شخصیتها:
خانه گنج طلایی : مغازهای مستقر در گیونگ سوگ که در آن، اشیاء گران قیمت به امانت گذاشته یا خریداری میشود. اکثر انسانهایی که نیازمند پول هستند، وسایل خود را در اینجا میفروشند.
بیمارستان اونگ سونگ : بیمارستانی که به طور مخفیانه در زیر زمینش، آزمایشاتی برای ساختن و تقویت کردن هیولا انجام میدهد و نمونههایشان نیز، ساکنین کرهای هستند که به هر دلیلی زندانی بودهاند.
ناجین : انگلی میباشد که به طور تصادفی توسط کاتو کشف شده است. این انگل پس از ورود به بدن انسان، کنترل مغز او را بدست میگیرد و در ظاهری انسانی، به کشتن انسانها و رفع گرسنگیاش اقدام میکند. ورود ناجین در بدن انسانها، آنها را جاویدان ( پیر نمیشوند و در صورت زخمی شدن نیز نمیمیرند) میکند.هنگامی که ناجین با سرمی که همراه او است، به بدن انسان تزریق شود، فرد را به هیولایی با ظاهر ترسناک تبدیل میکند که کنترلش همانند سه شین( هیولا) بسیار دشوار میباشد.
دارو: دارویی که در فصل دوم توسط محققات ساخته شده است تا به مدت 24 ساعت بتواند انسانهای حامل انگل ناجین را بیدفاع کند. به طوری که در این مدت به راحتی کشته میشوند.
جانگ ته سانگ : مردی ثروتمند و زیرک که صاحب، خانه گنج طلایی است. او در گیونگ سونگ به عنوان فردی که میتواند با نفوذ خود، افراد گم شده را پیدا کند، شناخته شده است. ته سانگ نمیخواهد خودش را درگیر مسائل سیاسی و جنگ بین ژاپن و کره کند و تنها دغدغهاش، زندگی و سرمایهای میباشد که تاکنون بدست آورده است. در فصل دوم به دلیل اینکه دچار فراموشی میشود، او را با نام جدیدش یعنی جانگ هو جه صدا میکنند.
یون چه اوک : کارآگاهی است که در پیدا کردن انسانهای گم شده تخصص دارد. او که بعد از ده سال همچنان به دنبال مادرش میگردد، اکنون به گیونگ سوگ آمده است تا بتواند سرنخی از او پیدا کند.
سه شین : مادر چه اوک است که به عنوان اولین نمونه کرهای موفق در آزمایشات انسانی، توانسته است به هیولا تبدیل شود. او در طول این مدت، در بیمارستان اونگ سونگ نگهداری میشود و در حضور دخترش، میتواند برای محافظت از او، کنترل مغزش را بدست بگیرد.
بانو مائدا : همسر افسر ایشیکاوا و زنی قدرتمند است که بعد از برعهده گرفتن اداره کره توسط ژاپن، به گیونگ سونگ نقل مکان میکند. او بعد از باخبر شدن از حاملگی میونگ جا، او را به بیمارستان اونگ سونگ تبعید میکند. مائدا از دوران قدیم، سه شین و دخترش را میشناسد و با آنها دشمن است. او در فصل دوم نیز به دلیل وارد کردن انگل ناجین در وجودش، زنده و جوان حضور دارد.
افسر ایشیکاوا : همسر بانو مائدا است که بعد از ناپدید شدن میونگ جا، ته سانگ را تهدید میکند تا او را پیدا کند. در غیر اینصورت، تمام سرمایه و اعتبار ته سانگ را نابود خواهد کرد. ایشیکاوا بعد از تبدیل شدن میونگ جا به هیولا، توسط او زخمی میشود و به دستور بانو مائدا نیز برای درمان او اقدامی صورت نمیگیرد. در نهایت نیز میمیرد.
میونگ جا (آکیکو) : زنی که با ایشیکاوا رابطه نامشروع دارد و اکنون منتظر بدنیا آمدن فرزندشان هستند. او در مدتی که در بیمارستان زندانی شده بود، انگل ناجین وارد بدنش میشود.
سونگ جو : پسر نامشروع میونگ جا و ایشیکاوا است که در هنگام به دنیا آمدن، انگل ناجین از طریق مادرش به او انتقال پیدا میکند. او از کودکی در کنار بانو مائدا زندگی میکند و به دنبال پذیرفته شدن از سوی او میباشد.
کاتو : رهبر گروه تحقیقات بیمارستان اونگ سونگ که برای ساختن هیولایی کنترل شده تلاش میکند. او در فصل دوم، پس از کشتن میونگ جا و برداشتن سونگ جو( فرزند میونگ جا) به عنوان نمونهای جدید، تا قبل از مرگش در این حوزه فعالیت میکند.
داستان اثر:
بعد از تهدید جانگ ته سانگ توسط ایشیکاوا، او مجبور میشود علیرغم ناامیدی که برای یافتن میونگ جا دارد، از یون چه اوک و پدرش برای پیدا کردن او کمک بگیرد و متقابلا نیز به آنها، برای پیدا کردن سه شین یاری برساند. آنها پس از یافتن سرنخی از میونگ، متوجه میشوند که او در بیمارستان اونگ سونگ است. پس با نقشهای از پیش تعیین شده، خود را به بیمارستان میرسانند.
چه اوک و پدرش بعد از بررسی بیمارستان، متوجه جنایتی که علیه مردم کره درحال رخ دادن است، میشوند و سعی میکنند علاوه بر یافتن میونگ جا، به کمک ته سانگ، بازماندگان دیگر را نیز نجات دهند. میان این هرج و مرج، رابطه عاطفی نیز بین چه اوک و ته سانگ شکل میگیرد اما آنها مجبور میشوند برای مدتی به طور جداگانه در بیمارستان مبارزه کنند.
در این بین چه اوک میفهمد که مادر گم شدهاش، اکنون به عنوان هیولای گیونگ سونگ در بیمارستان زندگی میکند و دچار شوکی عظیم میشود. ته سانگ نیز در این بین او را مجددا پیدا میکند و نقشهای برای فرار تمام بازماندگان میکشد. او درحالیکه خودش برای نجات بازماندگان در بیمارستان میماند، موفق میشود تا دیگران، از جمله یون چه اوک را نیز نجات دهد.
بعد از مدتی، ته سانگ موفق میشود تا از بیمارستان خارج شود و به دیدار چه اوک میرود اما غافل از آنکه عمر این دیدار کوتاه است و چه اوک، با دستور و نقشه بانو مائدا دوباره به بیمارستان باز میگردد.
حال ته سانگ برای نجات یون چه اوک، برای دومین بار وارد بیمارستان میشود. او اینبار با منفجر کردن کل ساختمان، سعی در نابودی بیمارستان و نجات چه اوک دارد اما در نهایت بانو مائدا دستور قتل هردوی آنها را میدهد و چه اوک کشته میشود.
ته سانگ نیز بعد از از دست دادن چه اوک، به مبارزه و مقاومت برای رسیدن به پیروزی علیه دشمنان ادامه میدهد و در این بین توسط بانو مائدا، انگل ناجین وارد بدن او نیز میشود. بعد از مرگ چه اوک، هیولا (سه شین) با وارد کردن انگل ناجین در بدن دخترش، او را نجات میدهد، غافل از اینکه ته سانگ از این موضوع بیخبر است.
سالهای زیادی از این ماجراها میگذرد و ته سانگ به مبارزه خود ادامه میدهد اما با تزریق ناگهانی دارو و بیدفاع شدنش، او دچار فراموشی میشود و مسیر زندگیاش متفاوت میشود.
او بعد از روبرویی دوباره با یون چه اوک و ورود دوباره انگل ناجین در بدنش، چه اوک را به خاطر میآورد. آنها که میفهمند ساختن هیولا همچنان ادامه دار است، تصمیم میگیرند برای نجات جان خود و دیگران به دنبال نابودی بائو مائدا و همدستانش بروند.
در این بین سونگ جو سعی میکند با دورویی، مانع موفقیت آندو شود که در نهایت توسط بانو مائدا به او نیز خیانت میشود و سونگ جو نیز درحالیکه بانو مائدا با مصرف دارو، بیدفاع شده است، او را میکشد.
ته سانگ و چه اوک با فاش کردن حقیقت پشت ماجرای آزمایشات انسانی، کل برنامههای بانو مائدا را نابود میکنند اما در این بین، چه اوک بر اثر حادثهای که حین مبارزه برایش اتفاق افتاده است، فراموشی میگیرد. اکنون انگل ناجین او، خارج از بدنش است و همانند انسانهای عادی به زندگیاش ادامه میدهد و بار دیگر با ته سانگ روبرو و آشنا میشود.
در انتها نیز، گویا سونگ جو به فعالیتهای غیرقانونی خود به جای بانو مائدا ادامه میدهد و اینبار، انگل ناجین را از ترریق آب معدنی وارد بدن مردم میکند.
نظرات کاربران
هیچ نظری وجود ندارد
هیچ نظری وجود ندارد
افزودن دیدگاه در مورد هیولای گیونگ سونگ