اگر به عنوان یک مخاطب فعال پیگیر اخبار و رویدادهای بین المللی باشید. بعید است که در چند سال گذشته در مورد رشد گرایشهای جنسی خاص و همجنسگرایی در دنیا و روند قانونی شدن انواع ازدواجهای همجنسگرایان یا به عبارت دقیق تر جامعه LGBTQ+ ها چیزهایی نشنیده باشید. موضوعی که تا کمتر از 30 سال قبل در تمام دنیا غیر رسمی بود. حتی در اغلب کشورها نیز به عنوان یک عمل غیر قانونی و تهدید بودن برای بنیان خانواده جرم بود. به علت اینکه فرآیند طبیعی ادامه نسل را مختل میکرد. اگر پدر یا مادر یک نوجوان و یا یک مربی باشید. بعید نیست که جملاتی در دفاع از این پدیده از فرزند یا دانشآموزانتان شنیده باشید. سوال این است که در این بازه زمانی حدودا 30 ساله چه فرآیندهایی باعث رشد این پدیده غیر طبیعی شده؟ چرا به سرعت در کشورهایی با فرهنگهای مختلف قانونی اعلام میشود؟
اگر از نقش فلسفه غرب با هدف به حداکثر رساندن لذت برای انسان در این همهگیری عبور کنیم؛ یکی از عوامل تاثیرگذار در این زمینه قطعا استفاده از نظریه برجسته سازی (Agenda Setting Theory) در انواع رسانه برای توجیه و طبیعی جلوه دادن این ناهنجاری اجتماعی در سالهای اخیر بوده است. برجسته سازی یا (Agenda Setting) به این معنی است که پرداختن به موضوعی خاص به صورت ویژه در دستورکار رسانهها باشد. اینطور در نظر بگیرید که رسانههای مختلف در پرداختن به موضوعات موجود نوعی اولویت بندی را اعمال میکنند. تا یک موضوع خاص به صورت ویژه مورد توجه افکار عمومی قرار بگیرد.
پرداختن به موضوع اقلیتهای جنسی در سالهای اخیر به صورت ویژه در دستور کار رسانهها بود است. کوچکترین اجتماعات، برخوردها و اخبار مرتبط با این گروه اقلیت به صورت گسترده در رسانههای جریان اصلی بازتاب داشته است. نتیجه این اولویت دهی یا برجسته سازی این است که درک جامعه و افکار عمومی از شیوع و همهگیری این پدیده افزایش یافته. همین دلیلی شده برای گسترشِ تمایل افراد برای تجربه این ناهنجاری اجتماعی.
. .بد نیست بدانید با وجود اینکه آمارهای رسمی سال 2022 نشان میدهد کمتر از 8 درصد جمعیت آمریکا همجنسگرا یا دگرباش جنسی هستند، بر اساس نتایج یک نظرسنجی مردم آمریکا معتقدند بیش از 25 درصد از جمعیت این کشور همجنسگرا هستند! این اختلاف جدی در تصور مردم از جامعه و واقعیتهای آماری نتیجه برجستهسازی و پرداختن بیش از اندازه به یک گرایش غیر طبیعی است.
حتی اگر بپذیریم پدیده همجنسگرایی به عنوان یک واقعیت تاریخی همواره در کمتر از 5 درصد افراد جامعه وجود داشته است. پرداخت بیش از حد و برجستهسازی این موضوع در رسانههای رسمی و تولیدات رسانهای باعث شیوع آن شده. و در نتیجه همین شیوع بنیان خانواده مورد تهدید است. با حمایت دولتها و قانون فرآیند پذیرش فرزند با روشهای جایگزین برای زوجهای همجنسگرا تسهیل شده است. تا جایی که نام مادر به علت اینکه کلیشه جنسیتی قلمداد شدن از بودجه آمریکا حذف شد. و عبارت فرد زاینده با آن جایگزین شده. با همه این حمایتها اما به علت مشکلات روانی بسیاری که برای اغلب افراد همجنسگرا وجود دارد هیچ یک از کارکردهای خانواده یعنی حمایت و مراقبت، تامین معیشت و تربیت عاطفی در این نوع از ارتباط به درستی برای فرزند انجام نمیشود.
حال با توجه به تمام موارد ذکر شده به عنوان پدر و مادر به این فکر کنید که چه چیزهایی ذهنیت و درک فرزند شما از جامعه و دنیای اطراف را شکل میدهد؟ آیا نگاه و نگرش خانوادگی و فرهنگی شما نقش جدی در هویت و سبک زندگی فرزندتان دارد؟ جهان بینی و ایدئولوژی فرزندتان چقدر با جهان بینی و نگرش مذهبی شما منطبق است؟ واقعیت این است که امروزه بخش قابل ملاحظهای از ذهنیت و درک کودکان و نوجوانان نسبت به جامعه و دنیا جایی بیرون از حریم خانواده و حتی مدرسه شکل میگیرد و این مسئولیت تربیتی والدین را بیش از پیش افزایش میدهد.
در عصر دیجیتال بخش مهمی از ذهنیت، درک و علایق کودک و نوجوان را عوامل زیر شکل میدهند:
تعداد بازیگران، خوانندهها یا شخصیتهای بین المللی مشهوری که به نوعی همجنسگرایی یا دگرباشی جنسی خود را به صورت رسمی اعلام کردهاند قابل توجه است. اما به علت تفاوتهای فرهنگی ایران و محدودیتهای قانونی موجود این موضوع در کشور ما همهگیر و مشکلساز نیست. اما در مورد فیلمهای سینمایی و محتوای شبکههای اجتماعی برجستهسازی رسانهای و پرداخت بیش از حد میتواند به تغییر ذهنیت کودکان نسبت به هویت فردیشان منجر شود.
در بخش دوم این یادداشت با ذکر چند نمونه از نقش محتوای فیلمهای سینمایی و انیمیشنها بیشتر خواهیم گفت. بخش دوم رو هم از دست ندید.
1 دیدگاه