خانواده در طول تاریخ مهمترین نهاد اجتماعی در جامعه بوده و با همه نهادها در ارتباط است. این نهاد مهم، دارای اثرگذاری بسیاری بر فرد و به تبع آن بر جامعه است. جامعهشناسان از دیدگاههای متفاوتی به خانواده پرداختهاند و معیارهای مختلفی را در این نهاد دارای اهمیت دانستهاند. آنها خانواده را اصلیترین بستر جامعهپذیری میدانند؛ یعنی، مقدمات پذیرش فرد در جامعه، در خانواده به فرزندان آموزش داده میشود و زمینهساز حضور آنها در مجامع مختلف است. خانواده میتواند فرهنگ، ارزشها و هنجارهای جامعه را برای فرزندان درونی کند و موجب بازتولید و حفظ فرهنگ شود.
خانواده کارکردهای مختلفی مثل کارکرد اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، کنشگری جنسی و کارکرد عاطفی را دارد. نکتۀ قابل توجه این است که در طول تاریخ و با تغییرات مختلف در جامعه، کارکردها نیز تغییر یافته و ممکن است صرفا در خانواده تامین نشود. مثلا کارکرد اقتصادی خانواده از دورهای به بعد تغییر یافته و به جای اینکه فرزندان مسیر شغلی پدرانشان را ادامه دهند، شغلهای متنوعتر و مستقل را انتخاب میکنند. حمایت اقتصادی خانواده نیز تا جایی از زندگیِ فرد با او همراه است؛ بعد از مدتی باید استقلال مالی پیدا کند و یا حتی تامینکنندۀ اقتصادی برای خانوادهای شود که آن را تشکیل داده است. حمایتهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و... در خانواده پاسخ داده میشوند اما نه برای همیشه!
"یکی از مهمترین چالشهای خانوادۀ امروز، چالش ارتباطی و گفتگو کردن است. هرچه این چالش بتواند اعضای یک خانواده را از یکدیگر دور کند، چالش دیگری ایجاد میشود که آن چالش هویتی افراد است."
در جامعۀ امروز، بعد از اینکه کودک رشد کند و بالغ شود باید بتواند خودش را مستقل از خانواده، صاحب پایگاه اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و... کند. اما نکتۀ قابل توجه این است که کارکرد حمایت عاطفی در خانواده همواره وجود دارد و خانواده با وجود تغییرات مختلف، همچنان مرکز حمایت عاطفی برای اعضای خود است. در خانوادۀ ایرانی، بعد از ازدواج فرزندان و حتی والد شدنِ آنها نیز، پیوند و گره عاطفی میان خود و خانواده وجود دارد و همچنان بار حمایت عاطفی خانواده در خانوادۀ ایرانی بیشتر به چشم میخورد.
با تغییرات اجتماعی و فرهنگی در طول سالها، مهمترین نهاد جامعه با مشکلات و معضلات جدی مانند طلاق، پیدایش روابط خارج خانواده، اختلاف نسلی و... مواجه شدهاست. یکی از مهمترین معضلات این است که افراد خانواده با محیط پیرامونیِ خود انطباق پیدا نکردهاند و اعضای آن دچار بیمهارتی، کممهارتی و کمبود توانایی در زندگیشان شدهاند. [مهارتهایی از جمله مهارت جنسی، مهارت گفتاری، مهارت اجتماعی و ارتباطی مدنظر است.] افراد بیمهارت و کممهارت، خانوادههایی با معضلات و چالشهای بیشتر میسازند و به سادگی نیز آن را خراب میکنند. در کنار همه این معضلات، خانواده با چالش مهمتری روبهروست و آن چالشِ گفتگو است!
یکی از مهمترین چالشهای خانوادۀ امروز، چالش ارتباطی و گفتگو کردن است. هرچه این چالش بتواند اعضای یک خانواده را از یکدیگر دور کند، چالش دیگری ایجاد میشود که آن چالش هویتی افراد است. البته باید توجه داشت که چالش ارتباطی و هویتی، رابطۀ متقابل با یکدیگر دارند و اگر فرد دچار چالش هویتی شود، با چالش ارتباطی هم مواجه خواهد شد که در ادامه بیشتر به موضوع گفتگو خواهیم پرداخت.
"تفاوتهای نسلی، تفاوت نظام معنایی، عدم درک متقابل باعث شده تا گفتگوهای خانوادهها کمتر سازنده باشد و بیشتر منجر به جروبحث و دعوا، و در نهایت منجر به تنهایی هرکدام از اعضای خانواده شود. "
همانطور که پیشتر نیز گفتهشد، در طول زمان تغییراتی ایجاد میشود که لازم است افراد نسبتشان را با تغییرات مشخص کنند و در صورت امکان آن را بپذیرند. اگر در خانواده و حتی جامعه، هیچ انعطافی نسبت به تغییرات وجود نداشته باشد، به مرور زمان، آن واحد اجتماعی (خانواده/ جامعه/ و...) محکوم به نابودی میشود. پس بهتر است قبل از اینکه نابودی را تجربه کنیم، انعطاف بیشتری برای درک شرایط جدید و برقراری نسبت با آن داشته باشیم. البته اگر همه تغییرات را با آغوش باز بپذیریم هم، دیگر هیچ بنیانی نداریم که بخواهیم طبق آن تصمیم بگیریم و زندگی کنیم. به عبارت بهتر، نه باید در برابر تغییرات سد محکمی ایجاد کنیم که روزی فشار تغییرات آن را بشکند و ما را ویران کند، و نه باید بدون هیچ فیلتری پذیرای تمام تغییرات باشیم که فرهنگ و هویت اصلیمان را از دست بدهیم.
اما این تغییرات چیست؟ چگونه در جامعه جریان پیدا میکند؟ ما باید در مقابل آنها چه اقدامی داشتهباشیم؟ و چقدر کنشگریِ خانواده در برابر این تغییرات موثر است؟
تغییرات در طول زمان، در همهچیز ایجاد میشود و شکل زندگیهای ما را تغییر میدهد. این تغییرات بعد از مدرن شدن جوامع، سرعت بیشتری گرفتند و با رشد و تمامیتخواهی رسانهها شتابشان از آنچه ما فکر میکنیم، بیشتر و بیشتر شده است. هرچه این تغییرات ناشناخته بمانند و مورد بررسی قرار نگیرند، پیامدهایشان غیرقابلکنترل میشود. تغییرات میتواند از تغییر در پوشش، نوع مواد غذایی و رنگها تا تغییر در نگرشها، ارزشها و فرهنگ ایجاد شود. بعضی از آنها مخرب و بعضی اصلاحکنندۀ وضع موجودند.
اما این تغییرات چگونه در جامعه جریان پیدا میکند؟ در جامعه امروز رسانهها مهمترین نقش را در این حوزه ایفا میکنند. رسانهها میتوانند نابسامانیها را حل کنند یا آنها را ایجاد کنند. انواع رسانه و ابزار آن، هرروز بیشتر و متنوعتر میشود؛ تلوزیون، ماهواره، شبکه نمایش خانگی، شبکههای اجتماعی، پیامرسانها، تبلیغات، روزنامهها، اخبار و... . رسانه میتواند تصاویر مختلفی از موضوعات به ما القا کند و با روایتهای متفاوت، حقیقت و واقعیت را آنطور که برای صاحبان رسانه مطلوب است، برای مخاطب بسازد! تصویرهایی که رسانه در ذهن ما ساخته، باعث ایجاد ذائقههای یکسان و ایجاد نظامهای ارزشی و هنجاری جدید میشود. به علاوه ممکن است آسیبهای رفتاری و هنجاری برای مخاطبان ایجاد کنند.
نقشآفرینی ما و خانواده چه میشود؟ آیا کنشگری خانواده موثر است؟ همانطور که گفته شد، خانواده یکی از مهمترین نهادهای اجتماعی است و نقشی اساسی در جامعهپذیری و رشد اعضایش دارد، پس خانواده در حوزه تغییرات و مواجهه با رسانهها میتواند اثرگذارترین نقش را ایفا کند. اما چگونه؟ ابتدا لازم است رسانهها را بشناسیم و با استفاده از خود رسانه، از بروز مشکلات پیشگیری کنیم یا معضلات را حل کنیم. کارآمدترین و اثربخشترین کاری که خانواده میتواند انجام دهد، ایجاد بستر گفتگو دربارۀ موضوعات مختلف است.
اعضای خانوادۀ ایرانی از گذشته نیز بهسختی با یکدیگر گفتگو میکردند اما تفاوتی که از وضع فعلی با وضع پیشینِ خانوادۀ ایرانی بهنظر جامعهشناسان رسیده، این است که در گذشته، حتی اگر در خانواده گفتگویی هم صورت نمیگرفت، معضلات کمتری در بستر آن دیده میشده؛ چراکه اعضای خانواده در تلاش بودند تا به یک نظام معنایی مشترک برسند و طبق آن رفتار کنند؛ بهعلاوه در گذشته سرعت تغییرات کمتر بود. اما امروزه، نظام معنایی اعضای خانواده با هم متفاوت است. تفاوتهای نسلی، تفاوت نظام معنایی، عدم درک متقابل باعث شده تا گفتگوهای خانوادهها کمتر سازنده باشد و بیشتر منجر به جروبحث و دعوا، و در نهایت منجر به تنهایی هرکدام از اعضای خانواده شود. تنها شدنِ افراد، باعث میشود کارکرد حمایت عاطفی خانواده نیز در معرض خطر قرار گیرد و رسانهها و دیگرانی بیرون از خانواده، رابطهای پررنگتر و موثرتر از رابطه ما با هم، با اعضای خانوادهمان پیدا کنند.
پس چه کار کنیم تا هم تاثیرات رسانهها را مدیریت کنیم و هم خانوادهمان را به خانوادهای همدل و همبسته تبدیل کنیم؟
در اینجا نقش والدین بسیار پررنگ میشود. آنها به سطحی از دانش رسیدهاند و میتوانند به فرزندشان کمک کنند؛ آنها شورِ نوجوانی و جوانی را پشت سر گذاشتهاند و میتوانند با آرامش بیشتری ابعاد موضوعات را ببینند و به همین دلیل که خودشان نیز مرحلۀ نوجوانی را پشت سر گذاشتهاند، میتوانند نگاه پرشور فرزند نوجوان و جوانشان را درک کنند. صبر و آرامش والدین، به همراه آگاهی و دانش آنها باعث میشود که بتوانند نقش موثرتری در ایجاد بستر گفتگوی سازنده داشته باشند. اگر والدین با آگاهی و سواد با رسانهها مواجه شوند؛ مطابق ردهبندی سنیِ محصولات رسانهای، مصرف رسانه را مدیریت کنند و فرزندشان را در مواجهه با رسانهها تنها نگذارند؛ زمان استقلال رسانهایِ فرزندانشان را بالا ببرند (مثلا برای استقلال فرزندشان در داشتن موبایل مستقل، کودکی فرزندشان را انتخاب نکنند و بگذارند بزرگتر شود)؛ در برابر آسیبهایی که ممکن است فرزندشان در برابر رسانهها دریافت کند، هشیار باشند؛ زمینۀ اعتماد و گفتگو میان اعضا را فراهم کنند و...، میتوانند به خوبی از عهدۀ مسئولیتشان نسبت به خانواده و آینده فرزندشان برآیند. خانواده اولین و مهمترین گروه اجتماعیِ هر فرد است که میتواند نقش حمایتگرِ عاطفی و محتوایی در برابر مسائل و مشکلاتی که در مسیر هرکدام از اعضایش قرار میگیرد، داشته باشد.
پس خانوادههای عزیز و مسئولیتپذیر! لطفا بیشتر مراقب اعتماد و حال اعضای خانودهتان باشید؛ شما میتوانید. روزتان مبارک!
1 دیدگاه