نقد و بررسی سریال فلیبگ (fleabag)

والدین عزیز سریال فلیبگ، اثری تحسین شده از طرف جشنواره‌ها و منتقدین زیادی بابت موضوع، ساخت، بازیگری و فیلمنامه است و این امر ممکن است یکی از عوامل جذب مخاطب برای این اثر باشد. باید در نظر داشته باشیم که حتی در جوامع غربی نیز این اثر یک اثر بزرگسال محسوب می‌شود و به هیچ وجه مناسب تماشا توسط مخاطب کودک و نوجوان نیست. ما در این اثر شاهد تلخی‌هایی که تصمیم گیری‌ای شخصیت اصلی در زندگی او به وجود آورده هستیم. همچنین ناهنجاری سریال بسیار بالا است توصیه می‌کنیم حتما نسخه پالایش شده سریال را تماشا کنید.

همانطور که گفته شده این سریال به هیچ وجه مناسب مخاطب نوجوان و خصوصا عزیزانی که در دوره اول نوجوانی هستند، نیست. اما اگر با فرزندان خود که در سنین بالاتر به تماشای آن نشستید می‌توانید در خصوص موضوعات زیر با آن‌ها صحبت کنید اهمیت وفاداری و تعهد

واکنش‌های سنجیده  و فکر شده به اتفاقات کوچک و بزرگ زندگی

دوست داشتن خود و اهمیت قائل بودن برای دیگران

فصل 1 : فلیبگ زنی تنهاست که در لندن ،پایتخت تنهایی جهان، زندگی می‌کند. اگر چه افرادی در زندگی او رفت‌وآمد دارند اما او پس از از دست دادن مادر و دوست صمیمی‌اش احساس پوچی عمیقی می‌کند. فلیبگ برای پر کردن این خلا و عذاب وجدانی که به خاطر خودکشی دوست صمیمی اش که خود را در آن مقصر می‌داند، دست به رفتارهای نادرست و پست می‌زند. او انسان‌ها را دانسته یا ندانسته از خود می‌راند و با آن‌ها بدرفتاری می‌کند؛ روابط جنسی متعدد و مصرف مشروبات الکلی راهکاری است که او برای فرار از زندگی غم‌بارش پیدا کرده. بعد از به بار آوردن مشکلات فراوان و قطع ارتباط با خانواده اش فلیبگ با پذیرفته شدن درخواست وامش برای ارتقا کافه اش مرحله جدیدی را شروع میکند.

فصل2: بعد از گذشت حدود یک سال خانواده فلیبگ به بهانه نامزدی پدرش دور هم جمع شده اند که میان آن‌یک چهره نا آشنا به چشم می‌خورد. پدر و نامزدش، کشیش کاتولیکی که قصد دارد مراسم ازدواج آن‌ها را برگزار کنند نیز دعوت کرده اند. بعد از این که مارتین و فلیبگ با هم مشاجره می‌کنند و زد و خوردی در می‌گیرد؛ کشیش برای کمک به فلیبگ می‌ماند و پول غذا او را حساب می‌کند. فلیبگ برای پس دادن پول کشیش به کلیسا می‌رود و این شروع رابطه دوستانه آن‌ها است. رفته رفته عشقی بین آن‌ها شکل می‌گیرد که کشیش به دلیل تقیدات خود در آغاز از آن امتناع می‌کند، در وهله ای آن را می‌پذیرد  و نهایتا خدا را به فلیبگ ترجیح می‌دهد.

کارگردان: Harry Bradbeer

نویسنده: Phoebe Waller-Bridge

نام تهیه کننده: Lydia Hampson / Phoebe Waller-Bridge

نام بازیگران: Phoebe Waller-Bridge / Olivia Colman/ Jenny Rainsford/ Bill Paterson/ Andrew Scott / Sian Clifford

نام شخصیت‌ها:

فلیبگ: یک زن جوان تنها است که در لندن زندگی می‌کند و سعی دارد با مشکلاتی که خودش و دیگران برای او به وجود آورده‌اند دست و پنجه نرم کند.

کِلِر : خواهر فلیبگ که ازدواج کرده و ارتباط خیلی صمیمانه‌ای با او ندارد.

پدر: یک مرد منفعل و مهربان که بعد از مرگ همسرش با یکی از شاگردان او وارد رابطه شده است و می‌خواهد با او ازدواج کند.

مارتین: شوهر خواهر رقت‌انگیز فلیبگ که با خود تحقیری دست و پنجه نرم می‌کند و تلاش می‌کند با تحقیر بقیه حس خوبی داشته باشد.

بو: دوست صمیمی فلیبگ که به خاطر خیانتی که به او شده بود خودکشی کرده است.

کشیش: مردی آرام و شنونده ای فعال که به تازگی کشیش شده و مسئولیت اجرای مراسم عقد پدر فلیبگ را بر عهده دارد.

کشور سازنده: انگلستان

کمپانی سازنده: Two Brothers Pictures / BBC

سال تولید: 2016

زمان اثر: 2 فصل 6 قسمتی هر قسمت متوسط 20 دقیقه

جوایز و افتخارات: 1 جایزه بفتا برای بهترین بازیگر زن کمدی/ 3 جایزه امی ساعات پربیننده (بهترین بازیگر زن نقش اول سریال کمدی، بهترین سریال کمدی و بهترین نویسنده کمدی) /  2 گلدن گلوب (بهترین بازیگر زن سریال کمدی و بهترین سریال کمدی تلویزیونی) /

مخاطب اثر: بزرگسال

دیالوگ:

فلیبگ: یا همه کمی این احساس را دارند و فقط در مورد آن صحبت نمی کنند یا من کاملاً تنها هستم.

مدیر بانک: "مردم اشتباه می کنن."

فلیبگ: "برای همین ته مدادها پاک‌کن قرار میدن."

کشیش: عشق ورزیدن کاری نیست که انسان‌های ضعیف بتونن انجامش بدن، رمانتیک بودن امید به شدت زیادی می‌طلبه. فکر می‌کنم معنیش این بشه، وقتی یکی رو پیدا می‌کنی که عاشقشی، احساست چیزی شبیه امیده .