مدتی پیش که به عنوان مربی کانونتربیتی به مشهد مشرف شده بودم، برنامههای متنوعی برایمان گذاشته بودند، در کل سفر پرباری بود که بهترین سوغات سفرم خاطرهی آقایی بود که برایمان از کار فرهنگی صحبت میکرد.
او میگفت یکبار با پسر ۷_۸ سالهام به زیارت رفتیم که من شروع کردم از مهربانی و شفا دادن مریضان امامرضا(ع) به پسرم گفتن، که بعد از چند دقیقه پسرم با لحنی سوالی پرسید: «بابا؟ حالا که امامرضا انقد کار بلده «بنتن» قویتره یا امامرضا ؟!»
بعد از شنیدن این خاطره تازه فهمیدیم بعضی از این انیمیشنها با فکر و دل کودکان ما چهکار میکنند!
پرسشم را اینگونه مطرح میکنم که چگونه میتوان در این موضوعات بر کودکان تاثیر مثبت گذاشت؟ برای مثال در اعیاد مذهبی چگونه با آنها سخن بگوییم و چه چیزی به آنها تعریف کنیم؟
این جمله را مدام شنیدهایم که پدر و مادر خدای فرزندان خود هستند! و هرچه را که آنها انجام میدهند، کودکان تقلید کرده و سبک زندگی خود قرار میدهند. مسئلهای که ابتدا مربی و خانواده باید بدان توجه کنند «جایگاه»شان در ذهن کودک است. یا بهطور سادهتر باید به دو عنصر «مقبولبت» و «محبوبیت» توجه بیشتری بکنند. چه خوش فرمود شاعری که «از محبت خارها گل میشوند.» باید دانست که حیات انسان بسته به محبت است که فرمود: «هل الدینِ الا الحب؟» آیا دین چیزی غیر از محبت است؟ حال کودکی که جهان را از پنجرهی جهان خانواده مینگرد اگر محبت کافی نسبت به خانواده و مربی خود پیدا کند هرآنچه آنها بگویند یقینا الگوی خود قرار خواهد داد و بدانها عمل خواهد کرد. اما به اشتباه، گاهی خانوادهها و مربیان تلاش میکنند ابتدا مقبولیت خود را برای کودک تشریح کنند که عملی ناصواب است و غلط که همیشه اثر سوئی داشته است و جواب عکس داده. پس در قدم اول آنچه مهم است جذب محبت و به دست آوردن قلب کودک است.
دوران کودکی انسان «تولد تا ۷ سالگی» آنقدر مهم است که برخی معتقدند که کودک تا پایان ۷سالگی درهای تربیتی خود را سمت مربیان و خانواده میبندد و بعد از آن باید مفاهیمی را در ناخودآگاه کودک نهادینه شدهاند بیرون بکشیم تا بتوانیم مسیر تربیت اورا درست کنیم! که در این راستا فرمود: «قلب انسان چونان مزرعهای است که هرچه درآن کاشت کنی همان را برداشت خواهی کرد» پس از همان کودکی باید مقدماتی را در ذهن و قلب کودک تداعی کنیم تا بتوانیم بعدها با زبان سادهتری با آنها سخن بگوییم. برای مثال کودک با دنیای کنایهها و نشانهها ارتباط بیشتری میگیرد تا دنیای موعظهها، در این راستا روانشناسان نیز میگویند یک تصویر معادل هزار کلمه است! پس یک عکس و یک نشانه میتواند سالیان طولانی در ناخودآگاه کودک بماند و اورا تربیت کند! پس از آن جهت که فطرت کودک پاک است و منتظر کاشت هر محتوایی هست باید مقدمات تربیتی را در راستای «استعدادهایش» کاشت تا وقت برداشت آن برسد.
با دو مقدمهی ذکر شده میخواهم تعریف دیگری از کار تربیتی ارائه دهم. من معتقدم امر تربیتی یک امر توحیدی در راستای فطرت انسان است، که در این میدان، توحیدِ مربی با رشد فردی که تربیت میشود رابطهی مستقیم دارد.
هرچقدر مربی غرق در توحید باشد، سرازیر این توحید انسانهایی خالص به عرصهی ظهور خواهد آورد. مربی ابتدا باید خود حاکم به فضای توحیدی دینی باشد، سپس آن را مانند سرنگ قطرهقطره در وجود کودک تزریق کند؛ پس وقتی مربی به حاکمیتی در فضای توحیدی رسید باید متون مختلفی را برای تزریق توحید در قلب کودک پیدا کند که هرکدام از این متنها با مناسبتها میتوانند تغییر کنند.
ما ۳ مثال برای اعیاد مذهبی میزنیم:
فیلم و انیمیشن
در اعیاد مذهبی یکی از روشهای تزریق آگاهی به کودک تماشای دستهجمعی فیلم و انیمیشنهایی است که بر گرفته از مضامین دینی و اخلاقی هستند، گرچه حتما نیاز نیست مذهبی باشند، که برای شرطی کردن و فهم بیشتر اثر، مسابقهای را در ابتدا مشخص کنیم که بعد از اتمام فیلم هر کسی که بتواند خلاصه و پیام اثر را بگوید به او جایزهی نفیسی اهدا خواهد شد. و باید دقت شود که جایزه نیز باید در راستای فرهنگ آن مناسبت باشد.
مثلها و حکایتها
بارها دیدهایم که در فضای بازیهای کودکان، اشتباهی رخ میدهد و شروع به دعوا میکنند! در این راستا باید متناسب با مناسبت یک حکایت و داستان اخلاقی در این باب پیدا کرده و به کودکان با زبانی شیرین تعریف کنیم و در انتها بخواهیم که اگر کسی ۵ ویژهگی و رفتار خوب دوست خود را بنویسد به او جایزه خواهیم داد و با این روش میتوانیم مثبتاندیشی و گذشت را در قلب کودکان نهادینه کنیم.
تعاملها و تجربهها
یکی دیگر از مسائل تاثیرگذار در شخصیت کودک مشاهدهی رفتارها و تجربیات افراد گوناگون است، که برای مثال در عید غدیر میتوانیم با کودکان به خانهی سادات برویم و هرکدام یک جمله و یا یک شعری برای سادات خانه آماده کنند و درقبال این کار کودکان از سادات درخواست جایزه بکنیم تا کودک به همراه تشویق، تعامل با افراد مختلف را نیز یاد بگیرد.
این ۳مورد از ابتدائیترین اموری بود که مربیان میتوانند در مناسبات مذهبی انجام دهند.
و نکتهای باریکتر از مو در اینجا وجود دارد که مربی باید کلیاتی از علوم دیگری را هم بداند و نسبت به استعداد هر کودک هم آگاه باشد. سه مثالی که ما آوردیم عمومی بودند و همهپسند. اما در کارهای جزئی و فعالیتهای ریزتر باید ویژگیهای افراد درنظر گرفته شود و برای همه یک نسخه پیچیدن خطاست.
سلام و وقت بخیر این مطالب عالی هستند اما من دارای ۴ فرزند ،سه پسر و یک دختر هستم داخل خانه تمام حواسم به کارهایشان برنامه هایی که میبیند هست و آگاهی به مطالب شما دارم با اینکه خودم هم شاغل هستم اما اولویت فرزندانم هستند دوپسر بزرگترم در مدرسه ی قرآنی ثبت نام کرده ام (مدرسه غیر دولتی )که بیشتر تحت تاثیر قرآن و دینمان باشند که تا حدودی موفق بودم اما مشکلم اینجاست که بعضی از دانش آموزان چیزهایی میدانند و کارهایی میکنند(نقاشی های خیلی بد که حتی به فکر من مادر نمیرسد میکشد)فرزند من اینها را میبیند جامعه را میبیند که واقعا گاهی وقت ها خسته میشوم با خودم میگوییم این همه تلاش من نتیجه اش چه میشود شاید باور نداشته باشید من به خاطر خواهر زاده ام که رفتار بی بند و باری دارد و همسن پسر بزرگم (۱۱ساله )هست قطع رابطه کرده ام هر جا هر مطلبی که برای بهبود وضعیت فرزندانم میبینم درست هست مبلغ برایم تا حدودی مهم نیست تهیه میکنم حتی شاید گاهی مجبور میشوم پول گوشت یک ماه خانه را هزینیه کنم اما واقعا خسته هستم خیلی ... .
خدا قوت خانم قربانی ، ان شاالله خدا برکت بده به عمر و وقت شما که اینقدر جدی نگران تربیت فرزندان تون هستید. به نظرم کنار همه این کارها به این فکر کنید که هدایت نهایتا به دست خداوند هست و ان شاالله فرزندان تون با دعا و تلاش شما عاقبت بخیر خواهند شد. چیزی که بیشتر از هرچیز نیار دارید آرامش و شادابی خودتون در تربیت بچهها هست. از جایی به بعد باید توکل کنید به خداوند