بررسی تخصصی فیلم
هزارپا

دیدگاه کدومو

یک کمدی «رضا عطارانی» با شوخیهایی که معمولاً از چنین آثاری انتظار میرود. کار در یک آسایشگاه جانبازان، برای رضاهزارپای جیببر برای بهدستآوردن دل مدیر باکلاس و پولدار آسایشگاه فرصت خوبی است که بنا دارد با یک جانباز ازدواج کند؛ اما انگار جریان به همین سادگی پیش نمیرود. رضا و منصور، باید وارد بازی اطلاعاتی تمامعیار شوند و معلوم نیست پس از این بازی، همان آدمهای قبل هستند یا نه.
شاخص های اثر
همهچیز در هزارپا به شوخی گرفته شده است. با صحنههایی مواجه هستیم که بالقوه خشن هستند؛ اما ژانر کمدی فیلم، اثر روانی خشونتها را کاهش میدهد. صحنهی شکنجهی حامل کیف در مقر باند، درگیریهای فیزیکی، درگیری نظامی پایان فیلم، مواردی از خشونت هستند که احتمالاً در حکم به شوخیگرفتن اتفاقات خشن در زندگی انسانهاست.
ژانر کمدی داستان، محملی است برای توجیه هرگونه ناهنجاری از کنایهها و نگاههای جنسی تا دعواهای بیادبانه. عشوهگریهای خانم کمالی، هیجانات مادر منصور در مواجهه با «دایی کامران»، نمایش تولید مشروب، پخش صدای خوانندگان زن قبل از انقلاب، رقص منصور و رضا و... مواردی از رفتارهای نابهنجار هستند و بهنظر میرسد مرز اثرگذاری را رد کرده است.
اگر قرار باشد فیلم هزارپا پیامی را به مخاطب منتقل کند، در لایهای از طنز نابهنجار و حواشی اضافی فیلم، (مثل جریان مادر منصور و دایی کامران) گُم است. هرچند رضا در پایان فیلم سعی میکند صداقت خود را ثابت کند؛ اما روند رسیدن به صداقت، دستکشیدن از گذشتهی سیاه و درکل روند اصلاح رضا برای مخاطب گنگ است. تا قبل از افتادن رضا بهدست سازمان، مخاطب همچنان تصور میکند رضا نیازی، همان رضاهزارپای قبل است. مخاطب نمیداند فاشکردن حقیقت توسط رضا بهخاطر گریز از مرگ است یا عشق به الهام. همانطورکه در پایان فیلم، رضا همچنان بهخاطر وقف اموال عباسی، جا میخورد. درحالیکه این امر نباید برای رضای جدید اهمیتی داشته باشد. در طنز فیلم، همین بس که در سکانس پایانی، رضای جدید بازهم در سودای ثروت خاندان عباسی است. درنهایت به این نکته میرسیم که انسان اگر بخواهد، میتواند گذشته را جبران کند.
ادامه متنگذشته از نیمچهقهرمانی رضا در پایان فیلم، باید تشکری کنیم از خانم عباسی که تصویر یک زن قوی است. (هرچند در ژانر طنز) دختر جوانی که حاضر است با جانبازیِ همسر آیندهاش کنار بیاید. حالا که قرار است با رضا ازدواج کند، چشمش را بر گذشتهی او میبندد و تصور مخاطب از قیامت احتمالی خانم عباسی را بههم میریزد. در عالم خلاف، خلافکارها به هم اعتماد ندارند و اگر لازم باشد، پشت یکدیگر را هم خالی میکنند؛ اما صداقت منصور، بهعنوان شریک جرم رضا، آنجا خود را نشان میدهد که در بزنگاهی که میتواند بگریزد، درصدد است تا دوستش را نجات دهد، هرچند به دست پلیس بیفتد.
ادامه متنچه چیزی رضا را بر آن میدارد تا حقیقت خود را فاش کند؟ ترس از مرگ یا علاقه به الهام؟
جریان عشق مادر منصور و دایی کامران، چه جایگاهی در فیلم دارد؟ اضافه نیست؟
بهنظرت در فیلم هزارپا با چه قشری از جامعه مواجه هستیم؟
جانبازان در فیلم را چگونه دیدی؟ آیا حقیقت دارد؟
چرا خانم عباسی چشمش را بر گذشتهی رضا بست؟
نظرت دربارهی طنز موجود در این فیلم چیست؟ چه نمونههای بهتری از فیلم طنز بهخاطر داری؟
بهنظرت چه چیزهایی شوخیهای این فیلم را به شوخیهای کلیشهای نزدیک کرده است؟
خلاصه: در پایان فیلم، رضاهزارپا را باور کنیم یا رضا نیازی جدید را؟
عکس های منتخب فیلم





نظرات کاربران
هیچ نظری وجود ندارد
هیچ نظری وجود ندارد