آنچه لازم است والدین بدانند
بار دیگر داستانی میبینیم که در آیندهای نزدیک و در یک ویرانشهر اتفاق میافتد. زمان رخدادن رویدادها در فیلمهای دیستوپیایی یا همان ویرانشهر در آیندهای نامعلوم و یا خیلی دور است اما داستان این فیلم تنها در کمتر از 6 سال دیگر اتفاق میافتد و بسیار محتمل به نظر میرسد. سال 2030 و در زمانی که اقتصاد در بدترین حالت خود است. بیکاری و رکود به اوج رسیده و مردم برای گذران زندگی با مشکلات متعددی دست و پنجه نرم میکنند. خب اگر در این شرایط قرار باشد با کشتن یک نفر، به میلیاردها دلار پول برسیم، آیا حاضریم دست به چنین کاری بزنیم؟ این سوالی است که از همان ابتدا ذهن بیننده را به خود مشغول میکند و با شرایط پیشآمده همذاتپنداری کرده و با خود خواهد گفت: اگر من جای این مردم بودم آیا با آنها همراه میشدم؟ پول و ثروت و شهرت تا کجا اهمیت دارد؟ آیا حاضرم از هر راهی کسب درآمد کنم؟ اگر من جای کیتی بودم با پولم چه کار میکردم؟ این سوالات برای نوجوانان که به دنبال یافتن پاسخ سوالات فلسفی زیادی در زندگیشان هستند از اهمیت بیشتری برخوردار است. خوشبختانه داستان فیلم به گونهای پیش میرود که انسانهای خوب به موفقیت میرسند و کارهای خیریه و عامالمنفعه انجام میدهند و پاسخ سوالات ذهنی مخاطب داده میشود اما بهتر است ما نیز پس از تماشا درباره این سوالات با آنها گفتگو کنیم. صحبت درباره این مسائل در شرایط مختلفی میتواند راهگشا باشد و به برقراری پیوند عمیقِ دوستی ما و فرزندان کمک کند. ناظر به ژانر اثر و داستان آن، شاهد خشونتهای زیادی هستیم اما کمدیِ داستان از شدت آن میکاهد.
نکته دیگری که بهتر است به آن اشاره کنیم این است که شخصیتها در این فیلم یا به طور کامل سیاه هستند و یا سفید. به این معنا که شخصیت خاکستری ندارد و تشخیص ضدقهرمانها بسیار راحت است. آدمها به طرز بیرحمانهای بد هستند! مثلا یک دختر که خانهاش را به کیتی اجاره میدهد میگوید: مامانم دو ساله بهم زنگ میزنه ولی جوابشو نمیدم! و بعد به او بد و بیراه میگوید! این در حالی است که مادرش فقط میخواهد حال او را بپرسد! و یا پیرزنی که مشغول نگهداری از نوهاش است به راحتی یک نفر را میکشد!
نظرات کاربران
هیچ نظری وجود ندارد
هیچ نظری وجود ندارد
افزودن دیدگاه در مورد جکپات