نقد و بررسی فیلم پناه بگیر (Take Cover)

ما در این فیلم شاهد میزان بالایی از درگیری با شلیک گلوله و کشتن افراد هستیم. قهرمان اثر، سربازی است که از 18 سالگی وارد ارتش شده و برای کشورش در عراق و افغانستان جنگیده است و همیشه فکر می‌کرده که در حال خدمت به مردم و نجات انسان‌هاست! او اکنون برای یک سازمان به ظاهر حکومتی، آدم می‌کشد. به او گفته شده که این افراد، بلای جان مردم و کشور هستند و تو با کشتن آن‌ها، خدمت بزرگی می‌کنی! اما یک روز متوجه می‌شود که آنطور که فکر می‌کرده نیست و یک عمر بی آنکه بداند، قاتل بوده است! این شخصیت، شخصیتی است که جای تامل دارد. می‌توانیم درباره رفتار، تصمیمات  افکار او با فرزندانمان گفتگو کنیم. بهتر است بدانید تماشای آثاری با خشونت بالا اگر به یک رویه تبدیل شود، می‌تواند به صورت ناخودآگاه، باعث پرخاشگری نوجوانان شود. در نتیجه توصیه می‌کنیم مصرف رسانه‌ای فرزندانتان را مدیریت کنید تا از آسیب‌های روحی و روانی در امان باشند.

پس از خشونت بالا، نکته‌ای که در فیلم جلب توجه می‌کند، ضریب‌دادن و تایید خرافات و کف‌بینی و پیشگویی است! مونا، زنی است که با اطمینان صد در صدی، کف دست افراد را می‌بیند و آینده ایشان را پیشگویی می‌کند. تمام حرف‌های او درست است و مدام تاکید دارد که یادت باشه کف دست دروغ نمیگه!!خوب است در این مورد با فرزندان خود گفتگو کنیم و سعی کنیم بفهمیم نظر آن‌ها درباره اینگونه مسائل چیست و در ادامه، به افکارو اطلاعاتشان، جهت داده و آن را به سمت درست هدایت کنیم.

شخصیت‌ها:

سم: یک تک‌تیرانداز حرفه‌ای و کاردرست که از کارش دلزده شده و می‌خواهد استعفا دهد اما رییسش قصد کشتن او را دارد. کِن: همکارِ سم که در عملیات‌ها همراه اوست. تامارا: رییسِ سم و کن که زنی بی‌حم و خودخواه و مدیر تشکیلات مخوفِ آدمکشان جایزه بگیر است! مونا: زنی رمال که توسط تامارا اجیر می‌شود تا به محل اقامت سم برود و در نهایت کشته می‌شود. او قبل از مرگ از سم می‌خواهد که دخترش را بزرگ کند.

داستان اثر:

سم و کن در حال انجام یک ماموریت هستند و قصد کشتن یک نفر را دارند که ناگهان لو رفته و تیرِ سم خطا می‌رود. او به اشتباه یک زن را می‌کشد که در واقع خود را فدای سوژه می‌کند. البته او سپس، سوژه اصلی را نیز می‌کشد و به همراه کن از مهلکه می‌گریزند. این اتفاق باعث می‌شود تا سوالات زیادی در ذهن سم، شکل بگیرد. از جمله اینکه حتما کار او اشتباه است و وقت آن رسیده تا از شغلش، استعفا دهد. او این موضوع را با تامارا در میان می‌گذارد. تامارا ظاهرا می‌پذیرد اما در واقع نقشه‌ای می‌چیند تا سم را به قتل برساند که مبادا، اطلاعاتشان لو برود. او یک هتل در فرانکفورت برایشان تهیه می‌کند و می‌گوید این آخرین ماموریت شماست. سم و کِن به آنجا می‌روند. اتاق آن‌ها توسط دو تک‌تیرانداز مورد اصابت گلوله قرار می‌گیرد و آن‌ها متوجه می‌شوند که در دامِ تامارا افتاده‌اند و راه گریزی ندارند. پس از درگیری‌های بسیار، کن کشته می‌شود. لی‌لی و مونا نیز که به دستور تامارا به آنجا آمده بودند کشته می‌شوند. سم، قبل از مرگ مونا، قول می‌دهد که از دخترش مراقبت کند. سم موفق می‌شود تا از آنجا بگریزد و مدتی پس از فرار، تامارا را به قتل می‌رساند.