عرصه رسانه و بهطور خاص رسانههای تصویری مانند تلویزیون، در دنیای امروز بیش از هر جای دیگری «عرصه فرهنگی» به معنای دقیق کلمه است. عرصهای که در آن پیامهای مورد نظر در قالب فیلم، سریال، موسیقی، خبر، تبلیغ و اشکال دیگر تولیدات رسانهای تولید میشود و در دسترس مخاطبان قرار میگیرد. این تولیدات ضمن آنکه خود برگرفته از فرهنگ جامعه هستند بر باورهای فرهنگی و هنجارها و ارزشهای اجتماعی جامعه نیز تاثیر میگذارند.
تلویزیون علاوه بر دو نقش اطلاعرسانی و آموزشی، به عنوان رسانه سرگرمکننده نیز شناخته میشود. زمانی که تلویزیون ابداع شد سرگرمی هدف اصلی آن نبود اما به مرور زمان نقش اطلاعرسانی آن کمرنگتر شد و در مقابل، افزایش تنوع و جذابیت برنامههای تفریحی، به نقش سرگرمکننده آن دامن زد. این روزها تلویزیون بخش مهمی از اوقات فراغت افراد را پر میکند چرا که دسترسی به آن آسانتر و کمهزینهتر از رفتن به سینما و کنسرت و موزه و تئاتر است. در قالب همین برنامههای سرگرمکننده است که بخش مهمی از آموزههای فرهنگی ما شکل میگیرد و نگرش و رفتارها در ما تقویت یا اصلاح میشود.
رسانه ها همان گونه که قادرند بار فشار رواني شديدي بر آدمي وارد کنند از اين توانمندي هم برخوردارند که مخاطبان را از استرس دور کنند و به آرامش برسانند.
درونی سازی باورهای دینی از بزرگ ترین وظایف رسانه هاست که هر یک در حد توان خود باید به این مهم بپردازند. ترویج باورهایی همچون پرداخت خمس و زکات و انفاق از وظایف رسانه هاست. گفتن احکامی که مردم به آن ها مبتلا هستند و معمولاً آن ها را از کسی نمی پرسند از دیگر راهکارهای این مهم است.
برای سوق دادن جامعه به یک مسیر مشخص و صحیح می توان با پخش انواع برنامه ها و تیزرهای تبلیغاتی کمک شایانی به پیشبرد اهداف در کوتاه مدت داشت. ترویج استفاده از کلاه ایمنی برای موتورسواران و حضور حداکثری مردم در انتخابات از نمونه های این مورد می باشد . هدایت مردم به خرید اوراق قرضه یا مشارکت و یا سرمایه گذاری در بورس و سایر امور جهت جلوگیری از رکود از راهکارهای این بخش است. حال اگر رسانه ها و بخصوص رسانه ملی عکس این مطروحات را در اولویت قرار دهد می توان پیش بینی های جامعی از آینده تاریک هر جامعه به دست آورد.
تردیدی نیست که تلویزیون به کاشت در اذهان ما مشغول است اما کلید اصلی برای تغییر در دست خود مردم است. وقتی سیستمهای ارزشی درهم ریخته است و نهادهای آموزش و پرورش به قدر کافی موثر و کارآمد نیستند نمیتوان از مردم انتظار داشت تنها به پیامهای ارزشی و اخلاقی رسانهها بسنده کنند و خود منشاء تحرک و تحول باشند. واقعیت اینجاست آنچه در تلویزیون به نمایش در میآید تا به ترویج یک فرهنگ یا نشر آگاهیهای اجتماعی کمک کند میبایست در کمپینی جانانه از سوی تمام دیگر رسانهها (از جمله مطبوعات و شبکههای اجتماعی) و سایر نهادهای فرهنگی مورد حمایت قرار گیرد. تلویزیون را در فرهنگسازی تنها نگذاریم.
1 دیدگاه