آنچه لازم است والدین بدانند
فیلم «جوخهی انتحار 2» محصول سال 2021 یک فیلم دیگر از داستان ضدقهرمانان دنیای دیسی کامیک است. ساختار روایی فیلم بیشتر از طریق دیالوگها شکل میگیرد و بستر اصلی فیلم و اتفاقاتِ به نمایش گذاشته، تنها خشونتها و درگیریهای شدیدی هستند که گاهی منزجرکننده و آزاردهنده میشوند.
دراینباره بخوانید: به دنیای ابرقهرمانهای دیسی خوش آمدید!
از همان لحظات آغازین فیلم، شاهد گروهی از ضدقهرمانها هستیم که برای مبارزه آماده میشوند و وقتی به جزیره میرسند، در یک نبرد ناعادلانه، هرکدام به شکلی فجیع کشته میشوند. صحنههایی از تیرخوردن، ازبینرفتن بخشی از صورت، قطعشدن اعضای بدن و زندهزنده در آتش سوختن از خشونتهای آزاردهندهی فیلم محسوب میشوند.
در همین حین، «والر» نهتنها یکی از اعضای تیم را که بعد از مشاهدهی این مهلکه از وحشت به دریا فرار میکند به طرز فجیعی میکشد، بلکه با یک فلشبک متوجه میشویم که این گروه تنها برای حواسپرتی نیروهای نظامی به جزیره فرستاده شدهاند تا گروه دوم بهراحتی به جزیره نفوذ کنند. درواقع از همان ابتدا سوءاستفادهی سیاستمداران از نیروهای انسانی و استفاده از انسانها بهعنوان طعمه برای مخاطب روشن میشود.
هدف کل عملیات گروه جوخهی انتحار نابودکردن اسناد دولتی مبنی بر دخالت آمریکا در ساخت سلاح خطرناکی است که در این جزیره نگهداری میشود. در این بین سوالات مهمی میتواند در ذهن مخاطب شکل بگیرد که اساساً چرا آمریکا نیاز به ساخت چنین سلاحهای کشندهای دارد؟ چرا سیاستمداران در این فیلم تااینحد سوءاستفادهگر هستند؟
شخصیت کریستوفر اسمیت «صلحطلب» اعتقادات متعصبانهای برای ایجاد صلح دارد. او برای رسیدن به صلح حاضر است دست به قتل و خونریزی بزند و این را بهای صلح میداند. او همگروهی خود، فلگ را برای نابودکردن هارد اطلاعات میکشد و همچنین قصد کشتن رتکچر را هم دارد. بنابراین کریستوفر اسمیت نیروی خوبی برای سوءاستفادهی والر محسوب میشود.
در دنیای واقعی هم جنگهای بسیاری برای صلح انجام میشود. اعتقادات کورکورانه میتواند ویژگی مهمی برای ابزارشدن بعضی از انسانها توسط قدرتها محسوب شود. تمایل پیوستن به چنین گروههایی برای پیبردن به معنای زندگی، میتواند نوجوانان را به سمت گروههایی هدایت کند که این ارزشهای کورکورانه را در سر آنها بپرورانند. در چنین شرایطی، والدین باید قبل از هر کسی درمورد ارزشها و اهمیت آنها با فرزندان خود صحبت کنند و آنها را از خطرهایی که در دنیای واقعی وجود دارد آگاه کنند.
فیلم در بستری سراسر خشنونتآمیز ساخته شده است. مرگها، قتلها و شکنجههای مختلفی در فیلم وجود دارد. حتی از همین خشونت برای ساخت لحظات کمدی نیز استفاده شده است. این خشونتهای فانتزی و کمدی توسط شخصیت محبوب و جذّاب هارلی کوئین به تصویر کشیده شده است. شخصیتی که ممکن است وجودش تمایل به تماشای فیلم را در مخاطب بالا ببرد.
هارلی کوئین روانپزشکی است که ثبات روانی و هیجانی ندارد. او مدام بین احساسات و هیجانات مختلفش در نوسان است. مثلاً با روابط عاشقانهای که با رئیسجمهور جزیرهی کورتومورتیز دارد، تبدیل به رهبر شورشیان علیه آمریکا میشود و در مقام پرنسس قرار میگیرد. در همین موقعیت ناگهان خشونت در او زبانه میکشد و رئیسجمهور را با یک گلوله میکشد. او همیشه عاشق انسانهای خطرناک میشود و رئیسجمهور نیز افکار خشونتآمیزی دربارهی کشتار کودکان دارد.
عدم تعادل او بین غم، شادی و خشونت، صحنههای فانتزی فیلم را میسازد. هارلی در صحنهی رقص با لباس قرمز، آن هم با یک موسیقی جذّاب، به آدمکشی میپردازد. نمایش مجروحان در این صحنهها با نمایش خون و گلهای رنگارنگ همراه است!
این حجم از خشونت که بهعنوان راهحل نهایی تمام مشکلات معرفی میشود میتواند مخاطب را تا مقدار زیادی نسبت به خشونت بیتفاوت کند و از او حساسیتزدایی کند؛ خشونت بالایی که هیچ توجیهی ندارد و در قالب صحنههای مستقیم، سریع و حتی بامزه به نمایش گذاشته میشود.
این نکته هم میتواند حائز اهمیت باشد که «پولکا» شخصیتی است که مادرش برای تبدیل او به یک ابرقهرمان، یک ویروس به او تزریق کرده است. حالا پولکا برای اینکه بتواند دشمنی را نابود کند، او را شبیه به مادرش میبیند و آن را میکشد. در صحنهی نهایی، وقتی پولکا استارو را شبیه مادر خود تصور میکند و پای او را با پرتکردن پولکهایش قطع میکند، برای لحظهای احساس میکند که به یک ابرقهرمان تبدیل شده اما درواقع انتقام او از مادرش او را تبدیل به یک ابرقهرمان کرده است.
دیالوگ کلیدی فیلم که بهنوعی شاید پیام کلّی فیلم هم باشد زمانی است که رتکچر از پدر خود میپرسد: «چرا موشها؟» و پدرش در جواب میگوید: «موشها پستترین و حقیرترین موجودات هستند، اگر اونها هدف دارند؛ پس ما هم داریم.» گروه انتحار هم از موجودات بیارزشی شناخته شده است، اما زمانیکه درکنار یکدیگر یک هدف واحد، یعنی مبارزه با استارو را پیدا میکنند، ارزشمند میشوند. درحقیقت، ناجیگری، آزادیبخشی و هرآنچه از نیروهای نظامی و سیاستمداران انتظار میرفت، توسط ضدقهرمانهای فیلم محقّق شد و به مردم عادی هدیه داده شد.
خلاصه: فیلم در بستری از خشونت توجیهناپذیر ساخته شده است. شخصیتها هرکدام دلایل خود را برای مبارزه دارند و این دلایل ممکن است خوب یا بد باشد.
نظرات کاربران
هیچ نظری وجود ندارد
هیچ نظری وجود ندارد
افزودن دیدگاه در مورد جوخهی انتحار۲