نقد و بررسی سریال بازی دوستانه (Tomodachi game)

 خشونت این انیمه به دو بخش کلامی و فیزیکی تقسیم می‌شود. در یکی از بازی‌ها باید درباره‌ی یکدیگر جملات ناروا بگویند تا بتوانند خانه‌ها را طی کنند. ابتدا کسی چیزی نمی‌نویسد اما کم‌کم شروع به برملا کردن رازهای یکدیگر می‌کنند و افرادی که ناظر این مسابقه هستند نظرات هنجارشکنانه‌ای می‌دهند. مثلا در یکی از رازها آمده است که شیهو عمل زیبایی کرده ‌است و ناظران با جملاتی مانند عملی، دروغگو، زشت، ریاکار او را خطاب می‌کنند و حتی شیبه پس از فهمیدن این حرف شیهو را طرد می‌کند. یکی دیگر از رازها مربوط به یوتوری است .او مدام قربانی قلدری در مدرسه می‌شد و برای اینکه بتواند لحظه‌‌ای آسوده باشد با مردان میانسال وقت می‎‌گذراند تا از آنها پول بگیرد و به افراد آزارگر دهد. شیبه در همین بازی به دلیل گفتار نامناسبش درباره‌ی گذشته‌ی یوتوری کتک می‌خورد. از دیگر رازهایی که برملا می‌شود گذشته‌ی هولناک یوئیچی است. او وقتی کم سن‌تر بود سه نفر را با ضرب چاقو کشته ‌است و درواقع یک قاتل است که تغییر مسیر داده ‌است.

در مرحله‌ی بعدی یک دختر به نام ماریا به تیم یوئیچی اضافه می‌شود. یوئیچی برای اینکه حواس افراد تیم مقابل را پرت کرده و فرار کند ماریا را از یک صخره به پائین پرت می‌کند. یوئیچی همچنین برای به حرف آوردن بازیکنان حریف وارد درگیری فیزیکی با آنها می‌شود و حتی جایی مجبور می‌شود انگشتان دست خود را بشکند.

پس از پایان مسابقه یوتوری توسط گروهی ربوده می‌شود و یوئیچی برای نجاتش می‌رود. یوئیچی برای نجات این مخمصه باید پیشنهاد چالش گروگان‌گیر را قبول کند؛ به این صورت که در سه مرحله باید درد جسمانی را یا خودش یا یوتوری تحمل کند. در مرحله‌ی اول توسط یه فرد قوی هیکل مشت می‌خور‌د و در مرحله‌ی دوم ناخن‌هایش کشیده می‌شود و در مرحله بعدی برای اینکه یوتوری را برهنه نکنند مجبور می‌شود ضربات چاقو به دستش را تحمل کند.

خشونت فیزیکی در این اثر در قسمت پایانی به اوج خود می‌رسد. تنجی در زمان راهنمایی یک بار این بازی را انجام داده‌ بود و پس از به بار آوردن بدهی این مسئله را با پدرش در میان می‌گذارد، اما پس از پیگیری پدرش جنازه‌ی او پیدا ‌شده و با عنوان خودکشی پرونده بسته شده ‌است. مانند این اتفاق برای پدر شیبه هم می‌افتد با این تفاوت که شیبه مسئول مرگ پدرش شناخته‌ شده و به زندان می‌افتد.

یکی از ژانرهای اصلی این اثر تعلیق است، به‌همین دلیل مخاطب قرار است در برخی سکانس‌ها دلهره‌یز سنگینی را تجربه کند و گاهی میان زمین و هوا معلق بماند. هرکدام از شخصیت‌های داستان رازی مرموز در پشت چهره‌شان دارند که با برملاشدن آن مخاطب شوکه می‌شود. علاوه بر این شخصیت اصلی داستان بسیار مرموز و باهوش است و برای رسیدن به اهداف خود نقشه‌هایی می‌کشد و گاهی چهره‌اش مانند یک فرد روانی با خنده‌های شیطانی می‌شود که افراد حساس ممکن است با دیدنش احساس ترس را تجربه کند. فضایی که در انیمه وجود دارد و بحران اعتماد در برابر بی‌اعتمادی ممکن است ترسی ناشناخته به جان شما بیندازد.

در قسمت آخر زمانی که یوتوری ربوده می‌شود، یوئیچی مجبور می‌شود بین خودش و یوتوری یک نفر را انتخاب کند تا زجر بکشد و از مخمصه نجات پیدا کند. هر دفعه ضربات مهلک‌تر و دردناک‌تر است. نمایش خون و خون‌ریزی در قسمت آخر قلب مخاطب را به لرزه در می‌آورد.

 یکی از ناهنجاری‌هایی که در بطن داستان جریان دارد خیانت به دوستان و دروغ‌گویی است. یوئیچی می‌کوشد با دروغ و حیله‌گری دروغ‌های فرد خائن را برملا کند و فضای دوستانه را بازگرداند و تا حدی هم در این  امر موفق عمل می‌کند.

یوتوری در مدرسه مورد آزار همکلاسیانش قرار می‌گیرد و برای فرار از این آزار نیاز به پول دارد. او که نمی‌تواند این موضوع را با کسی درمیان بگذارد به ناچار با مردان بزرگسال قرار می‌گذارد و در ازای کارهایی از آنها پول می‌گیرد . یکی از کارهایی که مجبور می‌شود انجام دهد پوشیدن‌ لباس‌های جنسی است تا آنها از او عکس بگیرند و در سکانس‌هایی این مردان به او دست‌درازی می‌کنند که باعث آسیب‌روانی زیادی برای او می‌شود.

یوئیچی زمانی که کم‌سن‌تر بود مرتکب قتل سه نفر با ضرب چاقو شده ‌است البته پس از این اتفاق راه و رسم دیگری را در پیش گرفت و سعی کرد درست زندگی کند. پدر شیبه هم دولتمردی فاسد است که با زن‌های مختلف می‌گردد و فساد مالی فراوانی دارد.

در بازی دوم تنجی برای اینکه بتواند همراه یوئیچی به مسابقه‌ی بعد برود به دروغ می‌گوید که به یوئیچی علاقه‌مند است و برای اثباتش او را می‌بوسد.

یوئیچی در بازی سوم از فردی به نام ماریا که به آنها ملحق شده ‌بود استفاده می‌کند تا بتواند ترکیب گروه حریف خود را بهم بریزد. مثلا به او می‌گوید که طوری به حمام برو که یکی از افراد گروه مقابل بدن برهنه‌ی تو را ببیند یا برای آنها لوندی کن.

یوتوری توسط گروهی گروگان گرفته می‌شود و در ابتدای امر با چاقو لباس او را پاره می‌کنند و بخشی از بدن او مشخص می‌شود. آنها حتی می‌خواستند که او را وادار به برهنه‌رقصیدن کنند که یوئیچی دخالت کرده و نمی‌گذارد.

عنصری که داستان این انیمه سعی در تاکید بر آن دارد دوستی و اعتماد است. داستان با تمام پیچ و خم‌ها قرار است مخاطب را به این نتیجه برساند که دوستی از هر چیزی ارزشمندتر است و اگر قرار است مبارزه‌ای صورت بگیرد، برای محافظت از دوستان باید باشد. در ابتدا یوئیچی تصور می‌کرد گروه دوستی بی‌نقصی دارد، اما با شروع بازی و برملاشدن رازها گروهشان به‌هم ریخت و هر کدام از دوستشان دست کشیدند. اما در انتهای انیمه ما شاهد این هستیم که حتی ترسو‌ترین فرد گروه، یعنی یوتوری می‌خواهد برای نجات دوستش ریسک کند. او تمام توان خود را به کار ببندد و این چالش باعث می‌شود تا آنها بیش از پیش به یکدیگر نزدیک شده و قدر یکدیگر را بدانند و فراتر از آن همدیگر را همانطور که هستند بپذیرند.

شخصیت اصلی داستان فردی مصمم است که با هوش بالای خود از دوستانش محافظت می‌کند.  یوئیچی فردی است که در گذشته غیر از پول چیزی برایش مهم نبوده است و از طرفی سه نفر را در سن پایین کشته است، اما طوری تغییر می‌کند که باور گذشته‌ی او سخت می‌شود. او حالا چیزی برای محافظت دارد و سعی می‌کند نه‌تنها دوستانش را نجات دهد بلکه از گروه دوستی‌شان نیز مراقبت می‌کند تا از هم نپاشد . یوئیچی حتی در بازی سوم از گروه دوستی تیم حریف هم محافظت می‌کند. او به دوستانش اعتماد دارد و به خوبی آنها را می‌شناسد و برای محافظت از آنها تا جایی پیش می‌رود که از خونریزی و درد از حال می‌رود.