نقد و بررسی سریال عزیزترینم (My Dearest)

عزیزترینم، یک سریال راجع به عشق در بستر حقایق تاریخی است؛ این سریال مملو از نکات مثبت و منفی، همچنین حقایق تاریخی می‌باشد.

سریال غم زیادی را همراه خود دارد؛ غم از دست دادن و فراق عمده فضای سریال را تشکیل می‌دهد و به صورت پررنگ به آن پرداخته شده. همچنین سوگ مردمی که درگیر جنگ هستند و اسیرانی که با بدترین شرایط دست و پنجه نرم می‌کنند می‌تواند باعث تأثر و اندوه افراد شود. بسیاری از صحنه‌ها برای مخاطب غم‌انگیز است و می‌تواند باعث ناراحتی شود؛ از این رو تماشای سریال به افراد حساس توصیه نمی‌شود.

الگوهای مثبت و انسان‌های با انگیزه‌ای در سریال وجود دارد که برای زندگی با موانع و مشکلات می‌جنگند و در نهایت به خواسته‌ی خود می‌رسند. پیام‌های ارزشمندی همچون فداکاری، تقدس عشق و ارزشمندی جان انسان‌ها بدون توجه به مقام آن‌ها در سریال وجود دارد.

از مهم‌ترین موضوعات، تغییر مثبت شخصیت‌ها پس از تجربه‌ی عشق است. هردو شخصیت اصلی سریال در ابتدا ناهنجاری‌های اخلاقی زیادی داشتند اما پس از ملاقات با همدیگر، به مرور آن رفتارها را تغییر دادند و حتی خلقیات مثبتی نیز در آن‌ها شکل گرفت. در کنار این تغییر مثبت می‌توان به تغییر منفی پادشاه چوسان نیز اشاره کرد که با تأثیرپذیری از اطرافیانش به پادشاهی ظالم و مستبد تبدیل شد.

سریال به خوبی می‌تواند جریان زندگی، مردمی وفادار به خاک و کشور، فداکاری برای همنوع را نمایش دهد.

همچنین بیان واقعیت‌های تاریخی به همراه تفکرات مردم از دیگر محسنات سریال است؛ برای نمونه در سریال به باورهای مملو از تعصب اشاره می‌شود. اینکه ازدواج زن بیوه اشتباه است و فرزندش جایگاه پستی دارد، و یا این موضوع که هر دختر یا زنی که حتی توسط متجاوزی لمس بشود باید بمیرد و از پاکدامنی خود دفاع کند، طی همین باور صدها زن و دختر جان خود را می‌گرفتند و کسانی که زندگی را به جای مرگ انتخاب می‌کردند مورد شماتت و سرزنش قرار می‌گرفتند.

شخصیت گیل‌چه می‌تواند الگوی مثبتی برای دختران و زنان باشد؛ او پس از مواجهه با فقر، از امکانات موجود استفاده می‌کند و با ابتکار و خلاقیت خانواده‌ی خود را از گرسنگی نجات می‌دهد؛ همچنین او پس از آزار و اذیتی که متحمل شده برخلاف اذهان عمومی هرگز فکر خودکشی نمی‌کند، او با وجود تحقیر و توهین‌ها با قدرت به زندگی خود ادامه می‌دهد.

جانگ هیون نیز برخلاف باورهای مرسوم، زنانی که مورد آزار قرار گرفته‌اند را مستحق مرگ نمی‌داند و پس از بازگشت از شیمیانگ با گیل‌چه ازدواج می‌کند.

نمایش فاصله‌ی طبقاتی در کره‌‌ی قدیم و اشاره به این موضوع که نه تنها در زمان‌های عادی افراد رعیت خدمتگزار بازرگانان و طبقه‌ی بالای جامعه بودند، بلکه در زمان جنگ هم آن‌ها مجبور به جنگیدن و نجات جان بازرگانان و اشراف‌زادگان هستند.

همچنین باید اشاره کرد ریانگ‌اوم علاقه‌ی یک طرفه‌ای به جانگ هیون دارد و در سریال به طور غیرمستقیم اشاراتی به مسئله‌ی همجنسگرایی شده؛ از طرفی شخصیتی که این ناهنجاری رفتاری را دارد، مثبت و خوب است و همدلی مخاطب را با خود همراه می‌کند.

سریال به اوضاع دردناک مردم در دوران جنگ اشاره دارد، همچنین به نمایش قتل عام و شکنجه‌ی مردم بی‌گناه، خرید و فروش زنان و مردان، اوضاع وحشتناک بازار بردگان، شوق بازگشت آنان به وطن و در مقابل بی خیالی پادشاه نالایق چوسان نسبت به احوال آنان می‌پردازد.

به طور کلی تماشای سریال به دلیل نمایش جنگ و خشونت به همراه پیچیدگی‌های آن، پرداختن به مسئله‌ی عشق و ناهنجاری‌های موجود به مخاطبین رده‌ی سنی +17 سال توصیه می‌شود.

خلاصه: عزیزترینم، مملو از صحنه‌های مثبت و منفی است و به خوبی توانسته غم،شادی، اندوه، خشم و دیگر احساسات مخاطب را درگیر اثر کند

راجع به مسئله‌ی جنگ و تجاوز به یک کشور گفت‌و گو کنید.

 نظرتون رو راجع به علاقه‌ و اعتماد بیش از حد قشر محققین به پادشاه نالایق چوسان که تحت تاثیر اطرافیان باعث مرگ مردمش شد بیان کنید.

راجع به اعتقاد مردم چوسان به اینکه اگر دختر یا زنی مورد سوءاستفاده‌ی دشمنان قرار بگیرد، باید دست به خودکشی بزند گفت و گو کنید.

داستان به سال 1636 باز می‌گردد، در روستای نونگونری کشور چوسان دختری وجود دارد به نام گیل‌چه که به روباه نه دم معروف است؛ او تمام مردان روستا را مجذوب خود کرده. گیل‌چه به طور تصادفی با تاجری مرموز به نام لی جانگ هیون آشنا می‌شود و از او کمک می‌خواهد.

جانگ هیون به گیل‌چه علاقه مند می‌شود و این شروع عشقی غم‌انگیز است که فراز و نشیب فراوانی دارد. به مرور گیل‌چه نیز به جانگ هیون احساساتی پیدا می‌کند اما آن را نادیده می‌گیرد. در این میان چینگ به چوسان حمله و پادشاه چوسان را در قلعه‌‌ی نامهان محاصره می‌کند. جانگ هیون برخلاف محققین خام و جوان روستا به امپراطور عِرق خاصی ندارد، پس به جای محافظت و جنگیدن برای او تصمیم می‌گیرد مردم را نجات دهد.

جنگ با تعظیم پادشاه چوسان دربرابر خان به پایان می‌رسد و طبق قول داده شده ولیعهد به عنوان گروگان به شیمیانگ فرستاده می‌شود. همراه او جانگ هیون نیز به عنوان مترجم می‌رود؛ جانگ هیون قبل از رفتن از گیل‌چه می‌خواهد قلبش را به او بدهد تا هرگز به شمیانگ نرود، از آنجایی که این خواسته برای گیل‌چه سخت است پس به اجبار رفتن جانگ هیون را به همراه ولیعهد تماشا می‌کند. در شیمیانگ به دلیل سختگیری مقامات چینگ، همراهان ولیعهد برای مدتی زندانی می‌شوند. وسایل شخصی‌ جانگ هیون را به اشتباه در میان وسایل افراد متوفی گذاشته و به چوسان می‌فرستند. گیل‌چه با دیدن وسایل، فکر می‌کند جانگ هیون مرده است. او به شدت سوگوار و پشیمان می‌شود. گیل‌چه از مرگ جانگ هیون اطمینان می‌یابد برای ازدواج با افسر گو آماده می‌شود اما به طور ناگهانی با لی جانگ هیون رو به رو می‌شود. او که از ازدواج گیل‌چه مطلع می‌شود، با قلبی شکسته به شیمیانگ باز می‌گردد.

جانگ هیون در شیمیانگ با فریب وزیر خان اسرای چوسانی را در عمارتش پناه می‌دهد تا روزی که بتواند آن‌ها را به زادگاهشان بفرستد. گیل‌چه با دسیسه‌ی فرستادگان چینگ به عنوان برده‌ی فراری دستگیر شده و به شیمیانگ فرستاده می‌شود. افسر گو به محض اینکه متوجه می‌شود گیل‌چه به عنوان برده‌ی جنسی خریده شده او را فراموش می‌کند. در همین برهه جانگ هیون توسط ریانگ اوم متوجه حضور گیل‌چه در شیمیانگ به عنوان اسیر می‌شود. او در بازار برده‌ فروشان گیل‌چه را می بیند و او را نجات می دهد. جانگ هیون به ناچار گیل‌چه را به چوسان می فرستد تا در امان باشد. گیل‌چه در چوسان از شوهرش فورا طلاق می‌گیرد و در انتظار جانگ هیون می‌ماند. خان از دنیا رفته و با انتصاب شاه جدید چینگ، ولیعهد به چوسان باز می‌گردد. اما تعدادی از اسیران نمی‌توانند به زادگاه خود بازگردند. پادشاه با بازگشت باقی اسیران مخالفت کرده و ولیعهد را محکوم به خیانت می‌کند سپس ولیعهد به طرز مرموزی از دنیا می‌رود. جانگ هیون با وجود مخالفت پادشاه، اسیران را باز می‌گرداند هرچند درباریان آن‌ها را پیدا کرده و به دستور شاه تمام اسیران را قتل عام می‌کنند. جانگ هیون نیز در آن نبرد زخمی شده و دیگر اثری از او باقی نمی‌ماند. تا اینکه گیل‌چه علائمی از زنده بودن لی جانگ هیون می‌یابد. گیل‌چه به دنبال نشانه‌ها می‌رود تا جانگ هیون گمشده را بیابد. پس از سختی‌های فراوان گیل‌چه دوباره او را می‌یابد، و با گذر از تمام تجربه‌های دردناک لی‌جانگ هیون و گیل‌چه به یکدیگر می‌رسند.

کارگردان: Kim Song Young / Chon Soo Jin

نویسنده: Hwang Jin Young

تهیه کننده: Kim Jea Bouk / Kim Jee Ha

بازیگران: Nam Kong Min / Ahn Eun-jin / Lee Da-in / Lee Hak-joo / Kim Yoon Woo / Lee Chung-ah / Kim Seo An

شخصیت‌ها:

لی جانگ هیون: تاجری مرموز و دارای شخصیتی پیچیده با درونی تیره و تاریک که شخصیت واقعی خود را با کمک رفتار کاریزماتیکش از همه مخفی کرده. او به هیچ چیز علاقه ندارد، به ازدواج اعتقادی ندارد و به شدت تنوع طلب است به طوری که با زن‌های زیادی ملاقات کرده اما به هیچ یک از آن‌ها علاقه‌ی واقعی نداشته؛ جانگ هیون پس از ملاقات با گیل‌چه به مرور تغییر می‌کند و کارهایی را انجام می‌دهد که قبل از آن علاقه‌ای به انجامش نداشته؛ لی جانگ هیون به پادشاه و ولیعهد علاقه‌ای ندارد اما برای نجات کشورش، مردم جنگ زده و اسرای جنگی، جان خود را به خطر می‌اندازد.

یو گیل‌چه: دختری از خانواده‌ای اشراف زاده است، پدر او محقق و استاد می‌باشد که او را به خوبی تربیت کرده، گیل‌چه فردی متکبر و خودخواه است. گیل‌چه بر این اعتقاد دارد عشق تمام مردان دنیا از آن اوست، او با رفتارهای اغواگرانه توجه اکثر مردان روستای نونگونری را به خود جلب کرده. گیل‌چه در دنیای کودکانه‌ی خود به سر می‌برد تا اینکه پس از تجربه‌ی جنگ دچار دگرگونی‌های خلقی و رفتاری می‌شود و به لی جانگ هیون علاقه‌مند می‌شود.

کیونگ اون‌ ئه: اون ئه، نزدیکترین دوست گیل‌چه و نامزد نام یون جون است. او برخلاف گیل‌چه، دختری با متانت و آرام است.

نام یون جون: محقق و دانشمندی است که تمام عمر خود را در روستای نونگونری گذرانده، او وفادار به پادشاه چوسان است و برای نجات او جان خود را در خطر می‌اندازد. یون جون در حال ازدواج با اون ئه است اما به گیل‌چه نیز علاقه دارد. باوجود علاقه‌مندی به گیل‌چه، او را از خود می‌راند و ابراز احساساتش را نمی‌پذیرد.

سو هیون، ولیعهد: پسر بزرگ امپراطور این‌جو و ولیعهد که پس از استعمار چینگ به شیمیانگ فرستاده شد. سوهیون در ابتدا اوضاع سختی را در شیمیانگ می‌گذراند اما پس از کمک‌ها و شنیدن نظرات جانگ هیون، نظر مقامات چینگ را جلب کرده و اوضاع را راحت‌تر می‌کند. سوهیون به پادشاه وفادار است و با او صادقانه رفتار می‌کند، اما پادشاه تحت نفوذ درباریان به او نگاهی بدبینانه پیدا می‌کند.

ریانگ اوم: آوازه خوان و صاحب گیسانگ‌خانه‌ای بزرگ که در آن‌جا به خوانندگی می‌پردازد، ریانگ اوم در کودکی مورد آزار و اذیت و خشونت بسیاری توسط اربابش قرار می‌گرفت، لی جانگ هیون نجاتش داد و مانند برادر او را در کنار خود نگه داشت. ریانگ اوم به جانگ هیون علاقه ای رمانتیک دارد و برای محافظت از او فداکاری های زیادی می کند.

کشور سازنده: کره جنوبی

کمپانی سازنده: MBC

مخاطب اثر: بزرگسال