نقد و بررسی سریال خداحافظ زمین (Goodbye Earth)

محور اصلی این اثر سریالی ، چالش های مردم است که ناامیدی و سختی های آخرین روزهای زندگی شان در دنیا را به تصویر می‌کشد. " معرفی بشریت به عنوان برجسته ترین دشمنان خود" از حرفهای اصلی است که این اثر در خود جای داده است. در دورانی که چیزی به نابودی زمین نمانده است هرگروهی و فردی برای منفعت خود به دنبال نابودی گروه دیگری است و این باعث شد تا خیلی از شخصیت های اثر قبل از برخورد سیارک جان خود را به طور ناخوشایندی از دست بدهند. بنابراین به ضرورت ماجرای داستان علاوه بر میزان ناهنجاری و خشونت قابل توجه این اثر به افراد بالای 17 سال توصیه می‌شود.

قبل از ارائه هرگونه مطلبی در این عنوان ، این مساله را در نظر داشته باشید که علیرغم اینکه آثار بر اساس نسخه اصلی بررسی می‌شود ، توصیه همیشگی ما تماشای نسخه پالایش شده است. بعد از مطالعه توضیح معیارها در بخش های مختلف ، می توانید به چالش های فکری که این اثر ایجاد می کند بپردازید و اساس گفت و گوهای خود قرار دهید. به عنوان نمونه پرداختن به مفهوم فداکاری و یاری رسانی به ویژه در اوج موقعیت های دشوار زندگی و یا اینکه آیا اهداف صحیح ابزار نادرست را توجیه می‌کنند؟ علاوه بر آن ، محتوای اثر نیازمند این است که در گفت و گوهای خود به پر کردن خلاء و چالش های دینی که در سریال مشاهده می‌شود بپردازید.

این مطلب نیز قابل ذکر است که به دلیل مساله ای که برای یکی از بازیگران اصلی این اثر ایجاد شده و مواجهه ای که در رسانه و فرهنگ کشور کره جنوبی بدین موضوع شده است تا حد امکان از نمایش صحنه هایی که این شخصیت حضور دارد اجتناب شده است بنابراین ممکن است که بخشی از ماجرای داستان رها شده باشد.  از دیگر نکات قابل ذکر اثر محتوای این اثر این است که  شخصیت ها و فعالیت هایشان در کلیسا به گونه‌ای است که آنها را سرپا نگه می‌دارد،غافل از اینکه یکی از کشیش هایی که نماد دینی است و در راس این کلیسا فعالیت می‌کند با سودجویی از مردم ایمان آنها را متزلزل می‌کند به طوری که در قسمت های انتهایی شاهد استعفا کشیش جایگزین در کلیسا هستیم.

شخصیت‌ها:

جین سه کیونگ : معلمی مهربان و فداکار که بیشتر زمان خود را به دانش آموزانش اختصاص می دهد. او پس از بی خبر شدن از یون سانگ ، هرج و مرج و اتفاقاتی که برای دانش آموزانش در روزهای آغازین خبر برخورد سیارک افتاد ، تغییرات زیادی در رفتار خود مشاهده می کند.

ها یون سانگ : دوست پسر سه کیونگ و محققی که برای مطالعات علمی خود به سازمان تحقیقاتی بیوتکنولوژی در خارج از کشور می رود و در این بین توسط افرادی امنیتی آنجا دستگیر می شود.

وو سونگ جائه : دوست سه کیونگ و دستیار کشیشی در کلیسای آن منطقه است که پس از ناپدید شدن کشیش اصلی به نمایندگی از او فعالیت می کند .

کانگ این آه : از دوستان قدیمی سه کیونگ و فردی نظامی است . او که دختری همجنسگراست پس از نافرمانی در یکی از عملیات ها به فرماندهی یک گردان پشتبیان خدمات رزمی در منطقه خود منتقل می شود.

پدر بک : کشیش اصلی کلیسا که پس گذشت مدتی از انتشار خبر برخورد سیارک با زمین با دزدیدن تمامی اموال کلیسا به دنبال نجات جان خود توسط گروهی می رود.

مزدوران : حلقه ای از افراد جنایتکار را تشکیل می دهند که ساکنین را به خصوص بچه ها را با ایجاد هرج و مرج و گول زدن ، را به دنبال خود می برند و در فاحشه خانه ها و غیر از آنها بهره گیری می کنند و مسئول مرگ خیلی از دانش آموزان سه کیونگ هستند.

داستان اثر:

از ابتدای انتشار خبر درباره برخورد سیارکی با زمین و ایجاد دو دستگی بین افرادی که این موضوع را نابودی زمین می‌پنداشتند با گروهی از افراد که این مساله را آغازی برای زندگی ابدی در نظر گرفته بودند ، افرادی خود را به منطقه امن فرضی رسانده اند و برخی نیز به دلیل ناچاری در همان منطقه باقی مانده اند و سعی می کنند تا با ناامیدی و گسترش کلاهبردی و خودکشی و تجاوز دست و پنجه نرم کنند. سه کیونگ نیزتلاش می‌کند تا خود و دانش آموزانش را جمع جور کند اما متوجه می‌شود که یکی از مزدورانی که قبلا قصد استفاده از شاگردانش را داشته در اطراف اوست و این باعث آزار آنها می‌شود. به همین دلیل به سراغش می‌رود تا او را به قتل برساند غافل از اینکه قبل از سه کیونگ فرد دیگری کارش را تمام کرده است اما در ادامه مجبور به کشتن مزدور دیگری که او و دانش آموزانش را تهدید می‌‌کرد با کمک فرمانده کانگ می‌شود. با بازگشت یون سانگ پس از مدت ها او نیز بار دیگر در کنار سه کیونگ قرار می‌گیرد. سه کیونگ مدت هاست به دنبال جمع کردن اطلاعات از گمشده ها و افرادی ست که پس از مدتها توانستند اند از مزدوران منطقه و حوادث ناگوار این چنینی فرار کنند و زنده بر گردند. حال او متوجه اطلاعات جدیدی شده است که ارتباط گسترده ای که بین حلقه های جنایتکاران و افراد کله گنده ای مانند کشیش اصلی کلیسا منطقه و شهردار و غیر وجود دارد و در اصل ناپدیدی پدر بک نیز به همین دلیل است و حال این موضوع باعث بحران ایمان برای دیگران به خصوص وو سونگ جائه می‌شود. یون سانگ نیز که به دلیل اطلاعات ارزشمندش در دوران مطالعاتی این فرصت را دارد تا به این حلقه ها بپیوندد و سه کیونگ را نیز با خود ببرد اما بدون سه کیونگ راضی به اینکار نیز نیست. این گروه که با هماهنگی های زیادی برای خود هواپیمایی را آماده کردند تا به عنوان آخرین فرصت خود را به بازماندگان برسانند علیرغم تلاش های سه کیونگ ، سونگ جائه ، یون سانگ و این آه برای راضی کردن آنها در جهت بردن بچه ها که اولویت دارند ، نتوانستند موفق شوند و در ادامه نیز شاهد سقوط همان هواپیما و مرگ تمامی آنها در سریال هستیم. در روزهای باقی مانده قبل از ورود سیارک به زمین هرکس سعی می‌‌کند تا با انجام کارهایی که دوست دارد خود را به آرامش برساند. یون سانگ و سه کیونگ با یکدیگر ازدواج می‌کنند. فرمانده کانگ از گروه پشتیبانی رزمی استعفا می‌دهد و سونگ جائه نیز از سمت خود در کلیسا بیرون می‌آید و سعی می‌کند به عنوان انسانی عادی در کلیسا مشغول فعالیت باشد. اما در ادامه سه کیونگ متوجه می‌شود در این روزهای آخر نیز جنایتکارانی در پی قاچاق کودک هستند و این مساله او را همچنان آزار می‌دهد تا اینکه دیگر دوام نمی‌آورد و با تهیه کردن اسلحه ای به سراغ آنها می رود و یون سانگ نیز به دنبالش حرکت می‌کند.