرار میگیرد که مقصودش وسیلهی رسیدن به هدف را توجیه میکند. اما باید توجه داشت که قهرمان همان قهرمان است و هرگز راه و روش قهرمانیِ او تبدیل به راه و روش ضدقهرمانی نمیشود، زیرا خیر هرگز شر نخواهد شد.
کدومو پیشنهاد میکند پیش از انتخاب و تماشا یا معرفی انیمهی حمله به تایتان به دیگران مقالهی "حمله به تایتانها اثری تنها برای بزرگسالان" را نیز مطالعه کنید.
1 دیدگاه