نقد و بررسی فیلم رها کن (Let Go)

فیلم سینمایی "رها کن" به اهمیت خانواده و نقش گفت‌وگو در حفظ آن می‌پردازد. اِستلا در مرکز داستان قرار دارد. او تمامی مسئولیت‌های خانواده را به تنهایی بر دوش می‌کشد و از بی‌توجهی همسرش دلگیر است. از سوی دیگر همسرش عشق و علاقه گذشته را از دست داده است. او به استلا خیانت کرده و با فرد دیگری رابطه عاشقانه برقرار کرده‌ است. دختر نوجوان آن‌ها احساس می‌کند مادرش بیش از حد سختگیر است و پسر خردسالشان وابستگی زیادی به مادر دارد. بلاخره هر کدام از شخصیت‌ها در موقعیتی آنچه در دل دارند را به هم می‌گویند و تصمیم می‌گیرند برای بهبود اوضاع تلاش کنند.

آنچه در فیلم بیان می‌شود این است که کنترل‌گری مادر خانواده باعث شده‌ است تمام مسئولیت‌ها بر دوش خودش بیوفتد و پدر خانواده کم‌کم از رسیدگی به فرزندان و حمایت خانواده کناره‌گیری کند. مضمون این اثر این است که باید نگرانی‌ها را رها کرد و به دیگران میدان داد تا مسئولیت‌هایشان را بپذیرند حتی اگر این کار را به درستی انجام ندهند. اهمیت حمایت از خانواده و فرزندان از دیگر پیام‌های مثبت این اثر است. البته توجه به این نکته ضروری است که پرخاشگری و بی‌ادبی افراد و روابط خارج از چهارچوب آن‌ها می‌تواند الگوپذیری منفی برای مخاطب به دنبال داشته باشد.

"رها کن" فیلمی مناسب افراد بزرگسال است، چرا که به مشکلات زوج‌ها پرداخته و مسئله آن بهبود روابط در خانواده است. افزون بر این، سطح بالای ناهنجاری‌های اثر باعث شده تماشای آن به افراد کمتر از 18 سال توصیه نشود. با درنظرگرفتن این موضوع، در صورت صلاح دید والدین تماشای نسخه پالایش شده آن برای ردۀ سنی بالای 16 سال نیز بلامانع است.

شخصیت‌ها: استلا: مادر خانواده که تمام مسئولیت‌های خانواده و فرزندان بر دوش اوست و او از جانب همسرش احساس بی توجهی و قدرناشناسی می‌کند. گوستاو: همسر استلا و پدر خانواده است. او به همسرش خیانت کرده و با زن دیگری در رابطه است. او معتقد است کنترل‌گری و نگرانی دائمی استلا باعث شده همه کارها را خودش انجام دهد. آنا: او دختر نوجوان خانواده است. او تصمیم دارد در مسابقه رقص شرکت کند. آنا با والدینش بد رفتار است و احساس می‌کند مادرش به او آزادی عمل نمی‌دهد. مانه: پسر خردسال خانواده است. او فردی پر جنب‌و‌جوش است. به خاطر حساسیت او به گلوتن، مادرش همیشه بسته غذایی مخصوص او همراه خودش دارد.

داستان اثر: اِستلا مادر یک خانواده چهار نفره است. او و همسرش گوستاو روابط سردی دارند و تمام مسئولیت‌های خانواده و فرزندان بر دوش استلا افتاده است. آنا، دختر نوجوان او بداخلاق و پرخاشگر است و پسر کوچکش بچه‌ای پرجنب و جوش است که به گلوتن حساسیت دارد. از طرفی همسر استلا به او خیانت کرده است و با فرد دیگری رابطه دارد. آنا برای مسابقات رقص باید به شهر دیگری سفر کند. کمی بعد از آنکه استلا این موضوع را می‌فهمد، همسرش از او می‌خواهد که از هم جدا بشوند. اما استالا می‌خواهد که آن‌ها همه به سفر بروند و برای طلاق تا بعد از سفر صبر کنند. در طول سفر استلا و گوستاو با هم دعوا می‌کنند و استلا از بی مسئولیتی و بی توجهی گوستاو گلایه می‌کند. گوستاو معتقد است علت این مشکل کنترل‌گری و کمال‌گرایی استلا است که باعث شده تمام کارها را خودش انجام دهد. او از استلا می‌خواهد که کمی مسئولیت‌هایش را رها کند و همواره نگران بچه‌ها نباشد. گوستاو نیز تلاش می‌کند مسئولیت‌های پدرانه‌اش را به عهده بگیرد و به فرزندان بیشتر نزدیک شود. در نتیجه این تلاش‌ها روابط خانوادگی آن‌ها بهبود پیدا کرده و گوستاو به خاطر فرزندانش از معشوقه‌اش جدا می‌شود. از طرفی معلوم می‌شود که استلا به سرطان مبتلا است. اما با بهبود روابط و مسئولیت‌پذیری پدر، نگرانی او از رها کردن خانواده کمتر می‌شود. چرا که پس از مرگ او، فرزندان استلا پدر، مادربزرگ و پدربزرگ را در کنار خود دارند.

کارگردان: Josephine Bornebusch/جوزفین بورنبوش نویسنده: Josephine Bornebusch/جوزفین بورنبوش تهیه کننده: Johan Hedman/ یوهان هدمن "بازیگران: Josephine Bornebusch /جوزفین بورنبوش Pål Sverre Hagen / پال سوره هاگن Sigrid Johnson / سیگرید جانسون" کشور سازنده: سوئد مخاطب اثر: بزرگسال شرکت سازنده: Warner Bros. International Television Production Sverige