نقد و بررسی فیلم خاله قورباغه

«خاله قورباغه» فیلمی دلنشین و آموزنده هم برای کودکان و هم برای بزرگسالان است. این فیلم ژانر موزیکال و کمدی دارد و در قالب قصه و نمایش عروسکی درباره مفاهیم مهمی چون خانواده و لزوم مهر و عطوفت بین اعضایش، حفظ و مراقبت از میراث فرهنگی و همکاری و دوستی صحبت می‌کند.

پیدا شدن عتیقه‌ها و نقشه سمسارباشی برای دزدیدن آن‌ها، این نکته را به کودکان آموزش می‌دهد که اشیای قدیمی و آثار باستانی هر کشور جز هویت و میراث فرهنگی آن کشور است و به‌خاطر ارزش بالایی که دارد، همه باید نسبت به حفاظت و نگهداری از آن‌ها کوشا باشیم.

در برخی از قسمت‌های فیلم سیر و روند داستان پیچیده و تند می‌شود و ممکن است کودکان خردسال به طور کامل متوجه اتفاقات فیلم نشوند. شما می‌توانید  به‌صورت پیوسته درباره کلیت داستان و مفاهیمی که در آن گفته می‌شود با فرزندتان گفتگو کنید تا متوجه اتفاقات داستان بشود و به درک بهتری از پیام‌ها برسد.

خلاصه: فیلمی شاد و آموزنده برای کودکان و بزرگسالان که درباره پیام‌های مثبتی از جمله؛ توجه به اعضای خانواده و مهر ورزیدن به آن‌ها، حفاظت از میراث فرهنگی و همکاری و هم‌یاری صحبت می‌کند.

 خاله قورباغه که زنی مهربان و خوش‌مشرب است با 98 فرزندش و آبجی باجی که خواهر دوقلوی اوست، زندگی می‌کند که ناگهان زلزله‌ بزرگی به سراغ روستا می‌آید و آبجی باجی ناپدید می‌شود. سال‌ها بعد از آن حادثه هرکدام از فرزندان خاله قورباغه که آدم حسابی شده و تشکیل خانواده داده‌اند، از روستا رفته‌ و خاله قورباغه را تنها گذاشته‌اند. خاله قورباغه که عادت به تنهایی ندارد و مدام دلتنگ بچه‌هایش است، آرزو می‌کند دوباره زلزله‌ای بیاید تا شاید فرزندانش به این بهانه به او سر بزنند. تا خاله قورباغه آرزویش را به زبان می‌آورد، زمین شروع به لرزیدن می‌کند و تمام وسایل و خانه خاله قورباغه خراب می‌شود. در همین حین از زمین حیاط خانه چند تا عتیقه بیرون می‌آید. فردای آن روز خبرنگار تلویزیون با خاله قورباغه مصاحبه می‌کند و از وجود این عتیقه‌ها خبر می‌دهد. نوه‌های خاله بعد از دیدن این مصاحبه هرکدام از شهر یا کشوری به دیدن او می‌آیند. سمسارباشی که مرد طماعی است و به دنبال عتیقه‌ها است؛ شرایط را مهیا می‌بیند تا به خانه خاله قورباغه برود و عتیقه‌ها را بدزدد. اما حضور نوه‌های خاله مانع او می‌شود و او به فکر نقشه جدید می‌افتد. سمسارباشی که از قدیم دلباخته آبجی باجی بوده است و از پناهگاه او خبر دارد، به دیدن او می‌رود تا او را به روستا بیاورد و جای خاله قورباغه او را جا بزند. سمسارباشی بعد از دزدیدن خاله قورباغه، او را در چاهی زندانی می‌کند تا به سراغ عتیقه‌ها برود اما نوه‌های خاله از نقشه او مطلع می‌شوند و با همکاری هم خاله قورباغه را نجات می‌دهند و از عتیقه‌ها محافظت می‌کنند.