داستان فصل اول سریال راجع به
دهو سرزمینی است که در آن جادوگران بزرگ و کوچک پرورش می‌یابند، در این کشور چهار خاندان بزرگ جادوگری به نام‌های پارک، سو، جین، جانگ وجود دارد که هر کدام از آن‌ها دارای وظایف خاصی هستند؛ برای مثال خاندان جین مسئول نگهداری اشیاء با ارزش و خطرناک جادوگری مانند سنگ یخ هستند. سنگ یخ، سنگی جادویی با قدرت زنده کردن افراد است.
این کشور پر از جادوگران ماهر است که جانگ گانگ یکی از آنهاست، او که جادوگر سلطنتی است از قدرت خود سوءاستفاده کرده و سنگ یخ را ازاد می‌کند. با آزاد کردن سنگ یخ دوباره جادوی ممنوعه‌ی کیمیای روح رونق پیدا می‌کند.
جانگ گانگ به دستور پادشاه از فن ممنوعه کیمیاگری روح استفاده می‌کند و بدن خودش و پادشاه را را تعویض می‌کند؛
بااستفاده از این جادوی ممنوعه توسط او، تا سال‌ها دهو دچار هرج و مرج می‌شود.
پادشاه که کالبدی پیر و روبه زوال و در حال مرگ دارد از این کار قصد شومی دارد؛
او که جانشینی ندارد، در بدن جانگ گانگ با همسر او صاحب فرزندی می شود، فرزندی که با ستاره‌ی پادشاهی متولد خواهد شد، و آن کسی نیست جز جانگ اوک.
جانگ گانگ که از راز فرمانروا با خبر می‌شود منبع های انرژی اوک را می‌بندد تا داستان تولد او همیشه به عنوان راز باقی بماند، او همه‌ی جادوگران را از باز کردن منبع انرژی آن منع می‌کند.
پس از این اتفاقات جانگ گانگ به دلیل استفاده از کیمیای روح از مقام خود کناره گیری، و از دهو خارج می‌شود.
زمانی که تمام دوستان اوک در حال پیشرفت در جادوگری هستند او ، نمی‌تواند فنی را یاد بگیرد و مدام در حال لجبازی و یافتن راهی برای بازکردن منبع انرژی خود و آموختن فنون جادوگری است، راز پنهانی تولد او نیز هر از گاهی نقل محفل مردم دهو می‌شود.
تا روزی که با مودوک روبرو می‌شود و از نشانه‌های درون چشم او متوجه می‌شود او همان ناکسو، استاد بزرگ جادوگری است.
ناکسو یا قاتل سایه کسی است که در کودکی تمام خانواده اش توسط چهار خاندان جانگ، سو، پارک، جین کشته شدند و او تحت تعلیم جین‌مو تمام عمرش به فکر انتقام از آن چهار خاندان گذشته است.
ناکسو که توسط پارک جین زخمی شده بود به ناچار و برای فرار از مرگ روح خود را به بدن دختری خدمتکار به نام مودوک منتقل می‌کند و به یکباره تمام قدرت خود را از دست می‌دهد.
جانگ اوک که از راز او باخبر است سعی می‌کند او را مجاب کند تا از هر راهی شده به او آموزش جادوگری بدهد.
مودوک نیز در ازای بازگشت قدرت های خودش، آموزش دادن او را می‌پذیرد و با مسموم کردن جانگ اوک، استادان جادوگری را مجبور به باز کردن منبع انرژی او می‌کند.
پس از این اتفاق جانگ اوک به سرعت فنون طاقت فرسای جادوگری را به طور مخفیانه از مودوک می‌آموزد و می‌تواند به درجات بالای جادوگری برسد.
در همین برهه جادوگران به دنبال سنگ یخ گمشده می‌گردند تا توسط آن جادوی کیمیای ارواح را کنترل کنند؛ آن سنگ که توسط جین‌مو، شخصیتی شرور که باعث رواج کیمیای روح شد، مخفی شده به میان رؤسای قبایل جادوگری آورده می‌شود و به کمک آن مودوک قدرت‌های خود را به دست می‌آورد.
اما به دلیل دو راهی پیش روی خود از بازگشت دوباره‌ی قدرت‌هایش می‌گذرد و تصمیم به ازدواج به جانگ اوک می‌گیرد. جین‌مو که از وجود روح ناکسو در بدن مودوک مطلع می‌شود، دقیقا همان کاری را که با پدر ناکسو انجام داد، تکرار می‌کند. او با استفاده از یک زنگوله مودوک را وحشی کرده و از حالت عادی خارج می‌کند. مودوک به دستور جین‌مو به و صورت ناخودآگاه جانگ اوک را به قتل می‌رساند و خودش را نیز به دریا پرت می‌کند. زمانی که جسم اوک در حال سوختن است، جانگ اوک به وسیله‌ی سنگ یخی که درون او وجود دارد زنده می‌شود.
در فصل دوم سریال
ناکسو به بدن اصلی خود بازگشته با این تفاوت که دچار فراموشی شده و چیزی از گذشته به یاد نمی‌آورد، خاندان جین اعلام کرده اند ناکسو همان دختر مفقودی آن‌ها، جین بویون است.
جانگ اوک نیز پس از حادثه‌ای که از برایش رخ داد، با کمک سنگ یخ زنده مانده و تبدیل به جادوگری
بی روح شده است که به کشتن اشخاصی می‌پردازد که به مبدل روح تبدیل شده‌اند
بویون که برای فاش نشدن هویت و عدم بازگشت حافظه‌ی خود، مدت‌ها توسط مادرش در اتاقی زندانی شده، در آستانه‌ی ازدواج با مردی از خاندان سو است، اما مردی که هیچگاه او را ندیده و نمی‌شناسد.
تا اینکه یک شب جانگ اوک برای نابود کردن یک مبدل روح به عمارت خانوادگی جین رفته و از وجود بویون با خبر می‌شود.
بویون به او پیشنهاد فرار کردن می‌دهد و جانگ اوک در ازای بیرون کشیدن سنگ یخ از وجودش و مرگ خود، پیشنهاد او را می‌پذیرد.
بویون با رفتن به خانه‌ی جانگ اوک و ازدواج با او به مرور حافظه‌ی خود را به دست می‌آورد.
نظرات کاربران
بزرگسال
توسط : ابولفضل ابوالفضل
۲۹ اسفند ۱۴۰۲
اين فيلم عاشقانه بود و فصل ٣ ام بياد
هیچ نظری وجود ندارد
افزودن دیدگاه در مورد کیمیای روح