شخصیتها:
پاول آتریدیس: دوک خاندان آتریدیس که پس از کشته شدن پدر و خاندانش توسط هارکاننها با مادرش به قلمرو فرمنها(بومیان سیاره آراکیس) پناه میبرد و تلاش میکند یکی از آنان شود. او به دلیل آموزشهایی که از کودکی توسط مادرش دیده تمام وعدههایی که بنیجسریتها(زنان روحانی و جادو گر که طی به صورت پنهان سعی در کنترل جهان توسط باورهایی که در مردم و حاکمان به وجود میآورند دارند.) در خصوص منجی در طیی سالیان به مردمان بومی داده بودند را دارد. بومیان او را مودب مینامند.
چانی: یک فرمن جسور و شجاع که معتقد است سرنوشت فرمنها به دست خودشان است و خود آنان هستند که باید نظم را در سیارهشان به پا کنند و سرنوشتشان را تعیین کنند. او رابطه عاشقانه ای با پاول دارد.
بانو جسیکا: مادر پاول که یک بنیجسریت است و بعد از ورود به سرزمین فرمنها و مرگ مادر روحانی آنان به خاطر ویژگیهایی که دارد به عنوان مادر روحانی جدید تعیین میشد. او نقش به سزایی در ایجاد این عقیده که پاول منجی موعود است در ذهن فرمنها دارد.
استیلگار: یکی از فرماندهان اصلی فرمنها که پاول و مادرش را به سرزمین آنان میبرد و او را در یادگیری رسوم یاری میکند. او عمیقا معتقد است که پاول منجی موعود بوده و همواره پیشگوییهایی که در گذشتگان شنیده را در تعیین این باورش به زبان میآورد.
فِید-روثا : برادر زاده جوان بارون هارکانن (دشمن خاندان آتریدیس و حاکم کمارده شده از سمت امپراطور در آراکیس) که خوی وحشی گری و مهارت بالایی در مبارزه دارد. او به عنوان جانشین بارون در نظر گرفته شده است.
شایهولود: کرمهایی بزرگی که در لایههای زیرین بیابانهای آراکس زندگی میکنند و با شنیدن صداهایی که نظم خاصی در تکرار دارند به سطح میآیند و به عقیده فرمنها صاحبان اصلی این سرزمین هستند.
پرنسس ایرولان : دختر امپراطور که جانشین او و یک بنیجسریت است.
داستان اثر:
پس از وقایع قسمت قبل در حالی که در امپراطوری همه تصور میکنند تمامی خاندان آتریدیس کشته شده اند؛ پاول به همراه مادر باردارش به مخفیگاه فرمنها پناه میبرد. به محض ورود آنان، استیلگار به دیگران میگوید او برخی ویژگیهای لسان الغیب را دارد و ممکن است منجی موعود باشد. بانو جسیکا که پیشتر استیلگار را در نبردی شکست داده بود به عنوان زنی که در نزد خدا جایگاه والایی دارد شناخته شده و به محض ورود به نزد مادر روحانی در حال مرگ فرمنها برده میشود و به عنوان جانشین او تعیین میشود. پاول که در یادگیری اصول فرمنها از خود استعداد زیادی نشان داده رفته رفته مورد توجه بیشتری قرار گرفته تصمیم میگیرد تا به همراه آنان به جنوب سفر کند تا در خصوص جنگ با هارکاننها تصمیم گیری کنند. در میان فرمنها همه به جز چانی و خود پاول معتقدند که او منجی موعود است. بعد از ورود به جنوب پاول متوجه میشود بنیجسریتها تبلیغات گستردهای در میان مردم کردهاند و با همهگیر کردن پیشگوییهایی در خصوص منجی ذهن آنان را برای پذیرفتن او به عنوان لسان الغیب آماده کردهاند. پاول ابتدا این باور را پس میزند اما بعد از مدتی با وجود رویاهایی که در خواب و بیداری میبیند و با انگیزه انتقام از امپراطوری و هارکاننها برای نابودی خاندانش این لقب را میپذیرد و برای رودررویی با هارکاننها وامپراطور که به آراکیس سفر کرده آماده میشود. تنها کسی از فرمنها که هنوز پاول را به عنوان منجی قبول ندارد چانی است اما به دلیل علاقهاش با او همراهی میکند. پاول با همراهی فرمنها به محلی که امپراطور و همراهانش در آن هستند حمله میکند و هارکاننها را میکشد و امپراطور را به اسارت میگیرد. او در مبارزهای نهایی فید-روثا را نیز میکشد و تنها در قبال ازدواج با پرنسس ایرولان و بازگشت اعتبار خاندانش راضی به بخشیدن امپراطور میشود. چانی که این وضع را میبیند پاول و باقی فرمنها را رها کرده و به دنبال سرنوشت خود میرود.
نظرات کاربران
هیچ نظری وجود ندارد
هیچ نظری وجود ندارد
افزودن دیدگاه در مورد تلماسه ۲