آنچه لازم است والدین بدانند
داستان بر محوریت یک خانواده سه نفره میچرخد که همدلانه از یکدیگر محافظت میکنند. نوجوان داستان که تکفرزند خانواده است، کمحرف و درونگرا است و به نظر میرسد هیچ چیزی برای پنهانکردن از والدینش ندارد. والدین نیز خوشحال هستند که فرزندشان، سرش فقط به درس و تحصیل گرم است. در حقیقت اینطور نیست. والدین جیکوب کمکم متوجه پنهانکاریهای کوچک و بزرگ فرزندشان میشوند؛ از خرید چاقو توسط او گرفته تا پرسهزدن در وبسایتهای دارای محتوای خشنِ جنسی و یا نوشتن یک داستانِ جنایی با محوریت قتل همکلاسیاش که فروکردن چاقو در بدن او را لذتبخش توصیف میکند! آنها در ابتدا شوکه میشوند؛ تا جایی که مادر، در پایان داستان، آلبومِ کودکی و نوزادی پسرش را در سطل آشغال میاندازد! اما در ادامه باز هم حمایت و محبت به پسرشان را دریغ نمیکنند. البته هنوز هم مشخص نیست که او قاتل است یا نه چرا که ممکن است تمام اینها تنها ساخته و پرداخته ذهنش باشند. آنچه مهم است رفتار والدین اوست. " اندی " هرگز و با هیچ ادلهای نمیپذیرد که پسرش چنین گناهی مرتکب شده باشد. رفتار او مانند یک تیغ دو لبه است. او با این کار خود، نشان میدهد که در واقع به خودش، نوع تربیتش و شناختی که از فرزندش دارد، مطمئن است و هیچ خلا یا اشتباهی را نمیبیند. از طرفی این حمایتگری و مراقبت او از خانواده با تمام قوا و اعتماد به آنان، خوب و قابل تحسین است اما از طرف دیگر ممکن است باعث غرور و خودخواهی فرزند شود کما اینکه جیکوب دچار این رفتار شده بود.
والدین باید بدانند که حمایت بیش از اندازه از نوجوان خوب نیست و لازم است گاهی به عنوان والد اجازه تنبیه شدن نوجوان و حتی شکست را به او بدهیم. در غیر این صورت این حمایت خود تبدیل به عنصری میشود که نوجوان را به سمت مسیر نادرست هدایت کند.
نظرات کاربران
هیچ نظری وجود ندارد
هیچ نظری وجود ندارد
افزودن دیدگاه در مورد دفاع از جیکوب