سینمای هالیوود دایرۀالمعارف بزرگی دارد که البته بایگانی نام و اطلاعات فیلمها نیست، بلکه مملو از «واژه» است. واژگانی که معنایی متفاوت از معنای معیار دارند. این دایرۀالمعارف کتابی اسرارآمیز با جلد سنگی یا حتی یک فایل پیدیاف در کتابخانههای دیجیتال نیست. این دایرۀالمعارف در دستان فیلمساز است!
"دراکولای جدید، خشونت منفی را لازمهی عدالت میداند!"
یکی از این واژگانِ غریب و دارای معنای خاص، واژهی «بهروزرسانی» است. وقتی از «بهروزرسانی» نسخههای قدیمی فیلمها سخن میگوییم، باید این واژه را در دایرۀالمعارف هالیوود جستوجو و معنا کنیم. در کارنامهی این صنعتِ شگفتانگیز، داستانها و افسانههای بیشماری وجود دارد که در طی دههها، نسخههای متعدّدی از آنها ساخته شده است. از ورژنهای مختلف داستانهای دیزنی تا فیلمهایی که از رمانها اقتباس شدهاند.
معمولاً ملاکِ بهروزبودنِ نسخههای جدید همان پیشرفت کیفیت بصری و افزایش رنگولعاب جلوههای ویژه و نهایتاً طمطراق بیشترِ حماسههاست، اما گاهی این بهروزرسانیها حالت دیگری پیدا میکند. بهطوریکه شاهد تغییرات 180درجهای در روند داستان هستیم! در این شرایط باید منتظر بود که جایگاه شخصیتهای مثبت و منفی در داستان تغییر کند. سازندگان نام این تغییر فاحش را «روایت از زاویهای دیگر» میگذارند.
"شخصیت «فین» (جان بویگا) در «جنگ ستارگان» بهیکباره از بودن در «محفل یکم» منزجر میشود و میبینیم که ناجیِ یکی از برترین نیروهای «مقاومت» میشود."
بهعنوانِمثال، شخصیت «فین» (جان بویگا) در «جنگ ستارگان» بهیکباره از بودن در «محفل یکم» منزجر میشود و میبینیم که ناجیِ یکی از برترین نیروهای «مقاومت» میشود یا شخصیت «مالِفیسنت» که در فیلم «زیبای خفته» در نسخهی سال 2014 جادوگر بدذاتِ داستان است، زنی خوشقلب و بادرایت نشان داده میشود که درنتیجهی ازدسترفتن عشقش، ناچار است آن روی خود را نشان دهد و درنهایت، «دراکولا» ملموسترین مثال برای تغییر شخصیت یک اسطوره است.
«دراکولا» فیلمی برگرفته از داستان «ولاد سوم»، شخصیتی منفور در تاریخ جنگهای امپراتوری عثمانی است که انتقامهایی سخت رقم میزند؛ اما در نسخهی 2014، یک «ولاد» فداکار، خانوادهدوست و مردمدار میبینیم که بسیار تطهیر شده است.
در اینباره، ارزیابی انیمیشن هتل ترانسیلوانیا 2 را بخوانید!در این میان، سه مشخّصه میتواند مخاطب را متوجّه این دگردیسیهای غیراصولی کند:
از سال 1992 که «برام استوکر» «دراکولا» را بهعنوان نخستین نسخهی داستان «ولاد» ساخت تا پیش از نسخهی سال 2014، «ولاد» همان دراکولای ترسناکِ خونآشام بود که خون ترکان عثمانی را میمکید؛ اما بهیکباره در سال 2014، ناگفتههایی که «گرِی شُور» به داستان اضافه میکند شخصیتِ شکنجهگر و خونریز داستان را به قهرمانی تبدیل میکند که برای نجات رومانی و اروپا از تاریکی و کابوس ترکان، خونآشامشدن را به جان میخرد!
گفتیم که دائرۀالمعارف هالیوود پر از کلماتی است که معنایی متفاوت با معنای معیار دارند و دیدیم که یکی از این کلمات «بهروزرسانی» یا همان نسخههای جدید داستانهاست. میتوان ادّعا کرد که این معانی خاص را نه صاحبان هالیوود، بلکه مردم بهصورتِ ناخواسته مشخّص میکنند.
" هالیوود برای فرار از آثار جبرانناپذیر خشونتهای بیحدّوحصر، اسطورههای منفی را متحوّل میکند و با این کار، «خشونتِ منفی» برای مخاطبی که خواهان خشونت است توجیه میشود. "
به بیان منتقدان، سینما وظایفی دارد؛ این وظیفه گاهی هشدار است، گاهی نشاندادن تصویر عریان واقعیت است، گاهی ساختنِ یک ذائقه برای مخاطب است و گاهی هم اسطورهسازی برای رضایتِ مخاطبِ تشنه است.
در تحریفهایی که هالیوود انجام میدهد، «خشونت» اصلیترین مؤلّفهی شخصیتهای تغییریافته است و وقتی میگوییم هالیوود خشن است، باید خشونت را نیز در دایرۀالمعارف هالیوود جستوجو و معنا کنیم.
در جامعهای که افرادش تشنهی دیدن صحنهی خشن هستند، خشونت نه یک عنصر منفی، بلکه یک عنصر تصفیهکننده است. مخاطب که با روزمرگیهای خُردکننده و آلودهی دنیای امروز دچار کدروت درونی شده است باید درونش را تصفیه کند و اصطلاحاً باید دلش خنک شود.
خشونت در جامعهی آمریکا ارضاکنندهی فرد است و برای کمک به چنین جامعهای، قهرمانِ داستان راهی جز خشونت ندارد. اگر یک ابرقهرمان میخواهد جهان را نجات دهد، کشتهشدن چند انسان در مبارزهی جهانیِ او اجتنابناپذیر است. یعنی قهرمان از برخی جهات، درعینِ قهرمانبودن، ضدِّقهرمان است.
دراکولا: «گاهی دنیا به قهرمان نیازه نداره...؛ به تنها چیزی که نیاز داره، یه هیولاست.»
دراکولای 2014، در پاکترین حالتِ خود اعتراف میکند که راهی جز خونآشامشدن ندارد.
او به جنایاتش اعتراف میکند: «وقتی روستاییان رو به سیخ میکشیدم، هیچ حسی نداشتم!» این سخنِ دراکولای قهرمان است!
اینطور به نظر میرسد که هالیوود برای فرار از آثار جبرانناپذیر خشونتهای بیحدّوحصر، اسطورههای منفی را متحوّل میکند و با این کار، «خشونتِ منفی» برای مخاطبی که خواهان خشونت است توجیه میشود.
«قدرتِ مقابل من خشن است؛ پس باید آنقدر خشن باشم تا دشمن را از بین ببرم.»
هالیوود ژانر را حفظ میکند، اما چشمانداز را تغییر میدهد. قهرمان همان خونآشام است، اما اینبار در پیِ احقاق عدالت. حالآنکه این خشونت، نه خشم به حق، بلکه نوع فجیعی از قساوت است.
دراکولای جدید، خشونت منفی را لازمهی عدالت میداند، درحالیکه باید هنر قهرمان این باشد که درعینِ مبارزه، جانب کوچکترین شئون زندگی را نیز داشته باشد. مبارزهی یک قهرمان بهمنزلهی راهرفتن بر یک تار مو است! قهرمانی که در پیِ ازمیانبرداشتنِ ظلم است میداند که برای پیروزی نباید دست به هر کاری بزند. او باید حساب خونهای ریختهشده را پس بدهد... .
1 دیدگاه