نقد و بررسی فیلم در انتظار معجزه (Waiting For Miracle)

داستان فیلم در انتظار معجزه، حول محور زندگی مهرانه و امیر می‌چرخد. مهرانه تصمیم گرفته دخترش را به مشهد ببرد تا امام رضا او را شفا بدهد. امیر با این سفر مخالف است اما پس از بحث و جدالی طولانی به ناچار با آن‌ها همراه می‌شود. ابتدا به نظر می‌رسد سفر این زوج برای زیارت نه تنها کمکی به بهبود فرزندشان نمی کند، بلکه باعث‌ می شود تا امیر نتواند از پدرش مراقبت کند و او را از دست بدهد. این موضوع می‌تواند تماشاگر را نسبت به درستی این سفر مردد کند. اما در پایان فیلم بلاخره فرزند آن‌ها سلامتی خود را به‌ دست می‌آورد. بهتر است درباره توسل و دعا با فرزندان خود گفت‌وگو کنید. به آن‌ها بگویید که گاهی در پس مشکلات زندگی، خوبی‌هایی وجود دارد که ما از آن بی‌اطلاع هستیم. لذا گاهی اجابت دعای انسان‌ها به تاخیر می‌افتد و گاهی به صلاح آن‌ها نیست.

فیلم روایت ضعیفی دارد و نمی‌توان با قاطعیت نیّت سازندگان را مشخص کرد. اما آنچه که از تماشای این فیلم دریافت می‌شود این است که علت به‌دست‌آمدن سلامتی فرزندشان، بازگشت عشق به زندگی آن‌ها بوده است. چراکه آن‌ها در مسیر بازگشت اختلافاتشان را کنار گذاشته و در رفتارشان نشانه‌هایی از محبت را نشان می‌دهند. بنابراین می‌توان بازگشت علاقه را همان معجزه‌ای دانست که این خانواده به آن نیاز داشته‌اند و با عنایت امام صورت گرفته‌است. از فرزند خود درمورد تاثیر محبت در زندگی سوال کنید و از او بپرسید که بهترین چیزی که این خانواده از امام رضا دریافت کردند چه بود؟ چه چیزی مهم‌ترین نیاز فرزند خانواده بود و او را خوشحال کرد؟ بهترین کاری که اعضای یک خانواده در سختی‌ها می‌توانند انجام دهند چه کاری است؟

اثر نتوانسته است درونمایه خود را به درستی برای مخاطب بیان کند چرا که روبروشدن با در بسته در حرم، می‌تواند نمادی از پذیرفته نشدن درخواست آن‌ها باشد. با این وجود، اهمیت عشق و محبت به عنوان مهم‌ترین چیزی که فرزندان نیاز دارند، پیام مثبتی است که می‌توان از این اثر دریافت کرد. باید توجه داشت گاهی عشق و محبت می‌تواند عبور از بسیاری از مشکلات زندگی را آسان کند. فیلم در انتظار معجزه ممکن است برای کودکان مبهم و در برخی صحنه‌ها دلهره‌آور باشد. لذا تماشای آن به مخاطب کمتر از 13 سال توصیه نمی‌شود.

شخصیت‌ها:

مهرانه: همسر امیر است. آن‌ها یک فرزند دختر دارند که توانایی راه‌رفتن ندارد. او در آغاز زندگیشان عشق زیادی به امیر داشته‌است. اما اکنون اثری از عشق در زندگی آن‌ها نیست.

امیر: همسر مهرانه است. او مشغله زیادی دارد و همین موضوع باعث عصبانیت مهرانه می‌شود.

 داستان‌اثر:

مهرانه و امیر، زوجی هستند که با وجود آنکه در گذشته زندگیشان را با عشق شروع‌کرده‌بودند اما اکنون اختلافات فراوانی دارند و اثری از محبت در زندگیشان دیده نمی‌شود. همچنین آن‌ها یک دختر با ناتوانی حرکتی دارند که برای مدتی طولانی صحبت‌نکرده‌است. حال مهرانه به خاطر خوابی که به تازگی دیده‌است تصمیم دارد دخترشان را که توانایی راه‌رفتن ندارد به مشهد ببرد تا شفا پیدا کند. از طرفی امیر مشغله زیادی دارد و باید از پدر پیرش نیز مراقبت کند. لذا با این سفر مخالف است. اما پس از آنکه نمی‌تواند مهرانه را از تصمیمش منصرف کند با او همراه می‌شود. همان شب خبر فوت پدر امیر به گوششان می‌رسد. زمانی که آن‌ها به حرم امام رضا می‌رسند، خدام حرم برای نظافت درها را می‌بندند. مهرانه به سراغ هر دری که می‌رود با در بسته مواجه می‌شود. سپس آن‌ها با ماشین به سمت تهران برمی‌گردند. در راه برگشت خبری از جدال و مشاجره نیست و در رفتار مهرانه و امیر محبت دیده می‌شود. چند ساعت بعد ماشین آن‌ها در جاده واژگون می‌شود. وقتی مردم برای کمک می‌آیند آن‌ها ناگهان می‌بینند که دخترشان روی پاهای خودش ایستاده است.