«کلاس سوم ب» داستان دانشآموزانی است که دبیر ادبیاتشان، که از بهترین معلمان مدرسه است بیدلیل و ناگهانی مدرسه را ترک میکند. این اتفاق برای دانشآموزان این کلاس شدیداً ناراحتکننده است اما جایگزین شدن فوری معلم جدید بهجای آقای گلچین که از قضا از آشنایان مدیر مدرسه است آنها را بیش از پیش عصبانی و ناراحت میکند. و قضاوتها و رفتارهای نامناسبی را نسبت به مدیر، معلم جدید و همکلاسی هایشان موجب میشود.
فرشاد که یکی از دانشآموزان قلدر کلاس است. بهواسطه احساس دِینش به آقای گلچین در جهت کمکهایش به خانواده خود ، علاقه شدید و عمیقی به او دارد در نتیجه بعد از این اتفاق تلاش میکند تا به هر قیمتی شده آقای گلچین را به مدرسه بازگرداند. تصمیمات عجولانه فرشاد و تمرکز بر برگرداندن آقای گلچین به مدرسه باعث میشود به همهی اطرافیانش ازجمله آقای مدیر و حتی همکلاسیهایش بدبین شود و آنها را به اشتباه قضاوت کند. او بعد از حضور معلم جدید تمام تلاشش را به کار میبرد تا آقای ربیعی را عصبانی و ناراضی کند تا این نارضایتی او را وادار به ترک مدرسه کند و آقای گلچین دوباره به کلاس درس بازگردد.
آقای ربیعی که معلم صبوری است تلاش میکند از ابتدا مقاومتی نشان ندهد و در برابر رفتار بچهها و اذیتهایشان صبوری کند اما بعد از گذشت مدتی روش دیگری را جایگزین میکند و سعی میکند با تنبیه و امتحانهای سخت و تکالیف زیاد مانع آزار و اذیت آنها شود.
فشار تکالیف و امتحانات آنقدر زیاد میشود تا بچههای کلاس علیرغم میل فرشاد از معلم خود عذرخواهی میکنند و از او میخواهند تا از فشار درس و تکالیف کم کند. آقای ربیعی که متوجه پشیمانی بچههای کلاس میشود عذر آنها را میپذیرد و روال طبیعی تکالیف و امتحانات را در پیش میگیرد. اما فرشاد همچنان در تلاش است تا مانع احساس رضایت معلم خود از فضای کلاس شود. او با پنچر کردن ماشین آقای ربیعی و نسبت دروغ و تهمت در مورد کتک خوردنش از آقای ربیعی موفق میشود تا او به تصمیم مدیر مدرسه اخراج شود.
این اتفاق باعث میشود، همکلاسی فرشاد که پسر آقای گلچین است و تابحال این موضوع را فاش نکرده بود همهی موضوع را برای او بازگو کند و فرشاد را به بیمارستانی که آقای گلچین در آن بستری بود ببرد. دیدار فرشاد با آقای گلچین او را نسبت به تمام رفتارهای بد و اشتباهش نسبت به اطرافیانش روشن کرد. در نتیجه با ابراز پشیمانی به سمت خانهی آقای ربیعی رفت و از او عذرخواهی کرد. آقای ربیعی نیز تصمیم گرفت برای بهبود حال آقای گلچین یکی از کلیههایش را به او اهدا کند.
نظرات کاربران
هیچ نظری وجود ندارد
هیچ نظری وجود ندارد
افزودن دیدگاه در مورد کلاس سوم ب