نقد و بررسی فیلم شیرینی پزی ناتینگ هیل – عشق سارا ( Love Sarah)

از پیام­های مهم فیلم توجه به روابط خانوادگی و عشق میان اعضای آن است. کلاریسا و میمی دو شخصیت اصلی فیلم هستند که از دو نسل متفاوت هستند و هر کدام یکسری علایق و سرگرمی ­هایی برای خود دارند اما مرگ سارا و از دست دادن آن باعث شد تا رابطه میمی و کلاریسا به عنوان رابطه مادربزرگ و نوه خیلی بهتر بشود و بتوانند با هم کافه قنادی را که سارا همیشه آرزویش را داشت را افتتاح کنند و با کنار گذاشتن علایق خود و توجه به سارا و سلایقش کافه را مدیریت کنند. این فیلم می­تواند پیام مثبتی برای نوجوانان امروزی داشته باشد که در مسیر فردگرایی قرار گرفته اند و هر روز دایره ارتباطشان با والدین کمتر می­شود و فقط به خواسته­ های خود توجه می­کنند. شما می­توانید با گفتگو درباره علت جمع شدن شخصیت­ های فیلم و تلاششان برای راه اندازی کافه، درباره اهمیت خانواده و داشتن روابط صمیمانه میان اعضای آن با فرزندتان گفتگو کنید و نظر آن­ها دراین باره بپرسید.

با کودکان خود صحبت کنید دربارة: چرا کلاریسا دوست داشت کافه قنادی را دوباره باز کند؟ نظرت درباره این کار چیه؟ چه چیزی باعث بهتر شدن رابطه میمی و کلاریسا شد؟ چرا کلاریسا به دنبال علایق خودش نرفت و تصمیم گرفت کافه­ای را که مادرش آرزویش را داشت را افتتاح کند؟ بنظرت فیلم چه پیام مثبتی داشت؟ رابطه خوب و صمیمی بین اعضای خانواده چه اهمیتی دارد؟

خلاصه: چه چیزی باعث بهتر شدن رابطه میمی و کلاریسا شد؟

سارا شیرینی ­پز ماهری است که برای افتتاح قنادی خود تلاش زیادی می­کند اما قبل از افتتاحیه فوت می­کند و به آرزویش نمی­رسد. کلاریسا،دختر سارا ، بعد از مرگ مادرش به این فکر می­‌افتد تا با کمک شریک و دوست صمیمی مادرش،ایزابلا ، دوباره کافه قنادی را افتتاح کند و با گذاشتن اسم عشقِ سارا بر روی کافه، آرزوی مادرش را عملی کند اما از آنجایی که آن­ها برای شروع نیاز به سرمایه‌­ی زیادی دارند، کلاریسا به دیدن مادربزرگش،میمی ، می­رود تا او را هم در این کار شریک کند. میمی با ایده­‌ی کافه قنادی سارا موافق نبود و او را در این کار حمایت نکرد اما حالا که او مرده است از این کار خود پشیمان شده است و پیشنهاد کلاریسا برای شروع دوباره قبول می­کند. آن­ها برای شروع آگهی استخدام یک قناد ماهر را می­دهند و درنهایت متیو، از همکلاسی­‌های سارا و ایزابلا در کلاس­های قنادی را استخدام می­کنند. هویت پدر کلاریسا نامشخص است او بعد از آشنایی با متیو فکر می­کند که ممکن است او پدرش باشد. متیو هم همین شک را دارد و به دنبال راهی برای گرفتن آزمایش DNA است. بعد از گذشتن یک هفته از افتتاحیه و شلوغ نشدن کافه فکر جدیدی به ذهن میمی می­رسد و آن­ها تصمیم می­گیرند تا شیرینی کشور­های مختلف را درست کنند تا بتوانند مشتری­‌هایی که از ملیت‌­های دیگر هستند را هم جذب کنند. این ایده باعث مشهور شدن و رونق کافه می­شود و در این میان متیو هم به ایزابلا علاقه می­شود و از کلاریسا می­خواهد تا با هم آزمایش DNA بدهند اما جواب آزمایش منفی می‌­شود و کلاریسا متوجه می‌­شود که هیچ نسبتی با هم ندارد.

کارگردان/ مولف: الیزا شرودر/ Eliza Schroeder

نویسنده/ مترجم: جیک برونگر/ Jake Brunger

نام تهیه کننده:

نام بازیگران: Bill Paterson/بیل پترسون - شلی کان/ Shelley Conn- روپرت پنری/ Rupert Penry- سلیا ایمری/ Celia Imrie

نام شخصیت ها:

 سارا: زنی که در شیرینی­پزی مهارت دارد و تصمیم دارد تا یک قنادی بزند اما قبل از افتتاحیه فوت می­کند. میمی: مادر سارا که که قبل از مرگ رابطه خوبی با سارا نداشت اما بعد از فوت او با کمک کلاریسا کافه قنادی‌اش را افتتاح می­کند. کلاریسا: دختر نوجوانی که دختر سارا است و تلاش می­کند تا با افتتاح کافه آرزوی مادرش را برآورده سازد. ایزابلا: دوست صمیمی سارا که در افتتاح کافه قنادی شریک میمی و کلاریسا می­شود.

کشور سازنده: انگلستان