نقد و بررسی سریال بلگراویا (Belgravia )

این اثر یک درام تاریخی است که در اواخر قرن 19 روایت ‌می‌شود. توصیف خانواده هایی که از طبقات متوسط و اشراف هستند و همچنین کنایه هایی که از بی دغدغگی اشراف و تغییر مرکز توجه‌شان از یک خبر بی اهمیت به خبر بی اهمیت دیگر  و همچنین تغییراتی که جامعه در حال صنعتی شدن انگلستان با آن رو به رو است تا حد مطلوبی که یک سریال با این تعداد قسمت می تواند نشان دهد نشان داده شده شما با تماشای این سریال می توانید در فضای انگلستان آن دوره قرار بگیرید اما داستان پر کشش و پر ماجرایی در جریان نیست . ناهنجاری سریال و پرداخت آن به موضوعاتی چون روابط خارج از ازدواج باعث می‌شود مناسب تماشا توسط افراد زیر 18 سال نباشد . توصیه میکنیم نسخه پالایش شده را به تماشا بنشینید. در صورت تماشای نسخه پالایش شده نیز تماشای آن به افراد زیر 17 سال توصیه نمیشود.                                                                     

خلاصه: این سریال با توجه به ناهنجاری هایی که در طی داستان دارد برای تماشا توسط افراد زیر 18 سال مناسب نیست .

نام شخصیت‌ها: خانم ترنچرد : همسر یک تاجر و دلال که تربیتی اشرافی دارد و بعد از مرگ دخترش تلاش می کند تا از نام او محافظت کند. لیدی بروکن است: یک زن اشراف زاده عاقل و کاردان که با زیرکی سعی در حفظ مقام و جایگاه در خانواده اش را دارد. سوفیا ترنچرد: دختر جوان خانم و آقای ترنچرد که بعد از آشنایی با ادموند بلاسیس عاشق او شده و با او ازدواج می‌کند اما در شبی که ادموند برای رفتن به جنگ با او وداع می کند پی‌می‌برد که ممکن است ازدواج آن‌ها صوری بوده باشد. ادموند بلاسیس: جوانی اشراف زاده که نظامی است و برای رفتن به جنگ به شهر محل سکونت خانواده ترنچرد اعزام شده و با سوفیا آشنا می‎شود و با او ازدواج می‎کند. جان بلاسیس: برادر زاده لیدی بروکن هاست و لرد بلاسیس که پس از مرگ فرزند آنها وارثشان است. او مردی هوس ران و بد جنس است که فقط به منافع خود فکر می‌کند. چالرز پوپ: جوانی درستکار و خوش خلق که به تجارت و مشغول است و یک کارخانه پارچه بافی دارد و در واقع نوه دختری خانم ترنچرد و نوه پسری لیدی بروکنهاست است اما خودش از این واقعیت بی خبرر است . ماریا گری: دختری از یک خانواده با اصل و نسب که ثروت زیادی ندارند و به اجبار مادرش با جان بلاسیس نامزد کرده. اما پس از آشنایی با چالرز عاشق می‌شود. داستان اثر: 25 سال بعد از مرگ سوفیا ترنچرد، مادرش در جریان یک مهمانی با لیدی بروکنهاست مادر ادموند رو به رو می‌شود؛ در صحبت‌های آنان از فرزندان درگذشته‌شان، لیدی  بروکنهاست اظهار می‌کند که وارثی ندارند و بعد از آنان هیچ چیزی نخواهد ماند. خانم ترنچرد تصمیم می‌گیرد به او بگوید از سوفیا و ادموند پسری به جای مانده که به دلیل این که سوفیا معتقد بود ازدواج مخفی‌اش با ادموند صوری بوده و ادموند با همکاری یکی از دوستانش او را فریب داده، برای حفظ آبروی سوفیا مخفی نگه داشته شده و از بدو تولد به یک پوپ که فرزندی نداشته اند سپرده شده است. بعد از بیان این راز بین دو زن، لیدی بروکنهاست در سدد بر می‌آید تا چارلز پوپ را پیدا کرده و با او آشنا شود. لیدی بروکنهاست به سراغ چالرز که حالا جوانی 25 ساله است و به تجارت پنبه و کارخانه داری مشغول شده می‌رود و بدون معرفی خود به عنوان مادر بزرگ او تصمیم می‌گیرد او را مورد حمایت خود قرار دهد. در این میان معلوم می شود آقای ترنچرد نیز از ابتدای کار چارلز، بدون در جریان گذاشتن همسرش از چالرز حمایت کرده است. چالرز بعد از آشنایی با خانواده بروکنهاست و رفت و آمد با آنان با ماریا گری آشنا می‌شود که نامزد جان بلاسیس، برادر زاده همسر لیدی بروکنهاست و وارث فعلی خانواده است. ماریا که به اجبار خانواده و از سر اقتضائات طبقه اجتماعی خود با جان نامزد کرده رفته رفته عاشق چارلز می‌شود و تصمیم می‌گیرد نامزدی خود را با جان به  هم بزند. جان که از رفتار های زن عمو خود و خانواده ترنچرد به هویت چالرز شک کرده عده ای را مامور می‌کند تا هویت اصلی او  و رابطه اش با خانواده ها پیدا کند. بعد از مدتی او میفهمد که سوفیا و ادموند واقعا با هم ازدواج کرده بودند و چالرز میتواند مقام او را از دستش در بیاورد. جان تصمیم به قتل چالرز می‌گیرد اما با دخالت آقای ترنچرد او نجات پیدا می‌کند و بعد از مشخص شدن هویت حقیقی اش در خانواده پذیرفته شده و با ماریا ازدواج می‎کند.

کارگردان: John Alexander

نویسنده: Julian Fellowes

نام تهیه کننده: Colin Wratten

نام بازیگران: Philip Glenister / Tamsin Greig / Harriet Walter /Alice Eve

کشور سازنده: بریتانیا

کمپانی سازنده: Carnival Film & Television

مخاطب اثر: بزرگسال