یک رسانه چطور میتواند گروه های مردمی را برای اهداف مشخصی بسیج کند؟ چه عواملی در ایجاد یک هیجان اجتماعی موثر هستند؟ افراد در گروههای مردمی چه عملکردی دارند؟ ما به تمام این سوالات در مقالهی زیر پاسخ میدهیم.
از نظر روانشناسی، هیجان، پاسخ کم دوام ما به موقعیتهای محیطی است. اما آنچه که ما در اینجا میخواهیم بررسی کنیم؛ با این تعریف، اندکی متفاوت است. چرا که ما با تعریف عامهی هیجان و خصوصا هیجانات ناشی از فضای رسانهای سر و کار داریم و نه با تعاریف علمی آن.
به طور کلی هیجان مجموع احساسات تجمیع شده است؛ که به اشکال مختلفی نمود میابد. اما منظور از هیجان رسانهای آن هیاهوی رشد یافته در کاربران است که علت بنیادین آن فضای رسانه است. در دنیای امروز که رسانه در آن نقش کلیدی را بر عهده دارد، تاثیرات این فضا بر ابعاد مختلف زندگی انسان مشهود است. رسانه میتواند یک ارزش ملی را به ضد ارزش و حتی یک ضدارزش را به ارزش مردم آن ملت تبدیل بکند. در وقایع چند سال اخیر کشورمان به خوبی میتوانیم شاهد تاثیر رسانه بر فکر و عملکرد مردم باشیم. در این جا ما به نقش رسانه در تهییج کاربران و نحوهی تخلیه و بسترهای تخلیه آن میپردازیم.
هیجان یک اتفاق کاملا طبیعی در مغز ماست. بعضی از هیجانات ما خبر از یک اتفاق مخفی در مغز ما یا بخشهای دیگر بدن مان میدهند. بعضی از هیجانات مسئولیت تخلیهی زوائد احساسی مارا بر عهده دارند. بعضی از هیجانات حتی مارا متوجه تهدیدات بیرونی میکنند. پس هیجان به خودی خود یک اتفاق منفی نیست.اما در باور ناخودآگاهمان آن را یک پدیدهی منفی میدانیم. چرا که فکر می کنیم هیجان در مقابل عقلانیت قرار دارد.
ولی این باور درست نیست چراکه هیجان هم مانند خرد بخشی از ذهن ماست. اما ذهن هیجانی ما خود را سریعتر از ذهن خردگرا ابراز میکند. به همین دلیل است که در شرایطی که هیجانی هستیم معمولا بدون تفکر تصیمگیری میکنیم. چرا که هیجان میخواهد فکر را از ما بگیرد تا حیات مارا حفظ کند. پس خود هیجان به خودی خود اتفاق بدی نیست و بهتر این است که ما هیجانات را بر اساس پیامدهای آن تقسیم بندی کنیم.
به مثالهای زیر توجه کنید:
-خبریک تجاوز در جنوب غرب آمریکا در عرض چند ساعت طوری فراگیر شد که مردم آن منطقه در اعتراض به این اتفاق یک تظاهرات گسترده راه انداختند. دیری نپایید که در سراسر دنیا مردم از رسانههای کوچک و بزرگ خود استفاده کردند و برای هم صدایی با مردم آن منطقه اعتراض خودشان را نشان دادند!
-یک سلبریتی در یک منطقه با هواداری از یک نامزد انتخاباتی توانست در لحظات آخر ورق را برگرداند و خیل عظیمی از مردم با هواداری از او به نامزد انتخاباتی مورد تاییدش رای دادند!
-مردم یک کشور با تشکیل یک کارزار خواستار پیگیری سران حاکمیت آن کشوردر مورد مساله ی حضور اتباع خارجی در آن منطقه شدند!
تمام این مثالها دردنیای واقعی اتفاق افتادهاند و شاید خودمان هم مثالهای مشابه آن را دیده باشیم. سوال این جا است که چه چیزی باعث میشود تا یک گروه بزرگ از افراد در کوتاه ترین زمان برای پیگیری یک مطالبه یا اعتراض تشکیل شود؟ چه کسی تمام این افراد را از زمان و مکان این مطالبات باخبر میکند؟ چه کسی آنها را تشویق به حضور در مجامع عمومی میکند؟
جواب این است: رسانه! اما رسانه به تنهایی چطور توانسته است تا این حد تاثیرگذار باشد؟
اگر شما هنر شفاف اندیشیدن یا همان تفکر نقادانه را خوب بلد باشید این موضع برایتان تعجب آور است. چطور ممکن است جمعیت کثیری از مردم تحت تاثیر جو رسانهای تابع هیجانات خود باشند؟ و بدون تامل تصمیمی بگیرند که سرنوشت بسیاری از مردم دیگر را هم تحت تاثیر قرار میدهد؟ اما واقعیت این است که رسانه از همین مساله استفاده میکند!
در واقع رسانه میخواهد که ما فکر نکنیم. شاید این مثال جالب باشد: ویروسها موجوداتی هستند که به خودی خود زنده نیستند اما قابلیتهای حیاتی دارند. اگر یک ویروس تا سالیان سال هم خارج از بدن یک موجود زنده باشد نمیتواند رشد کند. اما به محض اینکه وارد بدن یک موجود زنده شد از قابلیتهای حیاتی او استفاده میکند و تکثیر میشود. رسانه هم به تنهایی هرچند موجودیت دارد اما فعلیتی ندارد و درواقع در زمین بازیای که خودمان طراحی کرده ایم وارد میشود با شناسایی نقاط ضعف ما و استفاده از آنها رشد میکند.
فکر عمومی تشکیل شده از افکار فرد به فرد است. وقتی افراد زیادی باهم یک مسالهی مشترک داشته باشند، جریان فکر عمومی ایجاد میشود. اینطور میشود که شما افراد مختلفی را میبینید که راجع به آن مساله صحبت میکنند. وقتی که این مساله از دستهی مسائلی باشد که امنیت جانی و روانی انسان را تهدید کند، انسان آمادهی واکنش دادن میشود. به همین دلیل است که با دقت وقایع محیط اطرافشان را نظاره میکنند تا از آسیبهای ناشی از حملات بعدی جلوگیری کنند.
در شرایط هیجانی انسان به شدت زودباور و تلقین پذیر میشود. شاید حتی برداشتهای نادرستی از واقعیت داشته باشد. در واقع رسانه از همین موضوع استفاده میکند تا هیجان بیشتری تزریق کند چون فکرعمومی در آن شرایط حتی موضوعات بی خطر را هم خطرناک قلمداد میکند. شاید ما با مشاهدهی یک صحنهای از تخلیه هیجانی مردم، مثلا اعمال خشونت یک فرد به فرد دیگر آن اقدام را نتیجهی اتفاقی بدانیم که بین آن دونفرافتاده است! اما این ظاهر امر است.
هیچ هیجانی نمی تواند با یک اتفاق واحد ناگهان روشن شود مگر آنکه فرد با اتفاق مشابه آن قبلا روبرو شده باشد. این مساله دلیل ایجاد زنجیرهی خشونت در یک بازهی زمانی خاص را روشن میکند و هم به ابعاد فردی و هم اجتماعی قابل تعمیم است.ی عنی اگر میخواهیم بفهمیم که چه اتفاقی افتاده که عدهی زیادی از مردم با نارضایتی راجع به یک مساله به تظاهرات میپردازند، باید بررسی کنیم که چه اتفاقات زنجیرهواری از گذشته زمینه را برای تجمیع و تخلیهی هیجان فراهم کرده است.
حالا اگر این هیجانات زنجیرهوار و ابتدایی رشد کنند موضوع رسانهها میشوند وخود رسانه دوباره تقویت کنندهی این هیجانات خواهند بود. و اینگونه است که مردم ترغیب به تخلیهی هیجان از بسترهایی میشوند که خود رسانه به آنها پیشنهاد کرده است.
مخاطب، خوراک رسانه است. باید مخاطبی باشد تا پیگیر عرایض رسانهها باشد. همهی ما کم و بیش از رسانهها با اهداف متفاوتی استفاده میکنیم. از اوقات فراغت گرفته تا اهداف آموزشی و کسب و کار و... . بنابراین ما شهروندان این فضا محسوب میشویم حتی اگر زمان کمی را در آن بگذرانیم. پس رسانه تمام خلاقیت خود را بکار خواهد بست تا مارا بیشتر در این فضا نگه دارد. بنابراین نمیتوان انتظار داشت که رسانه برای این مساله تلاشی نکند چراکه حیات رسانه به حضور ما در آن فضا بستگی دارد.
هر فردی وقتی تنهاست یک هویتی برای خودش دارد که با استفاده از آن خودش را تعریف میکند. اما هویت افراد در اجتماعات دیگر یک هویت کامل نیست و تحت تاثیر عوامل بیرونی قرار میگیرد. جمع خاصیت پوشانندگی دارد و تک تک افراد حاضر در یک جمع هویت گمنامی دارند به همین دلیل با قرارگرفتن در اجتماعات رفتارهای پرخطر مانند خشونت تشدید میشود و افراد با جسارت بیشتری دست به این رفتارها میزنند. بنابراین هیجان در اجتماعات مانند یک ویروس بین تک تک اعضای آن جمع گسترش مییابد.
این درست است که جامعه تاثیر زیادی روی رفتار ما میگذارد اما اگر ما با آگاهی با مسائل محیط اطرافمان مواجه بشویم خودکنترلی بیشتری در مواقع بحرانی خواهیم داشت. از جمله راهکارهایی که برای مصون ماندن از آسیب ها و القائات رسانهها پیشنهاد میشود پرورش تفکرنقادانه و سواد رسانهای است.
در واقع این مهارتها به ما کمک میکنند که خودمان را در فضای رسانهای واکسینه کنیم که بتوانیم حتی در شرایطی که هیجان برما غلبه کرده است تصمیمگیری را به زمان بهتری موکول کنیم. واکسینه شدن مارا از راه حلهای سلبی هم بی نیاز میکند! این درست است که در یک سری از گروههای سنی حساس برای استفاده از فضای رسانهای همچنان راه حلهای سلبی پیشنهاد میشود اما بزرگسالانی که سواد رسانهای و خودشناسی ندارند هم به همان اندازه در معرض خطرات این فضا قرار میگیرند.
با وجود تمام این حرفها آمارها نشان میدهند که در سالهای اخیر مردم بیشتر از قبل با تامل بیشتری وارد فضای رسانه میشوند؛ که این خود نشانگر پیشرفت سواد رسانهای عمومی مردم است. بنابراین جای امیدواری است که تلاش های دولت و ارگانهای مردمی برای ایجاد یک جریان بیداری رسانهای موثر واقع میشود.
منابع و پیشنهاد کدومو
1- مقاله هیجانات اجتماعی در جامعه رسانهای
2- بخشی از کتاب از تبلیغات رسانهای تا طوفان توییتر
کدومو پیشنهاد میکند که مقاله خشم، هیجان خوب یا بد را هم مطالعه کنید.
1 دیدگاه