میگوری، پشهی خونآشام، با نامزدش جیگوری برای یک قرار عاشقانه به آبمیوهفروشی میروند، اما زمانی که سرگرم خوردن آبانار هستند، آقای آبمیوهفروش آنها را میبیند و ناگهان با مگسکش به جان نامزد میگوری میافتد و او را میکشد. میگوری که با وجود این درد و غم جانکاه بسیار تنهاست و به افسردگی دچار شده، برای گرفتن انتقام از آبمیوهفروش بدجنس نقشههای بیرحمانهای میکشد، اما اتفاقاتی میافتد که باعث میشود از این کار صرفنظر کند.
نظرات کاربران
هیچ نظری وجود ندارد
هیچ نظری وجود ندارد
افزودن دیدگاه در مورد خاطرات خونآشام عاشق