شخصیتها:
رضا: یک ایرانی که ماموریت دارد در سوریه به درون داعش نفوذ کرده و برای ایران اطلاعاتی را از نحوه برنامه ریزی داعش مخابره کند. او یک همسر سوری دارد که یک فرمانده داعشی به او علاقه مند شده. رضا در مبارزه با ظلم و نجات فرمانده سوری از خطر تحویل به اسرائیل، باید از همسرش نیز محافظت کند.
ریما: همسر سوریهای رضا. او تصور میکند رضا کشته شده اما به طور ناگهانی در بیمارستان محل کارش زمانی که رضا به دنبال عباس میگردد، با او مواجه میشود. ریما علیرغم خطرات بسیاری که او تهدید میکند به رضا کمک میکند تا به هدفش برسد.
آقا مرتضی: فرمانده ایرانی رضا. او عملیات را مدیریت میکند و فرمان وظایف را به رضا میدهد.
ابوعصام: یک فرمانده بی رحم داعشی که در خانه پدر ریما بزرگ شده اما به ریما علاقه دارد و زمانی که متوجه زنده بودن رضا میشود در پی کشتن او برمیآید. او مسئول مبادله عباس با اسرائیلی ها است.
عباس: یک فرمانده سوری است که با ایرانیها همکاری میکند. او در بین داعش جاسوسانی دارد و همچنین وجودش به ضرر اسرائیل است زیرا اخبار مربوط به جنایات را میداند.داعش به دستور اسرائیل او را برای دستیابی به اطلاعاتی درباره ایرانیها گروگان گرفته است و قصد تحویل به او به اسرائیل را دارد.
شیخ ابومصعب: به ظاهر یک داعشی است اما در حقیقت یک اسرائیلی کارکشته است که به دلیل ضربه سختی که ایرانی ها به پیکره امنیت اسرائیل وارد کرده اند قصد انتقام دارد. او فرمانده داعشی ها را در پوشش آنها به عهده گرفته و به تمام اطلاعات مرتبط با داعش و فعالیتهای ایران دسترسی دارد. او تصمیم دارد عباس را شکنجه کرده تا هر اطلاعاتی درباره ایران دارد بروز بدهد سپس او را بکشد.
داستان اثر:
داستان اثر درباره یک مامور مخفی ایرانی به نام رضا است که ماموریت مهمی را در سوریه به عهده دارد. او سابقا در جریان زندگی در سوریه، با دختری سوری به نام ریما ازدواج میکند اما به واسطه تهدیدات و حملات داعش و شغل خطرناک رضا، هردو تصور میکنند که دیگری کشته شده است. رضا در پی یافتن یک فرمانده سوری به نام عباس، متوجه زنده بودن ریما میشود و این دو یکدیگر را در کمال ناباوری ملاقات میکنند. داعش تصمیم دارد به ده ها نقطه در ایران حمله کند و جان هزاران نفر در خطر است. رضا در پوشش یک خبرنگار متعهد به داعش، اعتماد فرمانده داعش را به دست آورده و به درون آنها نفوذ کرده تا بتواند اطلاعات مرتبط با حمله را در اختیار ایران قرار دهد. در این میان، یک داعشی به نام ابوعصام که از کودکی توسط پدر ریما بزرگ شده است، به ریما علاقه دارد و در صدد کشتن رضا و رسیدن به ریما است. در این میان یک مبارز افغانستانی از لشکر فاطمیون نیز به رضا کمک میکند اما در نهایت توسط داعش شهید میشود. ابوعصام، عباس را زندانی کرده و ریما به عنوان دکتر به زندان رفت و آمد میکند و رضا را در جریان حال عباس قرار میدهد. ابرعصام داعشی که قرار است عباس را به اسرائیل تحویل دهد، از بابت اینکه فرمانده ارشدش که شیخ ابومصعب نام دارد، در واقع یک داعشی نیست بلکه یک اسرائیلی است، بی اطلاع است. ابومصعب در جریان نقشه رضا برای کشتن ابوعصام آسیب میبیند و ابوعصام که تصور میکند او مرده، در پی جانشینی او و غصب کردن اموال و عتیقه هایش برمیآید. اما ابومصعب زنده است و این خبر را آقا مرتضی فرمانده ایرانی به رضا میدهد. در نهایت با یک نقشه حساب شده، رضا موفق میشود شیخ ابومصعب که همان ژاکوب اسرائیلی است را از بین ببرد و ریما نیز با شلیک گلوله، ابوعصام را میکشد.
نظرات کاربران
هیچ نظری وجود ندارد
هیچ نظری وجود ندارد
افزودن دیدگاه در مورد قلب رقه