نقد و بررسی سریال مهتاب نقاشی شده با ابر (عشق در مهتاب) (Moonlight Drawn by Clouds (Love in the Moonlight))

در بسیاری از صحنه‌های سریال شاهد زد و خورد و کشت و کشتار هستیم. افراد زیادی در سریال به روش های مختلفی کشته می‌شوند. ابزار‌های جنگی مانند شمشیر، تیرکمان، چاقو و... نشان داده می‌شوند.خونریزی، زخمی شدن و قتل در سریال بارها مشاهده می‌شود.

ابعاد زیادی از خشونت روانی در سریال وجود دارد. بارها افردا زیر دست یا افراد عادی و رعایا توسط بالا دستانشان و صاحب منصبان تهدید جانی و مالی می‌شوند. همچنین خود صاحب منصبان قدرت، جان و مال و اعتبار یکدیگر را مورد تهدید قرار می‌دهند.

برخی افراد قدرتمند، زیر دستان خود را مورد تمسخر و توهین قرار می‌دهند همانطور که به عنوان مثال در یک صحنه می‌بینیم که ملکه بر سر ندیمه خود فریاد می‌زند و دستور می‌دهد که او را بیرون کنند چرا که ندیمه جلوی ملکه حالت تهوع پیدا کرده بود.

در صحنه‌ای مسموم شدن ولیهعد با سم را می‌بینیم.

در برخی قسمت‌های سریال صحنه‌هایی از شکنجه کردن افراد در زندان نشان داده ‌می‌شود.

همچنین ملکه پس از به دنیا آوردن فرزندش، او را از خود جدا می‌کند و دستور می‌دهد او را بکشند و فرزند ندیمه‌اش را که پسر بود به جای فرزند خودش که دختر بود جا می‌زند.

همچنین اشکالی از بی‌توجهی عاطفی و جنسی از طرف ولیهعد نسبت به همسرش را در سریال می‌بینیم.

ابعادی از تروما و آسیب روانی هم در ولیهعد و امپراتور نشان داده‌ می‌شود.ولیهعد که مادرش را در کودکی از دست داده و امپراطور که همسرش را از دست داده هردو غمگین و خشمگین از آن اتفاق هستند. همچنین امپراطور سالیان سال کابوس می‌بیند و از شورشیان هراس دارد که به دنبال شورش ده سال پیش دچار این مشکل روانی شده‌است.

شاهدخت کوچک نیز به دنبال صحنه‌ی قتلی که در کودکی شاهد آن بوده‌است ترسیده‌است و این ترس باعث لالی او شده‌است که تا‌کنون اثرش بر وی باقی‌مانده‌است.

شایعه پراکنی نیز در سریال وجود دارد چرا که در قصر این خبر پخش می‌شود که ولیعهد به مردان علاقه دارد زیرا رفتار عاشقانه او با هونگ سام نوم را می‌بینند که در حقیقت دختر بود ولی خودش را پسر جا زده بود و این شایعه‌ها باعث آزار روحی ولیعهد و هونگ سام نوم و دیگر خواجه‌های ولیعهد می‌شود.

در بسیاری از صحنه‌های سریال جان برخی افراد مورد تهدید واقع می‌شود و یا آن‌ها در حال فرار و مخفی شدن هستند یا با ترس مدت‌ها زندگی می‌کنند. همچنین صحنه‌های شکنجه و اعتراف گیری، صحنه‌هایی که از درگیری ها و قتل‌ها نشان داده می‌شود حاوی مقدار زیادی ترس و اضطراب هستند.

را اون بارها مورد تهدید واقع می‌شود و مدام در حال فرار است و هویتش را مخفی می‌کند. همچنین مادر و پدرش سال‌ها با ترس و نگرانی مخفیانه زندگی می‌کنند.

در یکی از صحنه‌ها در قسمت‌های ابتدایی سریال می‌بینیم که ولیعهد و را اون که آن زمان هونگ سام نوم نام داشت در چاله‌ای می‌افتند و یک مار در چاه است که هردو وحشت می‌کنند. این صحنه ممکن است برای کسانی که از سقوط، از چاه و چاله، از مار و دیگر خزندگان یا حیوانات می‌ترسند یا تجربه‌های مشابهی دارند، ترسناک و آزار‌دهنده باشد.

همچنین در قسمت‌های ابتدایی سریال که هونگ سام نوم به عنوان خواجه‌ی ولیهعد انتخاب شده بود، در صحنه‌ای که در حال صحبت با شاهدخت بود، درون آب می‌افتد و در حال غرق شدن بود که ولیهعد او را نجات می‌دهد. این صحنه می‌تواند ترس را به مخاطب القا کند مخصوصاً کسانی‌که از آب و غرق شدن می‌ترسند یا تجربه‌ مشابهی در زندگی خود یا اطرافیانشان داشته‌اند.

همچنین در برخی قسمت‌ها می‌بینیم که شاهدخت کوچک از فضای بسته می‌ترسد و به دلیل قتلی که در کودکی شاهد آن بوده‌است از وزیر اعظم می‌ترسد و دچار لالی به دنبال آن ترس شده‌است.

در برخی صحنه‌های سریال شاهد مصرف مشروبات الکلی و مست کردن افراد هستیم.

در برخی صحنه‌ها، میخانه‌ها و نیز مطرب‌ها و فاحشه‌ها با لباس‌هایی نیمه برهنه دیده می‌شود.

با توجه به ژانر سریال، شاهد صحنه‌های عاشقانه مانند در آغوش کشیدن و بوسیدن هستیم.

در یکی از قسمت‌ها ولیعهد و را اون در یک رخت خواب می‌خوابند.

مورد دیگر مربوط به زندگی کردن را اون به عنوان یک پسر است. اگرچه او از کودکی مجبور شده مخفیانه زندگی کند ولی او همه را فریب داده تا نفهمند او دختر است. او مانند یک پسر لباس می‌پوشد و مانند یک پسر رفتار می‌کند. همچنین در آزمون ورودی به عنوان خواجه تقلبی همه را فریب می‌دهد و به عنوان خواجه دروغین وارد قصر می‌شود.

همچنین در انتهای سریال دلیل کشته شدن مادر ولیعهد را نشان می‌دهند. ظاهراً او تحت تأثیر کشور‌های دیگر به مذهب کاتولیک‌ها علاقه‌مند می‌شود و سعی دارد این دین و آیین و روش حکومت صحیح و عادلانه را به فرزندش یعنی ولیعهد آموزش دهد که وزرا و مقامات قدرت‌طلب با او مخالفت می‌کنند و در نهایت او را می‌کشند. وزرا ملکه را سرزنش می‌کنند که چرا پیرو دینی شده‌است و او را منحرف و مرتد می‌خوانند.

تلاش ولیعهد برای تبدیل شدن به پادشاهی عادل و مقتدر در آینده و نزدیک شدن به مردم عادی، از خودگذشتگی در رفتار‌های را اون، ولیعهد، بیون یونگ(محافظ ولیعهد) و برخی دیگر از افراد حاشیه‌ای مانند مادر را اون، از آموزه‌های مثبت سریال هستند.

ولیعهد تلاش می‌کند تا حقیقت قتل‌ها، اختلاس‌ها و دیگر فساد‌های دربار را آشکار کند و دولتی سالم را پدید آورد.

در داستان عاشقانه‌ی رااون و ولیعهد بارها شاهد از خود گذشتگی ‌های این دو در قبال هم هستیم. چرا که برای حفاظت از یکدیگر هرکاری می‌کنند حتی اگر لازم باشد عشقشان را سرکوب کنند یا از یکدیگر دور شوند.

پدر را اون یک شورشی بود. او و ولیعهد هدفشان یکی است و قصدشان یکدست کردن جامعه و نزدیک کردن قدرتمندان و ثروتمندان به مردم است اما راه و روش پدر را اون شورش و قتل قدرتمندان و ثروتمندان بود که ولیعهد با او مخالف است و به ما نشان می‌دهد که با روش منطقی و با عقل و دانش چگونه می‌توان دولتی سالم را ساخت و به آن هدف رسید.

ولیعهد فردی است مهربان، عادل، مقتدر و مصمم و معتقد به برابری و عدالت. او در تمام مدت در تلاش برای برقراری مساوات و عدالت در جامعه و مجازات فاسدان دربار، و افشای حقایق است.

را اون با وجود اینکه سال‌ها از پدرش دور بوده و او را دوست دارد ولی با راه و روش پدرش در برقراری عدالت مخالف است چرا که باعث مرگ یا آسیب دیدن بسیاری از افراد بی‌گناه می‌شود. همچنین را اون انسانی از خودگذشته است که بارها برای به‌خطر نیفتادن ولیعهد، خودش را به‌ خطر می‌اندازد.

کیم یون سونگ، نوه‌ی وزیر اعظم نیز با وجود اینکه می‌داند می‌تواند قدرت زیادی کسب کند و حتی شاه شود، اما با عقاید پدربزرگ و ملکه مخالفت می‌کند و برخلاف آن‌ها تشنه‌ی قدرت نیست و حاضر نیست برای رسیدن به منصب دست به هرکاری بزند. همچنین با وجود اینکه به را اون علاقه‌مند است، وقتی عشق بین او و ولیعهد را می‌بیند عقب می‌نشیند ولی به پشتیبانی و حمایت از را اون و ولیعهد ادامه می‌دهد.

بیونگ یون با وجود اینکه همچون پدر را اون فکر می‌کرد و یک شورشی مخفی بود، اما بعد از مدتی عقایدش را مانند ولیعهد کرد.او هیچوقت به ولیعهد پشت نکرد و به او خیانت نورزید. او تصویر یک دوست حقیقی و واقعی را به مخاطب نشان داد.

همچنین رئیس جانگ که یکی از درباریان است عاشق شاهدخت می‌شود.سال‌ها عاشق شاهدخت است و در نهایت جسورانه عشقش را به او ابراز می‌کند و از او درخواست ازدواج می‌کند با وجود اینکه می‌داند اگر داماد پادشاه شود باید از منصب و شغلش کناره‌گیری کند و قید موفقیت‌هایش رابزند.

مادر ولیعهد نیز از بزرگترین الگو‌های مثبت سریال بود چرا که قصد داشت آموزه‌های کاتولیکی را به فرزندش بیاموزد و سعی داشت راه و رسم حکومت عادلانه و انسان‌ دوستانه را به او بیاموزد.