خشونت، ترس، ناهنجاری دینی و اجتماعی از مهمترین معیارهایی است که فیلمها با آنها ارزیابی میشوند و ردهبندی فیلمها براساس آنها تعیین میشود. اما گاهی در یک فیلم، مفاهیم نامناسبی وجود دارد که در پشت تصاویر یا شعارهایی زیبا پنهان شدهاند و شاید در نگاه اول قابلدریافت نباشند، اما حتماً اثرِ خود را بر مخاطبان خواهند گذاشت. فیلمهایی که درادامه میآیند اغلب چنین ویژگیهایی دارند.
«خانهنشینی»
این فیلم داستان یک زوج را در قرنطینه روایت میکند که با توجه به شرایط همهگیری کرونا، مخاطب را بهخوبی با خود همراه میکند. اما یک اشکال مهم وجود دارد؛ این فیلم پر از بدآموزیهایی است که بسیار لذّتبخش نشان داده میشوند. مواردی مثل کشیدن سیگار، مواد مخدر، همجنسبازی و حتی دزدی بزرگ!
دیدن این فیلم ممکن است شما یا فرزندتان را وسوسه کند که برخی از این کارها را تکرار کنید؛ بنابراین دیدن آن توصیه نمیشود.
«مالیفیسنت»
این فیلم روایتی متفاوت از داستان خلقت و راندهشدن شیطان است؛ باصراحتی که اکثر مخاطبان متوجه آن میشوند. در ابتدای فیلم، راوی میگوید که قرار است قصهی قدیمی دیگری تعریف شود. بعد از آنف مالیفیسنت معرفی میشود که یک «پری شر» است؛ دوشاخ دارد؛ در میان پریان زندگی میکند و آهن او را میسوزاند که در داستانهای قدیمی این ویژگی به جنها نسبت داده شده است. در انتها هم متوجه میشویم که معنی کلمهی «مالیفیسنت» شیطان (یا اهریمن) است، اما ما در این فیلم با یک شیطان مهربان و دوستداشتنی مواجهیم که اگر هم عصبانی میشود و شرارت میکند، حق با اوست.
در این فیلم فرشتهها دستوپاچلفتی و ضعیف هستند و این بازنمایی درست برخلاف چیزی است که ما در انیمیشن قدیمی «زیبای خفته» میبینیم و درواقع جای خیر و شر در آن عوض شده است.
اگر این انیمیشن را با فرزندانتان میبینید، حتماً درمورد تصویر مثبت آن از شیطان و علّت آن باهم گفتوگو کنید.
«دختر کفشدوزکی»
این انیمیشن داستان ماجراجویی دو نوجوان فرانسوی با نامهای «مرینت» و «ادرین» را روایت میکند که میتوانند به دو ابرقهرمان تبدیل شوند تا از پاریس علیه کسانی که ارباب شرارت آنها را به تبهکار تبدیل میکند محافظت کنند و... .
این اثر خیلی سادهتر از آن است که برای نوجوانان ساخته شده باشد؛ نه از نظر فنی ویژگی قابلتوجهی دارد و نه داستانش جذّابیت ویژهای دارد و نه حتی خوشساخت است و به همین دلایل احتمالاً کودکان را بیشتر جذّب خود خواهد کرد. در این انیمیشن نقاط مثبتی وجود دارد، اما در فضایی نامناسب از نظر سبک زندگی مطرح میشود. مثلاً اردین مدل است و در این اثر تقریباً همه بهدنبال جلب توجه، عکسگرفتن و مشهورشدن هستند. کلیشههای جنسیتی نامناسبی هم بر فیلم حاکم است؛ مثل دخترانی که حتی بااینکه ابرقهرمان شدهاند، هدفشان جلب توجه پسرهاست و در این کار باهم رقابت میکنند یا اینکه لباس ابرقهرمانها نمایانگر جذّابیت جنسیتی آنهاست و تصویرسازی نامناسبی از زیبایی ظاهری و اندام ایدئال ارائه میدهد.
این نکات باعث میشود که دیدن این انیمیشن توصیه نشود، بهویژه اینکه الگوبرداری بچهها از فیلمهای ابرقهرمانی بیشتر است و این دختر پاریسی قطعاً الگوی مناسبی برای دختران ایرانی نیست، اگر فرزند شما طرفدار این انیمیشن است، گزینههای جایگزین بهتری به او پیشنهاد کنید.
«جهشیافتههای جدید»
در این فیلم یک تصویر و احساس ناخوشایند از «مذهبیبودن» ایجاد میشود. در این داستان، رین یک دختر مذهبی و مهربان است که بارها اعتقادش به دین در فیلم نشان داده میشود. او توانایی ویژهای دارد که دردسرهایی برای او ایجاد کرده. وقتیکه برای حل مشکلش به کلیسا رفته، از سوی یک کشیش متهم میشود که جادوگر است، به همین دلیل آن کشیش تبدیل به ترس بزرگ او شده. اما رین همچنان به مذهب اعتقاد دارد و به کلیسا میرود، ولی هربار اتفاق بدی برای او میافتد. در آخر فیلم هم او به کلیسا میرود؛ چون معتقد است «شیطان به کلیسا راه ندارد.» اما ظاهراً کاری از کلیسا ساخته نیست.
من فکر میکنم حتی آگاهی از آسیب فیلم هم نمیتواند مانع از آسیبدیدن از القائات آن شود.
«همه میدانند»
این فیلم ابتدا با کنایه به کلیسا آغاز میشود و تلویحاً عنوان میشود که دورهی کارآیی کلیسا و اعتقاد مردم به آن سپری شده. داستان فیلم درمورد یک گروگانگیری است و کارگردان از ابتدا دوگانهای را ایجاد میکند و تا انتها آن را ادامه میدهد: گروگانگیری یا بهوسیلهی خواست خدا پایان میپذیرد یا با پول و در خاتمه، پول حلال این مشکل است.
در این فیلم ناهنجاریهای دیگری هم وجود دارد، از یک مثلث عشقی گرفته تا تأکید و نمایش بسیار زیاد روند تولید تا مصرف الکل.
این فیلم هم جو نامناسبی دارد و بههیچوجه دیدن آن همراه با خانواده توصیه نمیشود، در این مورد هم دانستن اشکال فیلم قرار نیست جلوی اثر روانی آن را بگیرد.
«دایناسور خوب»
این انیمیشن با یک سوال شروع میشود: اگر شهابسنگی که دایناسورها را منقرض کرد به زمین نمیخورد چه اتفاقی میافتاد؟
جواب فیلم این است که دایناسورها تکاملیافتهتر و باهوشتر از ما میشدند و آنها فرمانروای زمین بودند. درنتیجه، انسان مثل حیوانات موذی (که در فیلم «جونور وحشی» خطاب میشود) به ذخیرهی غذای دایناسورها حمله میکرد یا اینکه اهلی میشد و حیوان خانگی یک دایناسور میشد!
اولین تصویری که از بچهی انسان میبینیم هم وقتی است که در تلهی حیوانات گرفتار شده. بعد هم مثل درندگان با حیوانات دیگر درگیر میشود و مثل گرگ زوزه میکشد. در انتها هم وقتی به پدر و مادرش میرسد، آنها او را بو میکنند تا مطمئن شوند بچهی خودشان است!
توهینآمیزبودن این انیمیشن و اینکه خلاف کرامت انسانی است تا همینجا مشخص شده. دایناسور (آرلو) شخصیت اصلی است اما همذاتپنداری کودکان با شخصیت بچهی انسان (خالخالی) بیشتر است. حالا کودکی را تصور کنید که خود را عزیز و در کانون محبت و توجه خانواده میبیند و ناگهان چنین تصویری از خود پیدا میکند.
سعی کنید فرزند زیر 12 سال شما این فیلم را نبیند.
«کوکو»
کوکو یک انیمیشن شاد، تماشایی و خلاقانه است و نکات مثبت زیادی در آن وجود دارد. اما یک تصور نادرست و کاملاً مادّی درمورد جهان دیگر در بچهها ایجاد میکند که برای کودکان ترسناک نیز هست. لازم است از دیدن این انیمیشن با کودکان پرهیز کرد و اگر با فرزندان نوجوان خود به تماشای آن میپردازید، حتماً درمورد این تصویرسازی و اصلاح آن با آنها گفتوگو کنید.
«ویلوبیها»
یک کمدی سیاه و داستان بچههایی است که پدر و مادرشان از آنها متنفّرند؛ در خانه نادیده گرفته میشوند و حتی مجبورند غذایشان را بدزدند؛ چون والدینشان به آنها غذا نمیدهند.
پدر و مادر آنها تمام مدّت به معاشقه میپردازند و اگر بچهها مزاحمشان شوند، باید برای تنبیه به ذغالدانی بروند. همین باعث میشود تا بچهها برای کشتن پدر و مادرشان نقشه بکشند و آنها را راهی یک مسافرت خطرناک کنند.
وضعیت سیاهی بر فیلم حاکم است که البته آبورنگ فیلم و طنز موجود در کار، آن را تا حدّی تعدیل کرده است. بازنمایی و انگارهسازی این انیمیشن از خانواده باعث شده تا خانوادههای آمریکایی آن را شدیداً مورد انتقاد قرار دهند.
نکتهی دیگر هم اشاره و بهرسمیتشناختن همجنسبازی در این فیلم است که بسیار واضحتر از دو انیمیشن «داستان اسباببازی ۴» و «به پیش» به تصویر کشیده شده است. دیدن این فیلم هم برای کودکان توصیه نمیشود.
«پا کوچولو»
در این انیمیشن، فلسفهی دین با نگاه غربی و به زبان کودکانه بیان شده است. دهکدهی پاگندهها با آداب و رسوم و اعتقاداتی به تصویر شده است که آشکارا تداعیکنندهی یک جامعهی دینی است. پیام انیمیشن این است که «دین» یک «دروغ با نیّت خوب» برای حفاظت جامعه از خطراتی است که در گذشته وجود داشته و ممکن است امروز نباشند.
این انیمیشن مشخصاً فلسفی و ذهنیتساز است، اگر آن را با فرزند نوجوانتان میبیند، حتماً درمورد دریافت او از داستان و چرایی این بازنمایی با او صحبت کنید.
«روما»
این فیلم از نظر فنی قوی است و کارگردانی صاحبنام دارد. در ابتدای فیلم که زندگی یک خانوادهی ثروتمند و چند مستخدم زن فقیر نشان داده میشد، انتظار میرود موضوع فیلم مربوط به چالش این دو گروه باشد. اما برعکس؛ موضوع فیلم روایت محبت، دلبستگی و خدمت خالصانهی مستخدم برای خانوادهای بود که برایشان کار میکرد.
درواقع روایتی از یک نوع بردهداری است که در آن برده به بردهبودنش رضایت دارد و متقابلاً ارباب هم سعی میکند ارباب نسبتاً خوبی باشد. به نظرم دیدن این فیلم نیز میتواند فرصت خوبی برای فلسفهورزی و گفتوگو درمورد پیام آن باشد.
1 دیدگاه