نقد و بررسی سریال ملکه گدایان

در جریان داستان، متوجه خلاءهایی می‌شویم. مانند قضاوت در مورد وضعیت کودکان کار؛ در این مورد با فرزندان خود صحبت کنید. اگر تجربه‌ی تماشای کارهای حسیت سهیلی‌زاده را داشته باشید، هضم آمیختگی موضوع فیلم با داستان‌پردازی‌های کارگردان و نویسنده برای شما راحت‌تر خواهد بود. به این فکر کنید که داستان چقدر ظرفیت واقعی شدن دارد و با فرزند نوجوان خود در این زمینه گفتگو کنید. با طرح مسائل مختلف و ایجاد فضای گفتگو از فرزند خود بخواهید درباره‌ی ناهنجاری‌های اثر بیاندیشد و به راه‌کار‌های آن فکر کند. درباره‌ی نوع مصرف‌گرایی ترویج شده در فیلم و دور از واقعیت بودن این سبک زندگی با فرزند خود صحبت کنید.

خلاصه: با توجه به بالا بودن ناهنجاری اجتماعی اثر، تماشای آن برای مخاطبین کم سن توصیه نمی‌شود.  درباره‌ی نوع مصرف‌گرایی ترویج شده در فیلم و دور از واقعیت بودن این سبک زندگی با فرزند خود صحبت کنید.

آرمان درویش برای نقش البرز چقدر مناسب است؟

اگر خورشید همان ملکه باشد، هدف او از انکار البرز چیست؟

شخصیت‌پردازیها را چگونه یافتی؟ همه چیز سرجای خودش است؟

نظرت در مورد کودکان کار در فیلم چیست؟ چقدر به زندگی واقعی آن‌ها نزدیک است؟

به نظرت داستان فیلم چقدر به واقعیت نزدیک است؟

چیزی در این سریال هست که تو را نگران کند؟ از چه اتفاقاتی در این سریال احساس اضطراب می‌کنی؟

به نظرت چرا این فیلم نوع ایده‌آل یک درام سینمایی نیست؟ چه نمونه‌های بهتری از سریال درام دیده‌ای؟

این فیلم چگونه به مصرف‌گرایی مخاطب دامن می‌زند؟

خلاصه: چنین انکاری از وجود یک انسان در دنیای واقعی ممکن است؟

همه چیز از یک اتفاق غیرمنتظره آغاز می‌شود. درحالی البرز شمس، درحال برگزاری مراسم عروسی خود با سارا، در ترکیه به سر می‌برد، خبر ناگواری به او می‌رسد. خسرو، پدر البرز هنگام عزیمت به ترکیه سکته کرده و در بیمارستان بستری است. از آنجایی که حضور پدر برای البرز بسیار مهم است، مراسم عروسی لاکچری لغو شده و همه باید به ایران بازگردند. مشکل اینجاست که البرز شرایط بازگشت قانونی به کشور را ندارد. در شرایطی که او از نامزدش سارا، قول واریز مابقی پول قاچاقچیان انسان را گرفته، قصد دارد بشکل غیرقانونی به کشور بازگردد. او نمی‌داند که هنگام بازگشت چه سناریویی درانتظار اوست. سناریو از مرز ایران آغاز می‌شود. زمانی که البرز با سارا تماس گرفته تا مابقی پول را بگیرد، سارا او را نمی‌شناسد! البرز ناگزیر از درافتادن با قاچاقچی‌ها، آسیب دیده و چشمانش را در یک بیمارستان ایرانی می‌گشاید. به گواهی پزشکان بیمارستان، خبری از البرز نیست. همه‌ی شواهد حاکی از آن است که او فرهاد بابایی است. هیچکس البرز را نمی‌شناسد، نه مامان خورشید، نه سارا، نه مادر سارا... از قرار معلوم، فرهاد، نامزدی دارد بنام افرا، که صاحب کار کودکان کار در مفت‌آباد است. همه چیز برای البرز، ببخشید! فرهاد، مانند یک سناریو است. دلارهای سارا، همه چیز را بر فرهاد آشکار می‌سازد؛ طبق دستور ملکه، البرز باید انکار شود...

 کارگردان: حسین سهیلی‌زاده

نویسنده: حامد افضلی، امین محمودی

نام تهیه کننده: رحمان سیفی آزاد، علی طلوعی

نام بازیگران:

باران کوثری، آرمان درویش، پانته‌آ بهرام، رویا نونهالی، فرزاد فرزین، محمدرضا غفاری، الهام کردا، رضا بهبودی، علی اوجی، عرفان ناصری، شبنم قربانی، یسنا میرطهماسب، سولماز غنی، بهشاد شریفیان، علی صلاحی، مریم سرمدی، شیدا یوسفی، آرزو افشار، الهام شعبانی

نام شخصیت ها:

افرا(کوثری): کارمند و عامل ملکه است که در مفت‌آباد صاحب کار کودکان کار است؛ ازجمله کسانی است که در پرونده‌ی فرهاد بابایی درگیر شده است.

البرز شمس(درویش): پسر خورشید(ملکه) و خسرو است که سربند سکته‌ی پدر، درگیر یک جریان پر پیچ و خم می‌شود.

خورشید(بهرام): همسر خسرو و مادر البرز است. خورشید، ملکه‌ی گدایان است. همه‌ی داستان‌ها به او ختم می‌شود.

خسرو(صلاحی): پدر البرز و همسر خورشید

سارا(قربانی): نامزد نمایشی البرز است که به نوعی پاگیر ملکه است.(کارمند مهناز)

بتول(سرمدی): مادر سارا است که مجبور است درگیر ماجرای دخترش شود درحالیکه از این وضعیت ناراضی است.

پارسا(فرزین):وکیل خانواده‌ی شمس و امین ملکه است.

مهناز(کردا): رییس افرا

داریوش(ناصری): پسرعموی سارا است که دلباخته‌ی اوست و سربند تنهایی البرز و گیر افتادن سارا، درگیر باند ملکه شده است.

سهیل(میرطهماسب): برادر ناتنی افرا

کشور سازنده: ایران

شبکه‌ی اصلی: شبکه‌ی نمایش خانگی