شخصیتها:
جانگ پانسو : رهبر باند تبهکاران و مردی پولدار است که تنها به اهداف کاری خود فکر می کند. او در گذشته به می سون علاقمند بوده و برای مدتی با او رابطه داشته است.
کیم دونگ هیون : پسری ساکت و کم حرف که دیگران در مدرسه برای او قلدری می کنند. در عین حال او به هیون جونگ علاقمند است.
اوه هیون جونگ : دختر می سون و جانگ سون است که به مرور زمان او نیز به دونگ هیون علاقمند می شود.
می سون : مادر هیون جونگ است . او به دور از چشم جانگ پانسو ، هیون جونگ را بزرگ کرده است .
داستان اثر:
جانگ پانسو که صاحب قدرتی زیاد در زندگی خود است در روزی که برای انجام یکی از کارهایش به محله ای سر می زند ، با رخ داد حادثه ای ناگوار که افتادن کیم دو هیون از پشت بام روی او باشد مواجه می شود و به کما می رود. غافل از آنکه جسم او در کماست و روحش در بدن دوهیون قرار گرفته است. او که در ابتدا از این مساله دچار شوک می شود با گذر زمان سعی می کند به این موضوع عادت کند . پانسو با پیدا کردن دستیارش و ثابت کردن خود به او نیز توانست فردی برای کمک به خود پیدا کند. او در ابتدا مجبور می شود با افرادی که دو هیون را مورد آزار و اذیت قرار می دهند روبرو شود و با نیروی که اکنون به عنوان فردی 40 ساله درون این بدن پیدا کرده است ، خود را از این مخمصه نجات دهد. بعد پایان این ماجرا او تصمیم می گیرد تا ترک تحصیل کند تا بتواند به هدف های بعدی خود فکر کند اما متوجه می شود همکلاسی او هیون جونگ در واقع دختر اوست . به همین دلیل سعی می کند تا با ماندن و برقرار کردن ارتباط با او ، فضای مدرسه را برایش فضایی آرام تر سازد و از او محافظت کند. او با هیون جونگ کلاس ورزشی شرکت می کند و این موضوع باعث می شود تا هیون جونگ در مدرسه مورد آزار و اذیت دیگران قرار نگیرد . در عین حال فرم بدن دو هیون نیز تغییر کرده و با لاغر شدن او طرفداران زیادی برای خود یافته است. حال او سعی می کند تا با می سون درباره واقعیت این اتفاق صحبت کند و با حرفهایش باعث می شود تا می سون این ماجرا را باور کند. می سون که از این موضوع دچار شوک می شود نمی توان پانسو را ببخشد و از او می خواهد تا از دخترش دور بماند. غافل از آنکه هیون جونگ به او علاقمند شده است . در ادامه با بیدار شدن جسم پانسو ، او متوجه می شود که روح دونگ هیون در جسم او قرار گرفته است. حال او با مشکل جدی تری روبروست که باید به دلیل به هوش آمدنش به حضور رئیس و پدر زن خود برود چراکه زنش به او خیانت کرده است. او که مجبور می شود جسم خودش را به سراغ آنها بفرسته با صحبت های دونگ هیون با پدرزن پانسو ، مسیر خود را از خانواده زنش جدا می کند . در این هنگام زنش از شدت عصبانیت با ماشین خود به پانسو و دو هیون می زند و به همین ترتیب باعث شد تا جسم و روح هرکدام سر جای خود قرار بگیرند. در پایان نیز شاهد ارتباط خوب آنها بایکدیگر هستیم . می سون پانسو را می بخشد و باهمدیگر مشغول به کار می شوند. در عین اینکه دو هیون نیز ارتباط خوبی با هیون جونگ پیدا می کند.
نظرات کاربران
هیچ نظری وجود ندارد
هیچ نظری وجود ندارد
افزودن دیدگاه در مورد رفیق درون من