بررسی تخصصی فیلم Jingle Jangle: A Christmas Journey
طنین جانگل: داستان کریسمس

دیدگاه کدومو

«طنین جانگل» فیلمی موزیکال است و داستان یک مخترع کهنهکار؛ اما ناامید را برای ما بازگو میکند. پس از دزدیدهشدن فرمولهای ناب اختراع، دنیا برای جرونیکاس جانگل، هیچرنگی ندارد. هیچکس نمیداند که درد او، عدمِ خودباوری است. او خود را ناتوان از خلقکردن میبیند. تنهاکسی که میتواند به او کمک کند و خودش دستی در اختراع و ساخت فرمول دارد، کسی نیست جز جورنی، نوهی دختری جرونیکاس که همهی فرمولها را از مادرش آموخته و دارای استعداد ذاتی اختراع است. با جورنی و پدربزرگ بیحوصلهاش همراه باشید.
شاخص های اثر
طنین جانگل، یک داستان فانتزی و لطیف است. پس لازم نیست منتظر صحنههای آزاردهنده و خشونتهای فیزیکی باشیم. جنس خشونت در محصول از سنخ فقدان است. همسر جرونیکاس و مادر جسیکا، میمیرد و جرونیکاس بهعنوان یک پدر، با دست خود فرزندش را از خود میراند و با نوهاش رفتار خشکی دارد. در یک خانوادهس سهنفره، شاهد تکانهها و فقدانهای اساسی و اثرگذار هستیم که ممکن است کودک را درگیر کند.
در پایان فیلم و زمان نجات «بادی 3000»، اختراع جدید جرونیکاس، شاهد خطر ردشدن جورنی و ادیسون از پرههای خطرناک فن هستیم که اگرچه هیجانانگیز است؛ اما برای مخاطب کمسن، تأثیر ناخودآگاه دارد.
اگرچه فیلم طنین جانگل، روایت لطیف و بهدور از زوائد نابهنجار است؛ اما در میان صحنههای اصلی، شاهد عشوهگریهای خانم جانستون برای جرونیکاس هستیم که چندان خوشایند نیست و خارج از عرف خانوادگی است. ضمن اینکه نمایش معاشقه و بوسهی جرونیکاس و ژوان، هرچند گذرا و بهعنوان یک زوج، برای مخاطب کمسن مناسب نیست. همینطور است نمایش نوشیدن الکل توسط گوستافسون یا جملهی ادیسون: «من هنوز به سن بلوغ نرسیدهام.»
ادامه متنطنین جانگل، پیامآور امید و خودباوری است. «بادی 3000» عمل نمیکند، مگر با باور سازندهاش. در زندگی همهی ما دهها ایده و کار بزرگ وجود دارد که درنظر ما کوچک مینماید؛ چون آنها را باور نداریم. جرونیکاس شاید سالها پیش «بادی 3000» را ساخته بود؛ اما راهافتادن او فقط به باور جرونیکاس وابسته بود. با باورنداشتن خود و کارهایمان، خودمان را به اندازهی دهها سال، به عقب میرانیم. در داستان جانگل خودباوری در بستر یک خانواده به زیبایی بهنمایش درآمده است. قطعاً یک خانوادهی منسجم بهتر از یک خانوادهی مشوش، از پسِ شکستها برمیآید. ازطرفی مواجهه با داستان گوستافسون، این پیام را مخابره میکند که اگر بنای کارمان غلط و ناراست باشد، هرچقدر هم در زندگی موفق باشیم، باز یکجای کار میلنگد.
ادامه متنبا اینکه داستان به نام جانگل بزرگ است؛ اما نمیتوان نام قهرمان بر او گذاشت. جرونیکاس در درجهی اول نماد فرصتهای ازدسترفته است. کم نبودند انسانهای مولد و ثروتمندی که همهچیز را از دست دادند و از صفر شروع کردند؛ اما جرونیکاس، به کسی همچون جسیکا و جورنی احتیاج داشت تا درد خودناباوریاش را درمان کند. او بهعنوان یک پدر و یک متخصص نتوانست خوب عمل کند. تنها میتوان این را از او پذیرفت که در آخر داستان، پیام اصلی را دریافت کرد. در عوض جسیکا و جورنی، قوانین داستانهای خانوادگی را جابهجا کردند. در اکثر داستانها، والدین قهرمانی داریم که نجاتبخش فرزندانشان هستند؛ اما در داستان جانگل درمییابیم که گاه والدین هم کم میآورند. فرزند فقط مصرفکنندهی خدمات والدین نیست، او میتواند خانوادهاش را نجات دهد. ناگفته نماند جرونیکاس برای نوهاش یک یادگار فراموشنشدنی دارد: «بچهی خیالباف، به همهجا تعلق دارد.» هوای تخیل کودکانمان را داشته باشیم.
ادامه متنبا کودکان خود صحبت کنید درباره
دلیل همراهینکردن «بادی 3000» با جرونیکاس چیست؟
اگر جای جورنی بودی، با وجود بدخلقیهای پدربزرگ نزد او میماندی؟
برای شروعکردن همیشه زمان هست؟
بهنظرت بچههایی که زیاد تخیل میکنند، واقعاً تنها هستند؟
دلیل کجروی گوستافسون چه میتواند باشد؟
آیا جرونیکاس در انتخاب اشتباه گوستافسون مقصر است؟
طنین جانگل یک داستان خیالی است، چه کسی میتواند بهجای «بادی 3000» اشتباهاتمان را گوشزد کند؟
فانتزی با سیاهپوستان چطور بود؟ (بهتر است از مخاطب کودک صریح پرسیده نشود)
«خانواده» را در طنین جانگل چگونه دیدی؟
خلاصه: اگر جای جرونیکاس شکست میخوری، همهچیز را رها میکردی؟
آنچه لازم است والدین بدانند
طنین جانگل داستانی تخیلی و فانتزی است. یکی از شعارهایش همراهی با تخیل کودک است. جملهی الهامبخش جرونیکاس به جورنی، برای مخاطب کودک حائز اهمیت است و قطعاً در ذهن خود، مواجههی والدینش با تخیلاتش را با حرکت جرونیکاس مقایسه میکند. تخیل فرزندتان را در مواجهه با این فیلم دریابید و آن را بپرورید. دنیا از آنِ کسانی است که تخیل میکنند. دیگر آنکه پیام اصلی محصول را با فرزند به بحث بگذارید. داستان جانگل، حامل پیامهای زیادی است؛ خودباوری، احترام به تخیل، شروعکردن از صفر و...، کدام پیام اصلی است؟ به فرزندتان در کشف پیامهای اصلی کمک کنید.
در آخر اینکه وجه اساسی تفاوت این فیلم با دیگرفیلمهای فانتزی، حضور سیاهپوستان بهعنوان قهرمان و پرنسس بود. تا قبل از این همیشه با پرنسسهای سفیدپوست زیبا و شوالیههای خوشچهرهی سفیدرو مواجه بودیم، دراینباره با فرزندان نوجوان خود صحبت کنید. بد نیست حس کودکتان را هم بدانید.
فیلم تاحدودی موزیکال است. اگر نسبت به این مقوله حساس هستید، صحنههای رقص دستهجمعی را دریابید.
خلاصه: کودک باید پیام اصلی و پیامهای ضمنی برداشت کند. او را در این مسیر همراهی کنید.
داستان فیلم
«طنین جانگل»، داستان امید و باور است. «جرونیکاس جانگل»، مخترعی چیرهدست است که با اختراعات شگفتانگیز خود، شهر را به بهشت اسباببازیها تبدیل کرده است. او و خانوادهی کوچکش (همسرش، «ژُوان» و دخترش، «جسیکا») و دستیارش، «گوستافسون»، عمرشان را برای اختراع گذاشتهاند. حاصل عمر این خانوادهی فنی، اختراع عجیبی به نام «خواندیگو» است. مرد کوچک خوشتیپ؛ اما مغروری که خوش ندارد از مدلش، اختراع دیگری انجام شود. او نمیخواهد رؤیای جرونیکاس که تولید یک میلیون خواندیگو برای همهی بچههای دنیاست، محقق شود. همین عامل موجب میشود دیگو زندگی صاحبش را از اوج بر زمین بکوبد. دیگو، گوستافسون را که ناامید از اختراع و دلخور از رئیسش بود، به دزدیدن یا به قول خودش، قرضگرفتن طرحهای جانگل، تحریک میکند. طولی نمیکشد که جای گوستافسون و جرونیکاس عوض میشود. حالا پس از گذشت سیکریسمس که جرونیکاس چیزی برای ازدستدادن ندارد و که حتی دخترش را سالها پیش با دست خود پس زده است، اکنون درصدد پایانبخشیدن به تلاشهای شبانهروزی است. او تا روز کریسمس فرصت دارد؛ یا باید «یکچیز انقلابی» بسازد یا تن به تحویلِ کارگاهش دهد که در گرو بانک است. در این دنیای بزرگ، در آنسوی آمریکا تنها «جورنی» است که میتواند به جانگل بزرگ کمک کند. جورنی، دختر جسیکاست و از کودکی نزد مادرش، فرمولهای جادویی اختراع را آموخته و وقتِ آن رسیده است که پدربزرگش را زنده کند. وقت آن رسیده است که جرونیکاس، خودش و فرمولهایش را باور کند.
جزئیات فیلم
کارگردان/ مؤلف: David E. Talbert / دیوید ای.تالبرت
نویسنده/ مترجم: David E. Talbert / دیوید ای.تالبرت
نام تهیهکننده: Lyn Sisson-Talbert, David E. Talbert, Kristin Burr, John Legend, Mike Jackson, David McIlvain / لاین سیسون تالبرت، دیوید ای.تالبرت، کریستین بور، جان لگند، مایک جکسون، دیوید اِمسیلوان
نام بازیگران: Forest WhitakerKeegan-Michael Key,Hugh Bonneville,Anika Noni Rose,Madalen Mills,Phylicia Rashad,Ricky Martin,Justin Cornwell,Sharon Rose,LisaDavina Phillip,Kieron L. Dyer,Miles Barrow,Diaana Babnicova,Ria Calvin,Kenyah Sandy, / آنیکا نانی راس، های بانویل، کیجان مایکل کی، فارست ویتاکر، شارون راس، جاستین کورنول، ریکی مارتین، فیزیکال راشاد، مادالن میلز، ریا کالوین، دیانا بابنیکووا، مایلز بارو، کیرون ال.دیر، لیزا دیوینا فیلیپ، کنیا ساندی.
نام شخصیتها:
جرونیکاس جانگل: مخترع و اسباببازیساز معروف و چیرهدست و صاحب استودیوی اختراعات شگفتانگیز جانگل که با فرمولهای عجیبش معجزه میکند،
ژوان جانگل: همسر جرونیکاس است که در افتخارات همسرش نقش بهسزایی دارد،
گوستافسون: دستیار جرونیکاس و علاقهمند به اختراع است؛ اما جاهطلبیاش، کار دست او میدهد و طرحهای استادش را میدزدد،
جسیکا جانگل: تنهادختر جرونیکاس است که با تربیت دخترش و آموزش اصول اختراع به او، پدرش را از ورشکستگی نجات میدهد،
جورنی: فرزند جسیکا و نوهی جرونیکاس است که با هوش و کنجکاویاش، پدربزرگش را نجات میدهد،
ادیسون باتیمر: کودک دهسالهای است که چندسالی است بهعنوان دستیار روزگارِ سالخوردگی جرونیکاس، نزد او اصول اختراع میآموزد،
مادربزرگ جورنی: از نوادگان جرونیکاس جانگل و راوی داستان اختراعات شگفتانگیز اوست،
خواندیگو: بهترین اختراع جرونیکاس است و با خودخواهی و غرورش میان جرونیکاس و گوستافسون جدایی میاندازد،
خانم جانستون: زنی ثروتمند و سرخوشی که به جرونیکاس پول قرض داده است و بدش نمیآید با جانگل بزرگ ازدواج کند.
کشور سازنده: آمریکا
کمپانی سازنده: ,Golden Girl, Brillstein Entertainment Partners, Burr Productions, Get Lifted Film Company, 260 Degrees Entertainment
عکس های منتخب فیلم





نظرات کاربران
هیچ نظری وجود ندارد
هیچ نظری وجود ندارد