نقد و بررسی انیمه پادشاهی طلا و پادشاهی آب (gold kingdom and water kingdom)

مصرف سیگار، مواد مخد و الکل:

در پادشاهی آلهامیت کمبود آب باعث شده مردم بیشتر از شراب استفاده کنند. شاهدخت سارا با سلطان بالکاری بر سر نوشیدن شراب شرط می‌بندند، اما این ماجرا تنها در داستان روایت می‌شود و صحنه‌ای از آن به نمایش درنیامده‌است.

مسائل جنسی:

در پادشاهی آلهامیت چندهمسری رواج دارد. سه خواهر سارا معشوق مشترکی دارند و با اغواگری بر سر او رقابت می‌کنند و رابطه این مرد با هیچ‌ کدام از آنها رسمی نیست. یک زن نیمه برهنه در حال ماساژ گرفتن نشان‌ داده‌ شده است. در چند صحنه متفاوت برهنگی مردان در حمام نشان داده شده‌است. اشاره غیرمستقیم به تمایلات جنسی نامتعارف در دو قسمت وجود دارد؛ به عنوان مثال سلطان بالکاری، به خدمتکاران مرد علاقه‌مند است اما تمایل خود را سرکوب می‌کند. نارانبایر هم در قسمتی در برابر پیشنهاد وزیر برای ارتباط با یک خدمتکار مقاومت می‌کند.

پیام مثبت:

پس از تماشای این اثر می‌توان به این برداشت رسید که حتی دشوارترین دشمنی‌ها را می‌توان با گفتوگو حل کرد و به جای ادامه دادن به دشمنی باید دنبال پیدا کردن راه حل بود. نکته‌ای که در این اثر می‌توان به طور نامحسوس در برخی ماجراهای فرعی دید، این است که حل هر مشکل یا مسئله با سختی‌هایی روبه‌رو است که افراد باهوش و خردمند را در معرض خطر قرار می‌دهد و ریسک‌پذیری هم بخشی از فرآیند حل مسئله است.

امیدآفرینی:

مسئله اصلی این داستان، جنگ‌های هزاران ساله میان دو کشور است که غیرقابل حل به نظر می‌‌رسد. هر دو کشور با مشکلات داخلی سختی مواجه‌اند که ممکن است صلح و ارتباط با کشور دیگر راهگشای آنها باشد. نارانبایر، کسی است که با تکیه بر هوش خود، سعی می‌کند مسائل را با گفتوگو حل کند و برای حل مشکل میان دو کشور خطر می‌کند. او با تکیه بر هوش خود سعی می‌کند مشکل کمبود آب آلهامیت را حل کند و برای این کار طرح و نقشه می‌چیند. همچنین در قسمتی از داستان می‌بینیم که او با جواب‌های سنجیده و هوشمندانه قادر است ارتباط سرد بین سارا و خواهرانش را بهتر کند و در روابط بین فردی، صلح و آرامش پدید آورد.

خانواده‌محوری:

نارانبایر و شاهدخت سارا در خانواده‌های متفاوتی بزرگ شده‌اند. شاهدخت سارا به واسطه زندگی درباری، دور از پدر و مادر خود به تنهایی زندگی می‌کند و گاهی مورد آزار خواهرانش قرار می‌گیرد. به علاوه رواج چندهمسری باعث رقابت و حسادت میان خواهران او شده است. در مقابل او نارانبایر با پدری حامی زندگی می‌کند و مادرش را از دست داده است. او از پدرش آموخته است که ازدواج کردن و بچه‌دار شدن شبیه داستان‌ها نیست، اشتیاق روز‌های اول می‌تواند در اثر رنج و ناراحتی از بین برود. پس نه فقط برای زیبایی و خوش‌گذرانی، بلکه برای شکل دادن یک خانواده باید فردی را به عنوان همسر برگزید. این دیدگاه او در مورد خانواده در تمام داستان ارجحیت پیدا می‌کند.

شاهدخت سارا، دختر مهربان و صلح‌طلبی است که هرگز به کسی حسادت نکرده‌است و تلاش می‌کند از بروز هرگونه تخاصم جلوگیری کند. نارانبایر هم پسری باهوش و خردمند است که تلاش دارد مشکلات را حل کند. ویژگی مشترک هر دو این است که بر خلاف کلیشه‌های موجود، همدیگر را دشمن فرض نمی‌کنند، بلکه فارغ از ملیت و سیاست سعی می‌کنند به یکدیگر احترام بگذارند، همدیگر را بشناسند و در همین مسیر به یکدیگر علاقه‌مند می‌شوند. آنها نه به خاطر جذابیت فیزیکی یا جبر خانواده بلکه به تدریج و بر اساس شناخت مجذوب یکدیگر می‌شود، که همین علاقه در بهبود اوضاع میان دو کشور تاثیر زیادی دارد.