آنچه لازم است والدین بدانند
داستان این فیلم در آیندهای خیالی اتفاق میافتد. زمانی که جراحی زیبایی اجباری شده و زشتها از زیباها جدا شدهاند تا زمانی که به سن قانونی رسیده و عمل جراحی زیبایی انجام دهند! آن وقت میتوانند وارد جامعه شده و در میان مردم تردد کنند! در این زمان والدین از همان ابتدا فرزندان خود را رها میکنند چون زشت هستند! هر بچهای یک لقب دارد. یکی را دماغ صدا میزنند چون دماغ بزرگی دارد، یکی چشم ریزه است چون چشم ریزی دارد و خلاصه هرکس بر اساس ظاهرش قضاوت میشود نه خصلتهای انسانی دیگر! با روندی که دنیا در تحمیل معیارهای زیبایی در پیش گرفته و آدمها را شبیه به هم میکند، این آینده چندان هم دور از تصور نیست! سالهاست که رسانهها به ما میگویند برای اینکه یک انسان محبوب باشید باید ظاهری به این شکل داشته باشید. با معیارهای استانداردشدهای مانند بینی کوچک، لبهای قلوهای، کمر باریک و... سلبریتیها و بلاگرها در حال دامنزدن به این موضوع هستند و با انجام عملهای زیبایی متعدد، سعی دارند به همان شکلی دربیایند که رسانهها تعریف کردهاند! اما پشت پردهی این جراحیهای زیبایی چیست؟ چرا همه باید شبیه به هم باشند؟ چرا نوجوان امروزی هنوز به سن 17 سالگی نرسیده فکر میکند باید عمل زیبایی انجام دهد؟ این فیلم نقد خوبی به این موضوعات دارد و میتواند ذهن نوجوانان را درگیر خود کند تا شاید از خود بپرسند آیا ارزش انسانها به ظاهرشان است؟ اگر من توانایی و هوش بالایی داشته باشم، زیبا نیستم؟ اصلا زیبا کیست؟ آیا زیبایی به سیرت نیست؟ به قلب مهربان و هوش بالا نیست؟ زمان آن نرسیده که در برابر وضعیت موجود، بایستیم؟ آیا بهتر نیست در این چرخهی معیوب که هر روز عمر و وقت ما را بیشتر تلف میکند، گرفتار نشویم؟ زمان آن نرسیده تا از خودِ واقعیمان، راضی باشیم؟ توصیه میکنیم پس از تماشای فیلم از نسخههای پالایششده، از فرزندان خود این سوالات را بپرسید.
در اینجا راهکارهای دیگری نیز به جز گفتگو وجود دارد تا ذهن فرزندان، درگیر مسئله زیبایی ظاهری نباشد. بهتر است والدین از همان کودکی به هنگام صحبت در مورد اطرافیان، دوستان و یا آشنایان و یا به طور کلی دیگران، برای توصیف خوببودنِ آنها، دوستداشتنی بودنشان و یا محبوببودن و یا حتی علت موفقیتشان در زندگی، از واژههایی مانند خیلی خوشگله! خیلی خوشتیپه و از این دست، استفاده نکنند. وقتی فرزندمان کار خوبی کرد و یا وقتی میخواهیم از او تعریف و تمجید کنیم از ظاهرش تعریف نکنیم! میتوانیم بگوییم دختر خوب من! یا پسر خوب من! با این کار یاد میگیرد که ارزش او به ظاهرش نیست به قلب مهربان، رفتار پسندیده و تواناییاش است. در پایان داستان، تالی را میبینیم که عمل جراحی کرده و از این کار خود راضی است. البته میدانیم که پس از عمل جراحی در این داستان، ذهن افراد نیز تغییر میکند اما گویا نویسنده به دنبال بیان این مطلب است که به نظر میرسد راه چاره و فراری از این جریان وجود ندارد و همه در آن گرفتار خواهند شد.
نظرات کاربران
هیچ نظری وجود ندارد
هیچ نظری وجود ندارد
افزودن دیدگاه در مورد زشتها