نقد و بررسی فیلم فرشتگان معمولی (Ordinary Angels )

چرا 12 سال؟

شخصیت اصلی و در واقع همان قهرمان فیلم، معتاد به الکل است. هرچند او اعتیادش را ترک می‌کند. داستان درباره دختری 5 ساله است که شاهد بیماری و وخامت حال او هستیم. در چندین سکانس، او را می‌بینیم که حالش خوب نیست و به طور مثال خون بالا می‌آورد و یا شکمش متورم است و این موضوع غم بزرگی را به بیننده منتقل می‌کند. پدر و خواهر 9 ساله‌اش ناراحت و غمگین هستند. تماشای این حجم زیاد غم، ناراحتی و بیماری یک دختربچه هرچند پایان خوشی دارد، برای افراد زیر 12 سال توصیه نمی‌شود.

نقش ما چیست؟

از آنجا که در فیلم شاهد درد و رنج یک دختر 5 ساله هستیم بهتر است با توجه به روحیات فرزندتان و شناختی که از او دارید، تصمیم به تماشای این فیلم بگیرید. ممکن است غمی که در فیلم وجود دارد هرچند با پایان خوشی همراه است، فرزندتان را تحت تاثیر قرار دهد و برایش مخرب و آسیب‌زا باشد. علیرغم این مسئله، در عین حال فیلم بسیار امیدوارکننده و الهام‌بخش است. اِد از رحمت خداوند ناامید شده بود چرا که از یک طرف همسرش را بر اثر بیماری از دست داده بود، از یک طرف دختر کوچکش در آستانه مرگ قرار داشت و از یک طرف از پس مخارج دارو و درمان و هزینه‌های جاری زندگی برنمی‌آمد. دختر 9 ساله‌اش به او گفت بابا تو از خدا ناامید شدی و دیگه باهاش حرف نمی‌زنی؟ خیلی‌ها ممکنه ناراحت بشن اما هنوز می‌تونن با خدا حرف بزنن... این حرف او و تلاش‌های شارون، تاثیر زیادی روی او گذاشت و با چشمان خودش معجزه خداوند را دید. گویی خداوند تمام فرشتگانش را مامور کرده بود تا در دل بدترین و سخت‌ترین طوفان برفی آمریکا، دخترش را نجات دهند. این فرشتگان نه فرشتگان آسمانی که فرشتگان معمولی زمینی بودند. ایمان و امیدواری به رحمت خداوند زیباترین پیام فیلم است که با الهام از آن در مواقع حساس زندگی می‌توانیم درباره‌اش با فرزندان خود گفتگو کنیم. پس از تماشای فیلم می‌توانیم با فرزندان خود گفتگو کنیم و از آن‌ها سوال کنیم: چه چیز باعث شد شارون اعتیاد را ترک کند؟ موتور محرکه و انگیزه‌بخش او چه بود؟ تا به حال شده که از رحمت خداوند ناامید بشوی؟ کی و چرا این اتفاق افتاده؟ آیا تا به حال معجره‌ای شبیه به این در زندگی‌ات دیده‌ای؟

یک نکته دیگری که می‌توانید درباره آن با فرزندان خود گفتگو کنید این مسئله است که ممکن است انسان‌ها خطایی داشته باشند اما همیشه راه بازگشت و توبه باز است. می‌توان اشتباهات گذشته را جبران کرد. انسان‌های خوب و کسانی که به دیگران نیکی می‌کنند عاری از خطا و اشتباه نیستند. فقط کافیست انسان بپذیرد که کار خطایی انجام داده و درصدد جبران برآید. همانطور که شارون در ابتدا نمی‌پذیرفت که معتاد است و بنابراین کاری در جهت ترکس انجام نمی‌داد اما پس از پذیرش خطای خود، به مراکز ترک اعتیاد مراجعه کرد.

شخصیت‌ها:

شارون: زن آرایشگری که معتاد به الکل است. شارون تمام توانش را برای کمک به میشل و خانواده‌اش به کار می‌گیرد. اِد: پدر میشل که به علت هزینه‌های بیمارستان همسر و دخترش، بدهی زیادی دارد. میشل: دختربچه 5 ساله‌ی اد که به علت بیماری کبدی در آستانه مرگ قرار دارد. ترِزا: مادر میشل که بر اثر بیماری از دنیا می‌رود. باربارا: مادر اِد که پس از مرگ ترِزا از فرزندانش مراقبت می‌کند. رُز: دوست صمیمی و همکار شارون که او نیز به میشل کمک می‌کند.

داستان اثر:

شارون که برای خرید به یک فروشگاه رفته است، خبر فوت یک مادر و سپس بیماری کبدی دختر 5 ساله‌اش را می‌خواند و تصمیم می‌گیرد تا به این دختر و خانواده‌اش کمک کند. او پس از حضور در مراسم تشییع جنازه و معرفی خود به اِد، شروع به جمع‌آوری کمک‌های نقدی می‌کند. او در ابتدا با دعوت مردم برای انجام خدمات آرایشگاهی به منظور کمک به میشل، 3000 دلار جمع می‌کند. او با این پول به دیدار اِد می‌رود. کم‌کم شارون وارد زندگی آن‌ها شده و مدیریت مالی خانواده را بر عهده می‌گیرد. او به جمع‌آوری کمک‌های مردمی ادامه می‌دهد اما میزان بدهی‌ها و هزینه دارو و درمان بسیار سرسام‌آور است. اِد فقط در یک نمونه، 400 هزار دلار به بیمارستانی که همسرش در آنجا از دنیا رفته، بدهکار است. شارون مسئولین بیمارستان را متقاعد می‌کند که تمام بدهی‌ها را صفر کنند! حال میشل روز به روز بدتر می‌شود و پزشک به آن‌ها می‌گوید که کمتر از یک ماه دیگر برای پیوند کبدی فرصت دارند و البته باید یک هواپیما هماهنگ کنند تا هر لحظه کبد پیدا شد، با سرعت، میشل را برای پیوند به بیمارستانی در اوماها برسانند. در کمال ناباوری، شارون نه یک هواپیما که 5 هواپیما را رزرو می‌کند. بزرگترین طوفان برفی تاریخ آمریکا در ایالت محل زندگی میشل و خانواده‌اش رخ می‌دهد و در همین اوضاع، یک کبد برای پیوند پیدا می‌شود. تمام راه‌های زمینی و هوایی برای بردن میشل به بیمارستان مسدود است اما شارون با اطلاع‌رسانی در یک برنامه خبری، تمام کشور را برای کمک به میشل بسیج می‌کند. بالاخره میشل با کمک مردم و به ویژه شارون، پیوند کبد می‌شود و تا سال‌های سال، سالم و سلامت زندگی می‌کند.