روند بازی( گیم پلی) به صورت کلی مبتنی مبارزه با رباتها و بعضی انسانها، گشت و گذار و کشف در محیط، پیدا کردن برخی آیتمها و حل کردن معماهاست. بازیکن در طول بازی باید چیزهای مختلفی را جمعآوری کند تا بتواند سلاحها، دارو و تجهیزات مختلف بسازد و همواره موارد کمی هستند که میتواند با خود همراه کند، به همین خاطر باید بتواند مدیریت مصرف داشته باشد و راهبرد (استراتژی) برای خود تعیین کند. بازیکن در طول مسیر، بر اساس کارهایی که انجام میدهد، تجربه کسب میکند و میتواند شخصیت الوی را رشد دهد.
داستان بازی در حدود سال ۳۰۲۰ روایت میشود و زمینه اصلی همان غلبه تکنولوژی و هوش مصنوعی بر تمدن بشریست و مبارزه خیر و شر در بازی عناصر پرررنگی دارد.
داستان بازی بسیار غنیست؛ شخصیتپردازیهای مفصل و گرههای جذاب دارد و بازیکن بخش زیادی را شاهد برشهای سینماییست. طبیعیست پرداختن به همهی داستان ممکن نیست اما مسیر اصلی داستان را که البته حاوی اسپویل است را بیان میکنیم.
در جهان بازی، تمدن بشری نابود شده و به جز چند ساختمان مخروبه و بعضی ابزارها، چیز دیگری باقی نمانده است و انسانها به ابتدای تمدن برگشتند و منازل چوبی دارند و با تیر و کمان شکار و مبارزه میکنند.
در این جهان انسانها در قالب قبایلی زندگی میکنند و هر قبیله دارای مقدسات، نشان، سیستم سیاسی، معماری و آداب و رسوم خود را دارند.
قصه بازی، قصه دختری به اِلوی (Aloy) است که با راست(Rost) ، پدرش که البته خیلی زود متوجه میشویم پدرخواندهاش است و رباتها الوی را برای راست آوردند زندگی میکند. راست، پدرخواندهی الوی، یک مبارز قوی از قبیله نورا (Nora) است که قبیلهای مادر محور است اما چون از الوی که مادری ندارد نگهداری میکند از قبیله اخراج میشود و کسی حق صحبت کردن با آنها را ندارند. در همان ابتدای بازی، کودکان از بازی با الوی پرهیز میکنند و با سنگ او را میزنند با اینکه الوی جان یکی از آنها را نجات داده است.
این رفتار باعث میشود که الوی سوالاتی در مورد دلیل رفتار هم قبیلهایها، نداشتن مادر، طرد شدن و مانند اینها برایش ایجاد شود. راست به او پیشنهاد میکند که در مسابقهی انتخاب شجاعان آماده شود و شرکت کند تا قبیله را مجبور کند طرد را بشکند.
در اواخر مسابقه در جریان یک حمله الوی راست و همه شرکتکنندگان، کشته میشوند اما بعد از این اتفاق، الوی در قبیله پذیرفته میشود و ماموریت پیدا میکند تا به کاوشگری بپردازد تا علاوه بر انجام ماموریتهای قبیله، بتواند مادرش را پیدا کند.
او در این راه، ساختمانها و غارهایی مختلف از تمدن گذشته میرود و با قبایل دیگر آشنا میشود و علاوه بر اینکه به آنها کمک میکند تا مسائلشان، اندک اندک وضعیت کنونی بشریت را متوجه میشود.
او متوجه میشود که در گذشته، شرکتی رباتهایی به نام نگهبانان صلح با هوش مصنوعی قوی ساخته است اما این رباتهای هوشمند، انسانها را به عنوان خطری برای صلح تشخیص داده و شروع به کشتار میکنند و تمدن بشری به سرعت به نابودی نزدیک میشود. در چنین فضایی پرفسور الیزابت کلبرک پروژه ای به نام زیرو دوون ( نام بازی) برای حفظ جهان پیگیری میکند. در این پروژه، کلبرک هوش مصنوعی به نام گایا (Gaia: مادر زمین در اساطیر یونان) را به کمکی جمعی از دانشمندان جهان راه اندازی میکند. گایا این وظیفه را داشت تا بعد از نابودی زمین، حیات را به زمین برگرداند. گایا از بخشهای مختلفی تشکیل شده است. مثلا آپولو تمام دانش بشری را حفظ و به نسل جدید منتقل کند. همچنین در این مدت انسانهای محدود شبیهسازی توسط رحمهای مصنوعی در مکانهایی خاص ایجاد و آموزش داده میشوند.
یکی دیگر از بخشهای گایا، هادس یا هیدیس (Hades: خدای جهان مردگان در اساطیر یونان) است که علیه سیستم میشورد و بعد از آنکه بقیه دستیاران گایا و خود او را نابود میکند؛ خودش در یک سیستم قدیمی به خواب میرود.
گایا قبل از اینکه نابود شود، در یکی از رحمهای مصنوعی، دختری با ژنتیک کلبرک برای رشد قرار میدهد تا شاید او بتواند مقابل هادس بایستد. این دختر همان الوی، شخصیت بازیست.
در همان سالهایی که الوی برای مسابقهی انتخاب شجاعترین فرد قبیله آماده میشود. مردی به نام سایلنس که علاقهمند به تمدن نابودشده بشریست، به صورت اتفاقی هادس را بیدار میکند و هادس بعد از اینکه از سایلنس اطلاعات را دریافت میکند، تلاش میکند تا به برج مینروا برسد تا بتواند کنترل تمامی رباتها را برای نابودی تمامی انسانها به دست بگیرد. او برای رسیدن خود، با دادن وعده قدرت به فردی قدرت طلب به نام هِیلیس (Helis)، او را برای حمله به شهر مردین که برج مینروا در قلمرو آنهاست ترغیب میکند.
الوی در جنگ بین مردین و نیروهای هادس تمام تلاشش را میکند و به کمک دوستانش، هادس را شکست میدهد اما هادس مجدد فرار میکند و دوباره به سایلنس پناه میبرد.
نظرات کاربران
هیچ نظری وجود ندارد
هیچ نظری وجود ندارد
افزودن دیدگاه در مورد هورایزن زیرو دون