نقد و بررسی فیلم آشوبگران (The Instigators)

داستان فیلم و نحوه روایت آن پرکشش و جذاب است. از طرفی موضوع، یک سرقت است. یعنی یک ناهنجاری اجتماعی بزرگ که همیشه از طرف عاملان آن، توجیه شده و بهانه‌هایی برای انجام آن آورده می‌شود. در اینجا نیز، قهرمان فیلم با بازی مت دیمون (که می‌تواند تاثیرگذاری آن را بیشتر کند) به مقدار زیادی پول احتیاج دارد تا بتواند هزینه‌های مختلف زندگی پسرش را تامین کند؛ از جمله هزینه دانشگاه او را. او با نام روری در این فیلم، خود را فردی ناموفق می‌داند که هیچ دستاوردی در زندگی نداشته و اکنون باید تمام تلاشش را حتی شده از راه خلاف قانون، به کار گیرد تا برای یک بار هم که شده، موفق شود و حس خوبی نسبت به خود داشته باشد. ظاهرا روری در دهه ششم زندگی خود قرار دارد و گویی فرصت زیادی ندارد تا خود را به پسرش ثابت کند. روری به خاطر همین احساسات منفی دچار بیماری افسردگی شده و حتی فکرِ خودکشی به سرش زده است و به همین علت در جلسات روانشناسی و مشاوره، حضور پیدا می‌کند. متاسفانه این بار نیز نمی‌تواند موفق شود و پولِ مورد نیاز خود را به دست آورد اما به چیزهای دیگری می‌رسد که ارزشمندتر از پول هستند. او در می‌یابد که وقت‌ گذراندن با پسرش و توجه به او، مهم‌تر از پول است و مهم‌تر از آن، وقتی در آستانه کشته‌ شدن توسط پلیس قرار می‌گیرد، متوجه می‌شود که قلبا دوست ندارد بمیرد و زندگی را با همه مشکلاتش دوست دارد. دوست دارد زنده بماند و به دیدن مسابقه هاکی پسرش برود. مشاور او که از جایی به بعد با او همراه است، مدام از او می‌پرسد که خب چه حسی داری؟ هدف او این است که روری احساسات خود را درک کرده و آن‌ها را بپذیرد چرا که به نوعی او در حال کتمان واقعیتِ وجودی خود است. بنابراین پیام‌های خوبی در فیلم مطرح می‌شوند اما با میزانی از ناهنجاری و خشونت همراه است که به همین علت تماشای آن را به افراد زیر 15 سال توصیه نمی‌کنیم. در مورد این پیام‌ها و روند رشد شخصیتی روری می‌توانید با فرزندان خود گفتگو کنید. از آن‌ها سوال کنید: چرا روری دچار افسردگی بود؟ آیا مشکلات در زندگی پایدار هستند؟ نگاهی که تو به زندگی داری چگونه است؟ تعریف تو از خوشبختی چیست؟

شخصیت‌ها:

روری: یک مکانیکِ نیروی دریایی ارتش که بازنشسته شده و اکنون فردی افسرده است که تصمیم دارد خودکشی کند. او برای درمان خود نزد مشاور می‌رود.

کابی: یک معتاد به الکل که گویا معلم است و بسیار طناز. او اتفاقی با روری همراه شده و با او دوست می‌شود.

دکتر ریورا: روانشناس روری که بسیار متعهد و دلسوز است.

داستان اثر:

روری تصمیم دارد تا با به دست‌آوردن مبلغ 32 هزار و 480 دلار! هزینه‌های کالج پسرش را تامین کند اما او یک بازنشسته ارتش است و چنین پولی در بساط ندارد در نتیجه دست به دزدی می‌زند. قرار است او با همکاری فردی به نام کابی به سردستگی یکی از تبهکاران حرفه‌ای، از شهردار دزدی کنند! در شب انتخابات شهردار بوستون مبالغ هنگفتی به صورت نقدی به او رشوه داده می‌شود و آن‌ها قصد دارند این پول هنگفت را بدزدند. البته برنامه‌ریزی آن‌ها غلط از آب درآمده و دیر به مراسم می‌رسند! وقتی پول‌ها را از آنجا برده‌اند. آن‌ها به طور اتفاقی با شهردار روبرو می‌شوند و دستبندش را می‌دزدند. کابی تیر می‌خورد و یک پلیس نیز کشته می‌شود. حالا هم شهردار دنبال یافتنشان است و هم رییسشان! رییس می‌خواهد آن‌ها کشته شوند و شهردار دستبندش را می‌خواهد چرا که نتیجه 20 سال دزدی از خزانه، رشوه، باج و... در گاوصندوقی است که رمز آن در آن دستبند حک شده است. روری که نتوانسته به نتیجه مطلوبش برسد، به دنبال یافتن راهی برای رسیدن به آن پول است. کابی که رمز حک شده‌ی دستبند را حفظ کرده، پیشنهاد می‌دهد که یک بار دیگر به دفتر شهردار برود و گاوصندوق را باز کنند. این بار هم موفق نمی‌شود اما در عوض، دزدی‌های شهردار به واسطه کارشان، افشا می‌شود و او را دستگیر می‌کنند. روری و کابی آزاد می‌شوند. روری درمی‌یابد که ارزش کنار فرزندش بودن بالاتر از هر پولی است.