نقد و بررسی فیلم شاه آرتور (Arthur the king)

مسابقه ای که در طی فیلم جریان دارد پر از غافلگیری و خطر است. تیم مایکل و خود او بارها در خطر جدی قرار می‌گیرند و همین می‌تواند در دل مخاطب ایجاد دلهره کند ولی هر بار از خطرات نجات می‌یابند. لیو یک بار تا دم یک پرتگاه می‌رود ولی آرتور او را نجات می‌دهد. مایکل و اولیویا در وسط یک زیپ‌لاین گیر می‌کنند و هر لحظه خطر سقوط آنان حس می‌شود. در فیلم در خصوص آزار و اذیت حیوانات صحبت می‌شود و بیان می‌شود که او به خاطر آزار خیابانی مجروح شده و زخمش عفونت دارد اما آزار و اذیت حیوانات نشان داده نمی‌شود. آرتور مورد عمل جراحی قرار می‌گیرد و امکان مرگ او هست .

پیام مثبت:

پیام اصلی فیلم اهمیت پشتکار و اعتماد به دوستان است . اگرچه در فیلم به اهمیت حمایت از حیوانات و عدم آزار آنان نیز پرداخته می‌‌شود. با توجه به این که فیلم از یک داستان واقعی ساخته شده است تاثیر گذاری پیام آن می‌تواند بیشتر باشد. مایکل تا وقتی یک رهبر تک رو است و به اعضای تیمش اعتماد ندارد همواره بازنده است با وجود این که او پشتکار بسیار بالایی دارد. اما وقتی تصمیم می‌گیرد به تیم اعتماد کند و با آنان دوستی کند نتیجه کاملا متفاوت و مطلوب است. در فیلم آزاری که حیوانات خیابانی می‌بینند اشاره شده و این امر تقبیح می‌شود . در آخر فیلم اشاره می‌شود که با کمک‌هایی که برای درمان آرتور جمع شده بود یک خیریه برای حمایت از حیوانات تاسیس شده است.

امیدآفرینی:

مایکل با وجود باخت های گذشته و همچنین این که دیگر جوان نیست همچنان انگیزه برد در مسابقه را دارد و با تلاش خود و گروهش در نهایت به نتیجه مطلوب خود می‌رسد. این فیلم از یک ماجرای واقعی الهام گرفته شده و بیان این موضوع در آخر فیلم می‌تواند تاثیر آن را برای مخاطب بیشتر کند.

خانواده‌محوری:

خانواده سه نفره مایکل حامی یکدیگر هستند. خصوصا هلن همسر و مادر مدیر و مهربان است. او به مایکل کمک می‌کند تا مشکلاتش را پشت سر بگذارد و کانون خانواده را گرم نگه می‌دارد. او در طی مسابقه نیز از خانه تمامی اخبار مربوط به مسابقه و مراحلی که تیم مایکل پشت سر می‌گذارد را دنبال می‌کند. همچنین در فیلم به مادری به عنوان یک نقش بسیار مهم پرداخته شده و هلن با وجود این که مادری تمام وقت است از زندگی خود خسته و پشیمان نیست و از انتخاب خود راضی به نظر می‌رسد.

مایکل انسانی بسیار با پشتکار است که معتقد است با تلاش هر کاری می‌توان کرد حتی اگر بارها شکست بخوریم. او در گذشته در رهبری گروهش اشتباهات و تک‌روی‌هایی داشته که اکنون سعی می‌کند با کار تیمی و اهمیت دادن به نظرات گروه آن را اصلاح کند. او فردی مهربان است و با اولین کمکی که به آرتور می‌کند باعث می‌شود آرتور به او اعتماد کند و به تیمش کمک کند. رابطه مایکل با همسر و دخترش رابطه خوبی است و با وجود این که ذهنش درگیر مسابقات با آنان وقت می‌گذراند. اما او آرتور را به فرزندی می‌پذیرد که این مورد با فرهنگ ما همخوانی ندارد. هلن چه در وقتی که در تیم مایکل بود چه الان به عنوان همسر و مادر فردی عاقل، حامی و همراه است. او مایکل را تشویق می‌کند که برای آزاد شدن ذهن هم که شده آخرین مسابقه خود را بدهد. لیو در آغاز فیلم یک سلبریتی است و باعث می‌شود شما او را فردی خودخواه و خوش‌گذران ببینید. اما رفته رفته روحیه همکاری و دیگر دوستی او در طی فیلم نمایش داده می‌شود.