استلا دختر جوانی که از کودکی دچار بیماری به نام فیبروزسیستیک است و منتظر پیوند ریه است. زمانیکه او در بیمارستان بستری میشود، مرتب درمان خود را ادامه میدهد و در آن مدّت فیلمهایی میسازد که در آن دربارهی بیماری و درمان صحبت میکنند تا بقیه هم با این بیماری آشنا شوند.
او در بیمارستان با پسری به نام ویل آشنا میشود که یک باکتری ریوی دارد و متوجه میشود که درمان و پرهیز غذاییاش را رعایت نمیکند. استلا وسواس دارد و دوست دارد همهچیز مرتب باشد و همهی بیماران به درمانشان اهمیت بدهند. برای همین از ویل میخواهد که او هم داروهایش را بخورد و رژیم غذایی را رعایت کند.
ویل هم درمقابل از او میخواهد که از او نقاشی بکشد و استلا هم قبول میکند و اتاق و داروهای ویل را مرتب میکند و یک برنامه برای خوردن داروهایش به او میدهد. اما چون استلا نمیتواند به او اعتماد کند، قرار میگذارد که همزمان باهم دارو بخورند و ورزش کنند.
به مرور ویل و استلا به هم علاقهمند میشوند اما زمانیکه دکتر استلا را معاینه میکند متوجه میشود که لولههای بینیاش عفونت کرده و باید سریعتر آن را عوض کنند و این بار قبل از عمل، ویل به دیدنش میآید و برای او لالایی میخواند.
موقع خروج ویل از اتاق استلا، پرستار بیمارستان را میبیند و او از ویل میخواهد تا از استلا دوری کند چون ممکن است او را هم مبتلا به آن باکتری کند. استلا بعد از بههوشآمدن به ویل زنگ میزند اما او جوابش را نمیدهد و بعد از چند روز ویل همراه یک چوب بیلیارد که بهاندازهی ۵ قدم است پیش ویل میرود و از او میخواهد که یک قرار بگذارند.
چند روز بعد استلا بهخاطر مرگ یکی از دوستانش در بیمارستان انگیزهاش برای ادامهی درمان را از دست میدهد و تصمیم میگیرد که همراه با ویل به بیرون بیمارستان برود. اما همان زمان یک ریهی مناسب برای استلا پیدا میشود، ولی بهخاطر اینکه آنها بیرون از بیمارستان هستند پرستاران نمیتوانند پیدایشان کنند.
پرستاران برای باخبرکردن استلا به او زنگ میزنند، اما او متوجه نمیشود و مجبور میشوند به ویل خبر بدهند. زمانیکه ویل متوجه میشود، از استلا میخواهد که به بیمارستان برگردند اما استلا مخالفت میکند. درنهایت او با اورژانس به بیمارستان میرود و وارد اتاق عمل میشود. بعد از عمل پیوند استلا، ویل تصمیم میگیرد که او را ترک کند تا استلا را به بیماریاش مبتلا نکند.
نظرات کاربران
بزرگسال
توسط : محمد امین محسن پور
۱۱ آبان ۱۴۰۳
خیلی زیبا بود
بزرگسال
توسط : کیدرامر اوتاکو
۱۲ شهریور ۱۴۰۳
پایانی غم انگیز داشت جوری که اشکم رو ریخت
بزرگسال
توسط : Nasrin GhamariQ
۲۵ تیر ۱۴۰۳
خیلی خوب بوددد:)
بزرگسال
توسط : نازنین غفاری
۱۳ خرداد ۱۴۰۳
ویل شخصیتی خودباخته بود و درواقع میشه گفت هنوز به خودشناسی واقعی دست نیافته بود اما استلا خیلی امیدوار بود و واقعا ادم با شناخت ، باتجربه و منطقی بود. و اینکه برای سن بالای 13 مناسبه چون اکثر نوجوونا از این سن ثبات و شناخت پیدا میکنن و میتونن خوبی هارو برای ذهنشون برداشت کنن و احتمال اینکه زیر این سن ویژگی های منفی و نامناسب رو برداشت کنه بیشتره
بزرگسال
توسط : فاطمه هستی
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
بنظرم کاش اخرش اینجوری نموم نمیشد کاش ویل هم درمان میشد و با استرلا میتونست بمونه و باهم زندگی کنن
بزرگسال
توسط : محمدامین دائمی
۱۷ فروردین ۱۴۰۳
بین فیلم های عاشقانهای که این مدت دیدم این فیلم یه درک دیگه از عشق بود، فیلم افتر، پنجره اتاق من و گناه من علاوه بر تصویر کشیدن عشق، برای جذب مخاطب به جنبه های جنسی و شهوانی هم تکیه میکنن اما این فیلم فارغ از هر جنبه جنسی، عشق دلنشینی رو توصیف میکنه که سلامت عاشق و معشوق ملزم به رعایت فاصله و دور بودن از یکدیگره بنظرم فیلم علاوه بر یادآوری اهمیت سلامتی، هر انسان عاشق رو به چالش میکشه که اگر در این شرایط قرار میگرفت چگونه عمل میکرد و در نهایت پیام اصلی فیلم عشق ورزیدن و قدر یکدیگر رو دونستنه
بزرگسال
توسط : اااا آآآ
۲۴ اسفند ۱۴۰۲
به نظرم ناهنجاریش زیادی بود
بزرگسال
توسط : مهسا امیری
۲۱ آبان ۱۴۰۲
فیلم خیلی قشنگی حتما پیشنهاد می کنم. برای بزرگسالان و نو جوانان .
بزرگسال
توسط : مهسا امیری
۲۱ آبان ۱۴۰۲
فیلم خیلی قشنگی حتما پیشنهاد می کنم. برای بزرگسالان و نو جوانان .
بزرگسال
توسط : is vas
۱۳ شهریور ۱۴۰۲
اینکه تمام فیلم در مورد این بود ک باید خودتو دوس داشته باشی و زندگی کنی و گاهی اوقات دوس داشتن یعنی رها کردن:))
بزرگسال
توسط : زینب بمان زاده
۶ شهریور ۱۴۰۲
واقعا عالی): اینو جدی میگم دلم برا ویل سوخت چرا ترکش کرد ها): هرکه میدونه بهم بگه میتونست پیشش بمومه اما چرا؟! واقعا خیلی احساسی بود انقدر ک اشک میریختم.تموم نمیشد): هعیی فصل ۲ هشم میاد؟! خواهش میکنم پاسخ بدین
بزرگسال
توسط : زینب بمان زاده
۶ شهریور ۱۴۰۲
واقعا عالی): اینو جدی میگم دلم برا ویل سوخت چرا ترکش کرد ها): هرکه میدونه بهم بگه میتونست پیشش بمومه اما چرا؟! واقعا خیلی احساسی بود انقدر ک اشک میریختم.تموم نمیشد): هعیی
بزرگسال
توسط : Amir mahdi jadidi
۲۹ مرداد ۱۴۰۲
۲شم میاد؟
بزرگسال
توسط : بی نام دنیای کثیف
۱۷ مرداد ۱۴۰۲
عالیه حرف نداره من ۴ بار دیدمو هربارش اشک ریختم دم سازنده گرم واقعا موفق باشی
بزرگسال
توسط : مرتضی نقدی
۲۰ تیر ۱۴۰۲
فیلمش خیلی خیلی قشنگ بود که اون لحضه ای که ویل استالا رو ترک میکنه اگه من بودم هیچوقت ترکش نمیکردم پیشش میموندم برا همیشه
بزرگسال
توسط : محمد کمال پور
۵ تیر ۱۴۰۲
.
بزرگسال
توسط : kamran saedi
۲۶ خرداد ۱۴۰۲
:))))))))))))))
بزرگسال
توسط : پارادوکس تلخ
۸ خرداد ۱۴۰۲
عالی بووود ولی دلم برا ویل سوخت کاش میفهمیدم میمیره یا زنده میمونه
بزرگسال
توسط : Dely xu
۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
فیلم خفنیه خیلیم اوکیه و البته غمیگین ک دردناک ولی درد کشیدنم جزوی از زندگیه :) فقط آخرش معلوم نیس چی میشع خیلی گنگ بود آخرش
بزرگسال
توسط : فاطمه قزلباش
۱۶ فروردین ۱۴۰۲
یک صحنه مرتبط باهمجنس گرایی داشت که دوستشون علاقه مندبه یه پسرسیاهپوست بود و این نکته منفی فیلمه
بزرگسال
توسط : ثنا رودباری
۴ فروردین ۱۴۰۲
خیلی قشنگ بود، قشنگترین و دردناکترین قسمتش این بود که اونا قبول کرده بودن به زودی میمیرن و فقط میخواستن همون مدت کم رو باهم باشن. دقیقا مثل فیلم نحسی ستارگان بخت ما...
بزرگسال
توسط : ثنا رودباری
۴ فروردین ۱۴۰۲
خیلی قشنگ بود، قشنگترین و دردناکترین قسمتش این بود که اونا قبول کرده بودن به زودی میمیرن و فقط میخواستن همون مدت کم رو باهم باشن. دقیقا مثل فیلم نحسی ستارگان بخت ما...
بزرگسال
توسط : مهسا جعفری
۱ بهمن ۱۴۰۱
این فیلم اینو میرسونه که هر جور شده باید زندگی کنی و برای زندگی کردن باید تلاش کنی حتی اگه بدونی فردا قراره بمیری
بزرگسال
توسط : آیلین عباسزاده
۷ دی ۱۴۰۱
عالی بود ولی اخرش معلوم نصد ویل مرد یا زنده موند
بزرگسال
توسط : Surina Ashk baba ashhhhk
۲ آذر ۱۴۰۱
عالی بود(: کاش اخرش میرسیدن بهم اصن اشک(:
بزرگسال
توسط : معصومه صداقت
۴ اردیبهشت ۱۴۰۱
Very good
هیچ نظری وجود ندارد
افزودن دیدگاه در مورد پنج فوت فاصله