ابتدای محرم به صورت زنده در اینستاگرام گفتگویی داشتیم با آقای آراسته در مورد اینکه چطور حماسه عاشورا را برای کودکان روایت کنیم. فیلم این گفتگو را از آدرس زیر مشاهده کنید. برای تسهیل دسترسی به محتوا خلاصه متنی این گفتگو در این مقاله قرار داده شده است.
چطور به سوالهای بچهها در مورد عاشورا و محرم پاسخ بدهیم؟
مسئله ی بچه ها در فضای محرم و فضای عزاداری مسئله ی مهمی هست خصوصا اینکه اخیرا خانواده ها بیشتر دغدغهی انتقال ماجرا ها و این مفاهیم به بچه ها را دارند. همچنین در کنار هیئتها بسترهایی برای حضور بچهها فراهم شده است تا در زمان حضور پدر و مادر در هیئت آنجا باشند. وقتی کودک بیشتر در معرض هیئت و این مراسم قرار گیرد احتمالا سوالاتی برایش ایجاد میشود. این یک فرصت بینظیر برای انتقال پیامها به کودکان است و متاسفانه با عملکرد بد ممکن است این نقطه حساس به نقطه سقوط تبدیل شود.
نکته مهم این است که ما بزرگترها یک تصویر مشخص از ماجرای کربلا در ذهن داریم که با روح و جان ما اُخت شده است. برخی مسائل کربلا برای ما عادی شده است. یک تصویر، یک شعر، و یا جمله برای ما ممکن اس عادی باشد ولی برای بچه یک ضربه به حساب بیاید! و این همان نقطه حساس مهم است. دقیقتر اینکه ماجرای عاشورا دو جلوه و جنبه متفاوت دارد: یک جلوهی حماسی(قدرت پرور و قهرمان ساز) و یک جلوهی اندوهناک و غم انگیز یا سمت روضه.
چطور قهرمان بسازیم؟
یک دیوانی هست به نام محزن الاسرار که سرتا سر حماسست؛یعنی بیان حماسی ماجرای عاشوراست. ما به عنوان یک مربی یا پدر و مادر باید مراقب باشیم زمانی که مخاطب ما کودک هست باید جنبه حماسی، قهرمانپرور و قهرمان ساز کربلا را روایت کنیم. زمان روایت جنبه پر سوز و آه را نباید در کودکی روایت کنیم. ما باید در ذهن بچهها از علیاصغر، علی اکبر، حضرت عباس و امام حسین قهرمان بسازیم. امام حسین نباید برای بچهها مظلوم باشد باید قهرمان باشد چون بچهها در این سن قهرمانها را دوست دارند. بزرگتر که شدند خودشان به مرور با جنبه احساسی و عاطفی کربلا هم رو به رو خواهند شد.
به عنوان مثال در انیمیشن پاندای کنگفو کار شما یک بار هم خون نمیبینید! مبارزه میبینید، شکست دادن دشمن میبینید(مفاهیم شکست و پیروزی و خودی و غیر خودی و رقیب و ..)، اما خون نمیبینید. این بچه الان توی سنی نیست که خشونت را ببیند. اگه خشونت دید، از هردوطرف ماجرا بدش میآید! ما بزرگترها تحلیل میکنیم که این خشونت یک طرف مظلوم دارد و یک طرف ظالم؛ ولی بچه نمیتواند؛بچه از کل ماجرا زده میشه.
وقتی بچهها گریه کردن ما در محرم را میبینند، چه توضیحی برای گریه هامون بدهیم؟
خیلی سخت نیست.. من یک قهرمان ساختم از امام حسین، از علی اکبر و... ؛ وقتی بچه گریه ی من رو میبیند و سوال میکند: چی شده؟ دیگر نیاز نیست ماجرا را شرح بدهم. برای توضیح دادن لازم نیست روضه بخوانم! میگویم: اون قهرمان بود قصش رو واست تعریف کردم، هزار تا دشمن اومدن دورش شهیدش کردن.. الانم اون قهرمانه دیگه پیش خداست. حکایت گریه کردن خودتان را با عنوان دلتنگی برای آن قهرمان تعریف میکنید.
دقت کنید که برای رفتن به مراسم و هیئت نیز دقت کنید که هیئت جایی برای بچهها داشته باشد. چون چیزی که ما بزرگترها میشنویم ممکن است مناسب بچهها نباشد و اثرات سوء تربیتی داشته باشد.
چطور این داستانها را حماسی تعریف کنیم؟
یکی از کتاب های خوب برای بچه ها، کتاب قهرمانان کربلا نوشته خانم مصطفیزاده هست. کار کتاب همین هست که جلوهی قهرمانانه شخصیتهای کربلا در محرم را ارائه میدهد. قهرمان ساختن خیلی کار سختی نیست. بچه ها جوری هستن که خودشان سر نخ را میگیرند و از هیچی هم قهرمان میسازند. برای همین اگر من یک آدم قدرتمند، یک آدم خوب، یک چهرهی سفید، ارائه بدهم، او در خیال خودش این آدم را تبدیل به یک قهرمان میکند و من هم باید تاییدش کنم و مراقب باشم این روزها با تعریف کردن از روضه و مظلومیت قهرمان را در ذهن بچه خراب نکنم.
محدوده سنی این توضیحات چطور هست؟ از چه زمانی میشود این قضیهها را برای بچهها بازتر کرد؟
این سوال خیلی دقیق هست و باید نظرات کارشناسان به صورت مشخص مطرح شود. پدر مادر هم باتوجه به شرایط فرزند خودشان میتوانند تحلیل درستی داشته باشند. مثلا اگر کودکی دارید که به شدت رویاپرداز هست ممکنه این مسائل در 10 سالگی هم برای او مناسب نباشد. همینطور مدل مواجه با دختران و پسران متفاوت هست. تفکر انتزاعی بچهها حدود 11 تا 12 سالگی شکل میگیره و قاعدتا مفاهیم پیچیدهتر مانند ظلم و شهادت باید بعد از این سن برای بچهها مطرح شوند.
در سن کودکی باید روی خوب و بد سرمایه گذاری کنیم مثلا اینطوری فرض کنیم: پدر و مادر مجسمه ساز هستند و قرار هست مجسمهای در ذهن کودک بسازند. تا سن یازده دوازده سالگی کلیت این مجسمه را میسازیم ، نه یک مجسمهی تراشیده و تر و تمیز. یک آدم خوب و یک آدم بد میسازم؛ جریان حق و جریان باطل میسازم. بزرگتر که شد تحلیل میکند. سنت سازی در اینجا نکته مهم و کاربردی هست. همهی ما از دوران کودکیمان خاطراتی داریم که پدر و مادر یک چیز خوب و خوشایندی را با یکی از مراسمات دینی و سنتی همراه میکردند. برای بچه های کوچیک هیئت رفتن یه چیز خنثی هست و باید با یک خاطره یا یک چیز خوب مثبتش کنیم. این تکنیک همنشینی خیلی خوب جواب میدهد.
ما هم بزرگ شدهی همان هیئتها هستیم چرا این خشونت ها مارو اذیت نکرد؟
زمان ما روضه ها اینقدر باز نبودند و اینقدر افکت نداشتند. برخی روضهها این روزها اینقدر باز هستند که حتی برای بزرگترها هم توصیه نمیشوند. زمان قدیم اصلا این خبرها نبود. این همه رقابت هیئتها باهم این همه اشعار جدید نبود. مداح میگفت : شمشیر رو برد بالا و لا حول و لا قوت الا بالله... دیگر ادامه نمیداد. الان گاهی نیم ساعت از گودال قتلگاه میخوانند حتی بزرگترها هم طاقت ندارند. در ضمن پدر و مادرهای قدیم را دست کم نگیریم. آنها هم قطعا تدابیری داشتن برای ما. مثلا سمت خانم ها حتما غذا و اسباب بازی و خوراکی برای بچه ها توی کیف مادرها بود که اگر شب تا صبح ماندند و هیئت طولانی شد به بچه ها خوش بگذرد.
توصیه میکنیم دیگر مطالب مرتبط به محرم از جمله
چطور با بچهها هیيت بریم؟ را هم مطالعه کنید.
1 دیدگاه