نقد و بررسی سریال اُکازیون

چرا 12 سال؟

اثری که پیش روی شماست، یک اثر با درون‌مایه طنز است که میزان ناهنجاری‌های آن، تصمیم تماشا در جمع خانوادگی را به شما محول می‌کند. در صورتی که وجود آرایش‌ و مدل موی برخی از خانم‌ها در سریال، یا بازخوانی چند موسیقی غیرمجاز قدیمی، در خانواده شما، محدودیت تماشا ندارد، می‌توانید این اثر را در جمع خانوادگی تماشا کنید. وجود شخصیتی با الگوپذیری منفی در اثر، با وجود شخصیت‌های دیگری که کارهای او را مذمت می‌کنند و راه‌حل درست را به او نشان می‌دهند، تاثیر زیادی نداشته و به نوعی خود مخاطب را، متوجه اشتباهات کاراکتر اصلی می‌کند. بهتر است قبل از تماشای این مینی سریال، بخش ناهنجاری اجتماعی و نقش ما چیست را مطالعه کرده و با آگاهی کامل، به تماشای این اثر بنشینید.

نقش ما چیست؟

دایی محسن، یک شخصیت خراب‌کار ولی محبوب است! او در طول سریال مدام اشتباهاتی جبران‌ناپذیر می‌کند ولی باز هم مخاطب او را دوست دارد و از دست‌اش خسته نمی‌شود. وجود شخصیت‌هایی مثل رحیم و منصوره، که دنبال رفع و رجوع خرابکاری‌های دایی هستند و به او تذکر می‌دهند که کارهایش اشتباه است، یا شخصیت حاج بابا، که محسن را به درست‌کاری و پاک‌دستی دعوت می‌کند، مثل یک کاتالیزور، از شدت الگوپذیری منفی اثر می‌کاهد و مخاطب متوجه می‌شود که چنین عملکردی، شاید در قاب تلوزیون جالب به نظر برسد، اما در دنیای واقعی ناراحت‌کننده است. بهتر است پس از تماشای اثر، در جمع خانواده، درباره دایی محسن و استفاده از هوش و ترفندهایش، در کارهای درست صحبت کنید و فرض کنید که اگر او، در هر شغلی وارد می‌شد، می‌توانست چه عملکردی داشته باشد؟ در پایان، درباره پیام اثر و مصداق‌هایش در زندگی روزمره، در جمع خانوادگی گفت‌وگو کنید.

شخصیت‌ها:

محسن: محسن که به همراه شوهرخواهر و خواهرزاده‌هایش در یک خانه زندگی می‌کند، به دنبال عملی‌کردن ایده‌های اکازیون خود، برای پولدارکردن خود و خانواده‌اش است.

رحیم: خواهرزاده محسن که جور اشتباهات دایی‌اش را می‌کشد. رحیم به خاطر بدهکاری‌های محسن ممنوع الخروج شده و باید راهی برای مهاجرت تحصیلی خود پیدا کند.

منصوره: خواهرزاده دیگر محسن که به خاطر علاقه به دایی‌اش، در برابر کارهای اشتباه او حرفی نزده و با او همراه می‌شود.

داستان اثر:

دایی محسن که به همراه شوهر خواهرش، حاج بابا و خواهرزاده‌هایش منصوره و رحیم زندگی می‌کند؛ به دنبال راه حلی استثنایی و به قول خودش اکازیون برای پول درآوردن است. او اول از همه با جعل امضا و اثرانگشت رحیم و حاج بابا، 20 میلیون تومان از معتمد محل قرض می‌گیرد تا با آن ترقه و ملزومات چهارشنبه سوری را بسازد. محسن در این راه شکست می‌خورد و 20 میلیون بدهکاری برای رحیم و پدرش بالا می‌آورد. او تصمیم می‌گیرد تا باغی را که منصوره در آن پرستار یک سالمند است را به باغ رستوران تبدیل کند و دور از چشم صاحب باغ، بدهی رحیم را جور کرده و برای خودش سرمایه‌ای دست و پا کند. همه چیز خوب پیش می‌رود تا اینکه خانم ملک، صاحب خانه و سالمندی که منصوره از او مراقبت می‌کرده گم‌ می‌شود، آن هم درست زمانی که مهتاب، نوه‌اش به ایران برگشته است. همه بسیج می‌شوند تا خانم ملک را پیدا کنند و رحیم، مسئول گرداندن مهتاب و سرگرم‌کردن او می‌شود. آشنایی مهتاب و رحیم، به علاقه بین آن‌ها منجر می‌شود و با پیدا شدن خانم ملک، مهتاب و پدرش، از سر تقصیرات منصوره و رحیم می‌گذرند و متوجه می‌شوند که همه چیز، زیر سر دایی محسن بوده است. در نهایت مهتاب و رحیم با یکدیگر ازدواج می‌کنند و در خانه باغ ملک، ساکن می‌شوند. دایی محسن هم به خارج می‌رود و در آن‌جا به خرابکاری‌هایش ادامه می‌دهد.