نقد و بررسی سریال نور چشمانت (Light in Your Eyes)

«نور چشمانت» ملودرام عاشقانه‌ای است که در دو بازه زمانی، زندگی شخصیت‌ها را به ما نشان می‌دهد. داستان سریال به دو بخش تقسیم می‌شود، بخشی جوانی شخصیت‌ها و بخشی سالخوردگی آنان. داستان سرشار از پیام مثبت است و این پیام‌ها به خوبی به مخاطب منتقل می‌شود. پیام‌هایی درباره ارزش زندگی، نعمت جوانی، درک مسائل و مشکلات جوانان و سالمندان، همه به خوبی نشان داده شده است. مفاهیم مطرح شده در این اثر می‌تواند برای نوجوانان و جوانان آموزنده و تسلی بخش باشد. آن‌ها می‌فهمند که در تجربه روزهای سخت و مشکلات برای ورود به جامعه تنها نیستند و دیگران نیز این‌ها را تجربه می‌کنند. با دیدن صحنه‌های فیلم و شنیدن دیالوگ‌ها می‌توانند از منظر دیگری به سالمندی و دنیای سالمندان نگاه کنند و رفتار متفاوتی با افراد سالخورده اطرافشان داشته‌باشند. نشان داده می‌شود که هرکدام از این سالمندان که حالا هرکدام به دلیلی در خانه سالمندان زندگی می‌کنند، چه گذشته‌ای داشتند. آن‌ها جوان و زیبا و پر از آرزو بودند و حالا روند زندگی و مشکلاتش آن‌ها را در این جایگاه قرار داده‌است. دوستی و ارزش آن نیز به خوبی با نشان دادن حلقه دوستی سه نفره ههجا و دوستانش، بیان می‌شود. البته شخصیت‌هایی مانند برادر هه جا نیز در فیلم وجود دارند که شخصیت مطلقا خوب و سفیدی ندارند و گاها رفتارهایی از آن‌ها سر می‌زند که اشتباه است. بهتر است درست یا نادرست بودن کنش و واکنش شخصیت‌ها را مورد بررسی قرار دهید و درباره آن‌ها گفتگو کنید. خود را در موقعیت قرار دهید و سعی کنید به بهترین تصمیم یا واکنشی که می‌توانید داشته‌باشید فکر کنید. ناهنجاری‌های اثر مانند تمامی آثار دیگر ساخته شده در کره‌جنوبی شامل نوشیدن الکل مخصوصا در هنگام ناراحتی و سختی است؛ که نیاز است درخصوص آن گفتگو کنید و راه حل‌های جایگزین را پیشنهاد دهید. باتوجه به اینکه اثر عاشقانه نیز هست، صحنه‌هایی از در آغوش گرفتن و بوسیدن نیز وجود دارد. برای حل این موضوع برای مخطبان اثر می‌توان نسخه پالایش شده را تماشا کرد.

خلاصه: این اثر با پیام مثبت بالا به درک بهتر دنیای سالمندان کمک می‌کند.

درباره مشکلاتی که هرکدام در دوره‌ای تجربه کرده‌اید باهم گفتگو کنید.

درباره مسائل سالمندی بایکدیگر گفتگو کنید. خواسته‌های یک سالمند چه می‌تواند باشد؟ ما چه کاری می‌توانیم برای آن‌ها انجام دهیم؟

درباره دوستی و ارزش آن در هر دوره از زندگی با یکدیگر صحبت کنید.

برای نداشتن پشیمانی در آینده، چه کاری می‌توانیم برای زندگی‌مان انجام دهیم؟

خلاصه:

درباره پیام‌های مثبت اثر و هریک از شخصیت‌ها با یکدیگر گفتگو کنید.

داستان اینگونه آغاز می‌شود: هه جا دختری 25 ساله است که رویای گویندگی خبر را در سر می‌پروراند و به دنبال شغل است تا به معیشت خانواده خود کمک کند اما هر چند بار که تلاش می‌کند موفق نمی‌شود. او در یکی از دورهمی‌هایی که با دوستان دوران دانشجویی‌اش با جون ها آشنا می‌شود. بعد از ملاقات آن شب، آن‌ها متوجه می‌شوند که در همسایگی هم زندگی می‌کنند و همین موضوع باعث می‌شود بیشتر با یکدیگر ملاقات کنند و علاقه‌ای بین آن‌ها شکل بگیرد. اما روال عادی زندگی هه جا با تصادف پدرش عوض می‌شود و او نتوانست این علاقه را به سرانجام برساند. او برای نجات پدرش از تصادف، با استفاده از ساعتی که مدت‌ها قبل در ساحل پیدا کرده بود، زمان را به عقب برگرداند و چندین و چند بار این کار را تکرار می‌کند تا بتواند مانع تصادف و مرگ پدرش شود. این کار برای هه جا تاوان سنگینی دارد و او یک شبه جوانی‌اش را از دست می‌دهد. با هر بار به عقب بردن زمان، او پیر و پیرتر می‌شود. اوایل نمی‌تواند با این اتفاق کنار بیاید و حتی اقدام به خودکشی می‌کند اما کم‌کم تصمیم می‌گیرد ظاهر جدیدش را بپذیرد و با بالا رفتن سنش کنار بیاید. او در این راستا به مرکزی که برای سالمندان در محل زندگی‌اش باز شده بود می‌رود و جون ها را آنجا می‌بیند که افسرده و شکست‌خورده، رویای خبرنگار شدن را کنار گذاشته و در آن مرکز مکمل‌های تقلبی به سالمندان می‌فروشد. او که از دیدن جون‌ها در این وضعیت ناراحت است، سعی می‌کند او را منصرف کند اما جون ها بعد از درگذشت مادربزرگش بسیار افسرده شده و نمی‌خواهد با کسی ارتباط برقرر کند و به حرف‌های هه جا که حالا سن مادربزرگ او را دارد، گوش نمی‌دهد و با او بد برخورد می‌کند. اما با پیش رفتن داستان در قسمت‌های بعد متوجه می‌شویم «هه جا» دختری جوان در دهه 70 میلادی بوده است. در همان زمان با «جون ها»ی خبرنگار آشنا می‌شود، باهم ازدواج می‌کنند و بچه دار می‌شوند. اما روزی جون ها به خانه بازنمی‌گردد. هه جا به دنبال او می‌گردد و سرانجام متوجه می‌شود که او بخاطر نوشتن مطالب انتقادی در روزنامه‌شان بازداشت شده است. تلاش‌های هه جا برای اثبات بیگناهی همسرش به جایی نمی‌رسد و صبح چند روز بعد خبر مرگ جون ها را به او می‌دهند. از آن روز به بعد هه جا زندگی سختی را می‌گذراند و با پسرش نامهربان می‌شود تا به زعم خود او را برای سختی‌های این دنیای بی رحم آماده کند. و حالا ما تمام این مدت داستان را چشمان هه جای 70 ساله‌ای دیده‌ایم که از آلزایمر رنج می‌برد. کسی که از آغاز سریال به او پدر می‌گوید، پسر اوست و کسی که مادر صدا می‌زند، عروسش است. کسی که او گمان می‌کرد جون ها است و می‌خواست به او کمک کند، دکتری در خانه سالمندان بود و به همین ترتیب او همه را در گذشته می‌دید. اما رفته رفته به طور کامل حافظه‌اش را از دست داد و دیگر کسی را نشناخت.

کارگردان/ مولف: Kim Suk-yoon (کیم سوک یون)

نویسنده/ مترجم: Lee Nam-kyu (لی نام کیو) Kim Soo-jin (کیم سو جین)

نام تهیه کننده: Park Jun-seo (پارک جون سو)

نام بازیگران: Han Ji-min (هان جی مین) Kim Hye-ja (کیم هی جا) Nam Joo-hyuk (نام جو هیوک)

نام شخصیت ها:

کیم هه جا: دختری 25ساله که می‌خواهد گوینده خبر شود اما اتفاق غیرمنتظره‌ای برایش می‌افتد و همچنین خانم 70 ساله‌ای که پشیمانی‌های زیادی در زندگی‌اش دارد.

لی جون ها: همسر کیم هه جای 70 ساله که سالها پیش با او زندگی می‌کرده و همچنین پسری که هه جای 25 ساله عاشق او شده.

کشور سازنده: کره جنوبی

کمپانی سازنده: Drama House

جوایز و افتخارات: کیم هی جا برنده جایزه بزرگ پنجاه و پنجمین جشنواره Baeksang Arts Awards

مخاطب اثر: بزرگسال