نقد و بررسی سریال سیاه‌چاله

سریال «سیاه چاله» به زندگی معمولی خانواده اکبرنفتی می‌پردازد که بعد از مرگ او دچار تحول شده و باید به نحوی از این بحران، جان سالم به در ببرند. آن‌ها دست به دزدی از لوله‌های نفتی پالایشگاه می‌زنند تا بدهیشان را با بانک صاف کرده و خانه‌دار شوند، غافل از اینکه این‌کار به همین سادگی نیست.

همانطور که می‌دانیم، یک کار خلاف و نادرست، زمینه‌ساز کارهای نادرست بعدی‌ست و این خانواده نیز با همین مسئله دست و پنجه نرم می‌کنند. آن‌ها به خاطر دزدیدن نفت، مجبور به دروغگویی، پنهان‌کاری، تهمت، دورویی و ... می‌شوند تا اشتباه اول خود را پنهان کنند. در میان اعضای این خانواده، آدم‌های خوب و بدی وجود دارند که توامان باهم، دوروی زندگی را به ما نشان می‌دهند. مثلا اگر رستم به فکر دزدی و دورزدن افراد خانواده است، مهری هم سعی می‌کند تا به آن‌ها اشتباهشان را بفهماند و خانواده را نجات دهد.

وجود بددهنی‌ها و بی‌احترامی‌ها به بزرگتر خانواده، سبب شده تا تماشای این سریال برای گروه سنی کمتر از 12سال که بیشتر در معرض الگوبرداری قرار دارند توصیه نشود، اما به طور کلی پیشنهاد می‌کنیم که درباره این اخلاق ناپسند و اهمیت احترام به بزرگترها با فرزندتان صحبت کنید.

  خانواده جمشید از چه راه‌های دیگری برای پرداخت بدهی می‌توانست استفاده کند؟ چرا آن‌ها از تجهیزات برگذاری عروسی استفاده نکردند تا پول موردنیازشان را تهیه کنند؟ دلیل رستم بر دروغگویی و تبرئه‌کردن خود بعد از گرفتاری جمشید چه بود؟ آیا او کار درستی کرد؟ استخراج نفت از لوله‌های پالایشگاه به نظر تو اشکالی دارد؟ چرا؟

خلاصه: رستم با چه ترفندی خانواده را مجاب کرد تا نفت دزدی کنند؟ به نظر تو کار آن‌ها اشکالی داشت؟

اکبر نفتی که دو فرزند به نام جمشید و پروین دارد، از دنیا می‌رود و بچه‌ها برای سروسامان‌دادن به وضع زندگیشان تصمیم می‌گیرند تا خانه باغ پدر در شهرستان را بفروشند. جمشید که پیگیر کارهای فروش می‌شود، درمی‌یابد که اکبربابا ضامن وامی میلیاردی شده و وام‌گیرنده به کانادا فرار کرده و قصد بازگشت ندارد و بچه‌ها باید برای حفظ خانه پدری، بدهی او را بدهند. این خانواده که آهی در بساط ندارند، به پیشنهاد رستم، داماد خانواده، مجاب می‌شوند تا از لوله نفت پالایشگاه، که از زیر خانه اکبربابا می‌گذرد استخراج کنند و بدهیشان را با دولت صاف کنند و به وضع و اوضاعشان سروسامان بدهند. از طرف دیگر، آیت، برادرزن الوند پسر جمشید، که در همان محل زندگی می‌کند، از سال‌ها پیش، به طور مخفیانه نفت استخراج می‌کرده و این کار جمشید و رستم را تهدیدی برای خود می‌داند. او تصمیم می‌گیرد تا با انفجار چاه نفت خانه اکبر نفتی، تاسیسات آن‌ها را لو بدهد تا خودش در امان بماند، غافل از اینکه، جمشید در کنار چاه حضور دارد و از بین می‌رود. پلیس و خانواده که گمان می‌کنند، جمشید مرده، او را عامل استخراج نفت معرفی می‌کنند تا خودشان تبرئه شوند، غافل از این‌که جمشید زنده‌است و به دردسر بزرگی افتاده. جمشید که فردی مهربان است، کل مسئولیت کارشان را به گردن می‌گیرد و به زندان می‌رود. اما فائزه، عروس جمشید، که متوجه می‌شود همه این‌ها پاپوش برادرش آیت است، او را لو می‌دهد و جمشید را آزاد می‌کند. آیت حین فرار از مرز دستگیر شده و به سزای اعمالش می‌رسد.

کارگردان/ مولف: حسین نمازی

نویسنده/ مترجم: محمدعلی حسینی- پوریا شجاعی

نام تهیه کننده: سعید خانی

نام بازیگران: ژاله صامتی- حسن پورشیرازی- الناز حبیبی- شهره سلطانی- مهران احمدی- مجید نوروزی

نام شخصیت ها: جمشید: جمشید پسر بزرگ اکبر نفتی‌ست که پس از مرگ پدرش، برای سامان‌دادن به اوضاع زندگی خود و خواهرش، قصد فروش خانه اجدادیش را می‌کند، اما درمی‌یابد که سند خانه به‌خاطر وامی چند میلیاردی گرو بانک است و باید اول این بدهی را بپردازد.

رستم: همسر دوم پروین و شوهرخواهر جمشید. او مرد زرنگ و کلک‌بازی است و جمشید را مجاب می‌کند تا از لوله پالایشگاه نفت، که از زیر خانه اکبر نفتی رد می‌شود استخراج کنند و بدهیشان به بانک را تسویه کنند.

مهری: همسر جمشید که زن باایمانی‌ست و مخالف استخراج نفت و کلاه‌گذاشتن سر دولت است. او این‌کار را حق الناس می‌داند و سعی می‌کند تا دیگران را از این کار منصرف کند.

فرخ: پسر پروین و پسرخوانده رستم که عاشق خورشید، دختر جمشید، است و با رستم دشمنی دارد.

آیت: برادرزن الوند، پسر جمشید. او سال‌ها پیش توسط رستم به ماجرای استخراج نفت دعوت شده، ولی ظاهرا آن را نپذیرفته‌است، اما در خفا این کار را انجام داده و ثروت هنگفتی نصیبش شده‌است. او سعی می‌کند جمشید و رستم را از این کار منع کند تا دزدی خودش لو نرود ولی موفق نمی‌شود و تصمیم می‌گیرد با لودادن خانه اکبر نفتی، تجهیزات خودش را ایمن نگه‌دارد.

کشور سازنده: ایران