نقد و بررسی فیلم روز ششم

چرا 15 سال؟

فیلم «روز ششم» یک داستان با روند پیچیده دارد که مدام فلاش‌‌بک‌هایی به گذشته می‌زند و بین زمان حال و گذشته معلق است. در این اثر، دو شخصیت با انحرافات اخلاقی وجود دارند که کودک‌آزاری نیز می‌کنند. احمد نیز در عین اینکه شخصیت نسبتا متفاوتی بین خلاف‌کاران دارد، اما باز هم یک خلاف‌کار است و کارهای غیرقانونی انجام می‌دهد، او با پلیس ارتباط خوبی دارد، اما آن‌ها را عقب‌تر از خودش می‌داند، پس نمی‌تواند پرونده صابر را به آن‌ها واگذار کند. همه این موارد سبب می‌شود که رده سنی این اثر به +15 سال برسد.

نقش ما چیست؟

در این فیلم، در کنار تمام ناهنجاری‌ها، یک پیام مثبت وجود دارد و آن هم اهمیت رفاقت و معرفت به خرج‌دادن برای کمک به دوستان است. درباره این پیام، با یکدیگر گفت‌وگو کنید و بررسی کنید که اگر احمد، می‌خواست این روند را در چهارچوب قانون طی کند، چه اتفاقاتی می‌افتاد؟ احمد شخصیت متفاوتی نسبت به سایر خلافکارانی که در فیلم نشان داده شد دارد. او کارهایش را با زور و اسلحه پیش نمی‌برد و جوری برنامه‌ریزی می‌کند که قربانی، خودش با پای خودش به تله بیوفتد. او از ترفندهای ذهنی استفاده می‌کند و به نوعی سعی در فریب مخاطب دارد و حتی با پلیس‌ها نیز هم‌سوست. با توجه به موارد فوق، برآیند شما از شخصیت احمد چیست؟ به نظر شما روش او کارآمدتر بود یا روش تهدیدآمیز سیامک؟ در این باره صحبت کنید. به نظر شما، چرا احمد حل پرونده را به پلیس‌ها نسپرد؟ تفکر احمد درباره پلیس‌ها و نحوه عملکرد آن‌ها را مورد ارزیابی قرار دهید و ببینید احمد کار درستی کرد؟

شخصیت‌ها:

احمد: پسر طلافروشی که به خاطر مسائلی عدیده، مدتی را در زندان بوده و حالا با گذشت دو سال برگشته تا زندگی‌اش را سامان دهد. او 5 روز فرصت دارد تا طلاهایی که به خاطرشان به زندان افتاده را پیدا کند در غیر این صورت کشته‌خواهدشد.

صابر: پیرمرد محترمی که به خاطر دزدی‌های شریک‌اش، صابری، به زندان افتاده و حالا با آزادکردن احمد، او را مسئول انجام کارهای آزادی خودش کرده است.

داستان اثر:

احمد که پسری طلافروش است، با سیامک قرار می‌گذارد که در هنگام جابه‌جایی 50 کیلو طلای اورنگ، در یک تصادف ساختگی مورد سرقت قرار بگیرد تا هم طلاها به دست سیامک برسد و هم اورنگ بتواند از بیمه پول طلاها را بگیرد. همه چیز طبق نقشه پیش می‌رود تا اینکه دزدانی زودتر از سیامک، طلاها را می‌دزدند و تصادف احمد، با مرگ پیرمردی همراه می‌شود. احمد به خاطر قتل غیرعمد به زندان می‌افتد و آن‌جا با صابر، پیرمردی که به خاطر فساد مالی شریک‌اش در زندان است، آشنا می‌شود.صابر، پول دیه پیرمرد را می‌دهد تا احمد در بیرون از زندان، به کارهای او رسیدگی کند. با آزادشدن احمد، سیامک از او درخواست 50 کیلو طلا می‌کند و به او مهلتی 5 روزه می‌دهد. احمد باید در این 5 روز، از ماجرای دزدیده‌شدن طلاها مطلع شود و صابری را پیدا کند تا بتواند صابر را از زندان آزاد کند. او متوجه می‌شود که اورنگ، طلاهای تقلبی را به او داده بوده و دزدان، طلاهای واقعی را ندزدیده‌اند. از طرف دیگر نیز صابری، تمام اموال خود را به نام رفیق‌اش کرده و از این جهت خود را پاک نگه‌داشته. احمد با زیرکی، صابری را تحت فشار گذاشته و اموال‌اش را به نفع صابر برمی‌دارد . صابری به زندان می‌افتد و صابر آزاد می‌شود.