لی سونگچون فرزند خانوادهای فقیر است که به همراه دوست خود، در دبیرستانی که همه دانش آموزان آن از خانوادههای بسیار ثروتمند هستند بورسیه شده اند. در مدرسه آن دو توسط سایر دانش آموزان مورد قلدری و خشونت قرار میگیرند. همچنین در شرایط مالی بدی قرار دارند و خانههایشان توسط شرکت دوشین به زور خریداری و تخریب میشود. وارث شرکت دوشین، هوانگ تهیونگ، ثروتمند ترین همکلاسی آنهاست. در کره اصطلاح متولد شدن با قاشق نقره در دهان، نشان از زندگی در خانوادهای ثروتمند و مرفه است. سونگچون میگوید آدمها یا با قاشق طلا و نقره به دنیا میآیند، یا با قاشق سفالی (نشان از فقر). سونگچون هوانگ تهیون را فردی با قاشق طلایی میداند.
سونگچون خانوادهای با محبت و صمیمی دارد، ولی فقر او را بسیار آزار میدهد، آرزویش پولدار شدن است و فقر را گناه نابخشودنی میداند. ولی هوانگ تهیونگ با نامادری و پدری سختگیر زندگی میکند و همواره تحت فشار است.
سونگچون پس از پایان مدرسه در یک فروشگاه، کار پارهوقت انجام میدهد. دختری به نام نا جوهی هم برای کار پارهوقت به آنجا میآید که بعدا مشخص میشود او هم از خانوادهای ثروتمند است و همکلاسی سونگچون میشود. پس از مدتی بین آنها رابطه عاشقانهای شکل میگیرد.
از طرف دیگر سونگچون با نزدیک شدن به هوانگ تهیونگ و انجام دادن تکالیفی که پدرش به او محول کرده به جای او، از تهیونگ پول دریافت میکند. وقتی پدر تهیونگ متوجه میشود، با همکاری مربیان مدرسه، سونگچون را متهم به اخاذی از تهیونگ میکند و او را از مدرسه اخراج میکند. دوست صمیمی سونگچون و خانوادهاش هم تحت فشارهای مالی خودکشی میکنند.
در چنین شرایطی، سونگچون با پیرزن دست فروشی مواجه میشود که یک قاشق طلایی را به قیمت پایین میفروشد و ادعا میکند با آن قاشق میتوان والدین خود را با والدین یک خانواده ثروتمند عوض کرد و پولدار شد. سونگچون آن قاشق را میخرد و پس از اتفاقاتی که برای او میافتد، در نهایت تصمیم میگیرد از قاشق طلایی استفاده کند و والدین خود را با هوانگ تهیونگ عوض کند. او تلاش میکند با این کار به خانواده خود از لحاظ مالی کمک کند و مشکلات خود را حل کند، اما موفق نمیشود. در نهایت سونگچون دوباره پیش خانواده خود برمیگردد.
در طی سریال سن شخصیتها بیشتر میشود و با چالشهای مختلفی مواجه میشوند. یکی از همکلاسیهای سونگچون، دختری به نام او یوجین، متوجه میشود که سونگچون از قاشق طلایی استفاده کرده. او به سونگچون پول قرض میدهد و زیرزمین خانهاش را به او و خانوادهاش اجاره میدهد. ولی خانواده سونگچون هنوز تحت فشار مالی هستند و یکسال بعد یوجین سونگچون را مجبور میکند دوباره از قاشق طلایی استفاده کند و زندگیاش را با هوانگ تهیونگ عوض کند. یوجین میخواهد با تهیونگ ازدواج کند و ثروتمندترین زن شود. او با تهدید کردن سونگچون او را سالیان سال از خانوادهاش و جوهی دور نگه میدارد. و در نهایت هم به خواستهاش نمیرسد.
در پایان سریال تمام افرادی که از قاشق طلایی استفاده کرده اند مجازات میشوند. همواره خانواده سونگچون در عین فقر، از نظر روحی شرایط بهتری دارند و یکدیگر را حمایت میکنند. و خانواده هوانگ هم وضعیت ناپایدار و پایان تراژیکی دارند.
نظرات کاربران
بزرگسال
توسط : بی تا یوسفی سرخ ابادی
۲۵ آذر ۱۴۰۳
برای کامل شدم سریال به این زیبایی و پر از مفهوم باید فصل دومش هم ساخته بشه .
بزرگسال
توسط : امیرعلی احمدپور
۱۶ شهریور ۱۴۰۳
سریال قاشق طلایی عالی بود ولی ای کاش فصل دوم رو هم می ساختن
بزرگسال
توسط : کیمیا میرآشه
۱۰ خرداد ۱۴۰۳
کل فیلم رو دوست داشتم اما پایانش واقعا مسخره شد فصل دوشم بسازید که سونگ چون حافظشو بدست بیاره
بزرگسال
توسط : کیمیا میرآشه
۱۰ خرداد ۱۴۰۳
کل فیلم رو دوست داشتم اما پایانش واقعا مسخره شد فصل دوشم بسازید که سونگ چون حافظشو بدست بیاره
بزرگسال
توسط : ناشناس سوگل ذبیحی پور
۲۰ آبان ۱۴۰۲
این داستان نشون داد پول شادی نمیاره و هر آدم باید برای هر کاری هزینه ای پرداخت کند که با پول نمیشه پرداخت کرد مثلاً سونگ چون جان پدرش ندیدن دوباره ی خانواده هزینه پرداخت کرد
بزرگسال
توسط : ناشناس سوگل ذبیحی پور
۲۰ آبان ۱۴۰۲
این داستان نشون داد پول شادی نمیاره و هر آدم باید برای هر کاری هزینه ای پرداخت کند که با پول نمیشه پرداخت کرد مثلاً سونگ چون جان پدرش ندیدن دوباره ی خانواده هزینه پرداخت کرد
بزرگسال
توسط : ناشناس سوگل ذبیحی پور
۲۰ آبان ۱۴۰۲
این داستان نشون داد پول شادی نمیاره و هر آدم باید برای هر کاری هزینه ای پرداخت کند که با پول نمیشه پرداخت کرد مثلاً سونگ چون جان پدرش ندیدن دوباره ی خانواده هزینه پرداخت کرد
بزرگسال
توسط : ستایش جعفری
۱۱ مرداد ۱۴۰۲
بهتره فصل دوم داشته باشه و سونگ چون حافظش رو بدست بیاره
بزرگسال
توسط : فاطمه محمد علی ها
۲۰ خرداد ۱۴۰۲
پایانش رو دوست نداشتم ولی اصل ماجرا اوکی بود و یه جورایی داشت مقایسه میکرد که ارزش خانواده بیشتره یا پول
بزرگسال
توسط : دختری در شهر
۲۵ اسفند ۱۴۰۱
خیلی گیج کننده بود در عین حال خیلی قشنگ بود خطر اسپویل : به نظر من سونگ چون نباید میمرد درسته که جسمش سالم بود ولی سونگ چون واقعی مرده بود و این خیییییلی بد بود خلاصه به نظرم خیلی فیلم خوبی بود و یه کم دلم به حال جوهی سوخت چون هم پدرش رو از دست داد و هم عشقش رو و مادرش رو هم که از قبل از دست داده بود
هیچ نظری وجود ندارد
افزودن دیدگاه در مورد قاشق طلایی