کدومو و باران در یازدهمین جلسه از جشنواره نوروزی انیمیشنها به بررسی افسانه کوتولهها پرداختند. این جلسه با حضور محمد منشیزاده (مدرس سواد رسانهای) و ابراهیم شمشیری (کارشناس رسانه) برگزار شد.
آقای منشیزاده بحث خود را به ذکر شباهت این اثر با انیمیشنهای دیگر شروع کرد: افسانه کوتولهها ما را یاد انیمیشن موش سرآشپز و سفیدبرفی میاندازد. جذابیت موش سرآشپز به دلیل خوراکیها و غذاهای رنگارنگش بود و سفیدبرفی نیز به علت حضور کوتولهها شبیه به این اثر بود.
کدومو این انیمیشن را چگونه ارزیابی کرده؟ بخوانید!اِلفها موجوداتی افسانهای هستند که با فرهنگ قدیمی مردم اروپا عجین شدهاند و سابقه دیرینهای در آثار تاریخی و داستانی آنها دارند. داستان از جایی شروع میشود که اِلفها میگویند در گذشته به انسانها کمک میکردیم اما دیگر از ما حمایت نکردند و به همین دلیل رابطهمان را قطع کردیم. از نظر آنها هدف زندگی همین است که کار جدید انجام دهیم و مهارت جدید یاد بگیریم. اِلفی شخصیت اصلی داستان ما ناموفق است و به فکر فرو میرود و تصمیم میگیرد مهارتش را از انسانها یاد بگیرد. او به همراه دوستانش سعی در انجام این کار دارد.
او نکتهای برای والدین مطرح کرد: با سه شخصیت روبهروییم: الفی که شخصیت مصمم و با اراده است که گاهی شکست میخورد و دیگری دوستی که مهربان است و میخواهد کمک کند و شخصیتی دیگری به نام کیم که مخترع است اما ناسازگاری دارد و کم حوصله است. این نکتهای است که پدر و مادرها باید توجه کنند؛ این سه کنار هم این ماجراجویی را شروع میکنند و به پایان میرسانند. نکته این است که به تنهایی نمیتوانیم موفق شویم بلکه با کار جمعی موفق هستیم. باید این نکات را یاد بگیریم. او همچنین به نکات اثر اشاره کرد: کوتولهها برای کمککردن به آشپز اقدام میکنند؛ آشپز برادری دارد که میخواهد به کار او لطمه بزند. کوتولهها از مغازه برادرش دزدی میکنند و از خوراکیهای او به آشپز میدهند تا آشپزی کند. اینجا نکتهای وجود دارد؛ اگر عملی اشتباه در انیمیشن ساخته شود و پنج عامل داشته باشد باعث آسیب است: ۱. قهرمان مثبت داستان این کار را انجام دهد ۲.به طنز و شوخی انجام شود ۳. جذاب باشد و در راستای هدفی هیجانانگیز انجام شود ۴. در این عمل موفق شوند ۵. برای آنها عواقبی نداشته باشد. در انیمشن این عوامل وجود داشت و باید مراقب باشیم.
در سایت چیلدرن اند مدیا (children and media)بررسی کرده بودند که برای زیر پنج سال مناسب نیست و از پنج تا هشت حتما با همراهی خانواده ببینند. نکته دیگر تفاوتهای فردی کودکان است؛ کسی ممکن است دزدی را ببیند و متنفر شود اما کودکی ببیند و خوشش بیاید. در این داستان از بعضی کلمات خاص مثل خنگ، تنبل، رقتانگیز استفاده میشود. بچهها از این کلمات تقلید میکنند. نکته دیگر طرحواره همیشگی آدمهای فقیر خوب و پولدار بد بود که به نظر الگوی درستی نیست. این طرح باعث میشود که آدمها عقب بمانند. او به درک متفاوت کودکان اشاره کرد: از فرزندم پرسیدم که که از داستان چه فهمیدی و گفت انیمیشن در مورد دو برادر است که پدرشان یکی را بیشتر دوست دارد. نگاه ما با هم متفاوت است و باید به این نکات توجه کنیم. قرار نیست هر چیزی که ما میفهمیم فرزند هم بفهمد. آنها دیدگاه کاملا متفاوتی دارند. ابتدای انیمیشن اشاره میشود که هدف زندگی کسب مهارت است اما انتهای داستان الفی میگوید: کار اصلی ما این نیست که تخصص یاد بگیریم بلکه هدف ما کمککردن به یکدیگر است و مهارتها هم باید در همین راستا استفاده شوند.
او به لزوم همراهی با فرزندان اشاره کرد: این سولاتی است که از فرزندم میپرسم: به جای دزدی چه میکردی؟ به دوستانت چگونه کمک میکردی؟ اینها بزنگاههایی هستند که باید وارد شویم. اصلا نباید زیاد سوال بپرسیم؛ باید در نقاط حساس وارد شویم. این عمل آسیبها را کاهش میدهد. همچنین درباره ردهسنی مناسب گفت: به نظر من ردهبندی کدومو مناسب است. البته کودکان دیگر هم همراه با پدر و مادر میتوانند ببیند اما باید دقت بیشتری داشته باشیم.
دکتر شمشیری با ذکر نکات مهم انیمیشن آغاز کرد: باید توجه داشته باشیم انیمیشنها امروزه مخاطبان زیادی در میان بزرگسالان دارند. در مورد این انیمیشن نکته جالب برای من تفاوتش با موردهای مشابه است؛ تفاوت ژانر انیمیشنهای آمریکایی و دیگر کشورها محسوس است. به لحاظ تکنیکی مشخص است که سطح پایینتری دارند و از لحاظ فرهنگی نیز در انیمیشنهای آمریکایی پیامهای فرهنگی پررنگتری داریم. البته بخشهایی از فرهنگ آلمانی در این انیمیشن بود مثل خشک بودن روابط و مکانیکی بودن شخصیتها.
فضای کاملا صنعتی و ماشینی اروپایی حس میَشد. این نشاندهنده فضایی است که انیمیشن در آن ساخته شده است. موسیقی متن اثر نیز کمرنگ بود و از این جهت انیمیشنهای ایرانی در سطح خوبی قرار دارند و میتوانیم بگوییم که در آینده پیشرفتهای بسیاری خواهند کرد. احساس کردم انیمیشن با این که پیامهای مثبتی داشت اما داستان مشکلاتی داشت؛ نکته دیگر دو قطبیهایی است که در داستان نشان داده میشود؛ مثل چیزی که با عنوان سنت و مدرنیته از آن یاد میکنیم؛ در این اثر به آن توجه شده است. از این منظر تلاش تولیدکننده این است که لزوم پیوند این دو را نشان دهد. نقش خانواده در این داستان کمرنگ است.
کوتولهها به نوعی خانواده تشکیل دادند و از این سو با خانوادهای ویران روبهرو هستیم در واقع نمایش وضعیت خانواده در غرب است. نکته دیگر این است که تلاش میکند بین خلاقیت و کار هنری و کار صنعتی پیوند برقرار کند. به نظرم انیمیشن داستان سادهای دارد و پیچیده نیست و من امیدوارم در کشور خودمان نیز این گونه اثراتی بسازیم و حتی بسیار با کیفیتتر. در پاسخ به اثرات انیمیشن بر کودکان گفت: به نظرم در داستانها همیشه نوعی الگوپذیری وجود دارد و باید از طریق گفتوگو به فرزندان کمک کنیم و با دقت بیشتری مشکل را رفع کنیم.
منشیزاده برای جمعبندی گفت: دوست مهربانِ داستان نکته جالبی گفت: کار من ساختن شمع است اما دوست دارم خورشید را ببینیم. به نظرم ما بزرگسالان نیز میتوانیم نکته مهمی از این جمله یاد بگیریم و آن اینکه نگاه خود را گسترش دهیم و به کمال فکر کنیم و پیشرفت کنیم. او ادامه داد: باید با کودکان کار عملی انجام دهیم و فقط به تکرار گفتهها اکتفا نکنیم.
شمشیری درباره شخصیت بد انسانها در داستان گفت: من فکر میکنم چون انیمیشنها روایتی از دنیای واقعی هستتد طبیعتا چارهای نیست که شخصیتها ایراداتی هم داشته باشد اما باید با تقویت گفتوگو این نکات را برای فرزندان رفع کنیم. دکتر منشیزاده نیز گفت: باید بگوییم دنیای آدمها پر است از اتفاقات مختلف و شخصیتهای خاکستری. همیشه باید به فرزند بگوییم که این شخصیت کارهای بدی انجام داده است اما میتوانست بهتر باشد. آدمها ممکن است کارهای بدی هم انجام دهند. یکی از مشکلات ما در سواد رسانهای این است که سواد گفتوگو نداریم.
1 دیدگاه