صحنۀ اول فیلم تکگویی عروس درحال رانندگی است که ماجرا را سربسته تعریف میکند و میگوید به قصد کشتن بیل حرکت میکند و تا به حال خیلیها را کشته است. فیلمبرداری این صحنه بهصورت سیاهوسفید انجام شده است. باد، برادر بیل، بهعنوان بانسر در یک «بار» در تگزاس کار میکند. بانسری که در کار خود موفق هم نیست و رئیسش از او ناراضی است. یک شب باد به خانهاش که کاروانی کنار کوه و بیابان است، برمیگردد و عروس را میبیند که زیر کاروان کمین کرده است. باد به درون میرود و عروس در را باز میکند که با شمشیر به او حمله کند؛ اما باد تفنگ به دست منتظر روی صندلی نشسته است و خردههای سنگنمک به سینۀ عروس شلیک میکند. باد عروس را دستوپابسته در تابوتی بهصورت زنده دفن میکند. فیلم فلشبکی به زمان گذشته دارد که در آن بیل و عروس به نزد پایمی، استاد چینی هنرهای رزمی، میروند تا به عروس آموزش دهد. پایمی به او طی دورهای طولانی و دردناک آموزش میدهد و چند تکنیک انحصاری را هم به او یاد میدهد، از جمله مشت ششاینچی. (ضربه با حداکثر قوا از فاصلۀ ۱۵ سانتیمتری که حرکت مشخص بروسلی بود)
فلشبک تمام میشود و عروس را در تابوت میبینیم که با تیغی که در چکمهاش مخفی کرده، خود را آزاد میکند و با استفاده از تکنیک مشت ششاینچی تابوت را میشکند و از قبر بیرون میآید. همان شب باد با «الدرایور» تماس میگیرد و میگوید عروس را کشته و حاضر است شمشیر هاتورهانزوی او را به یک میلیون دلار بفروشد. صبح روز بعد الدرایور با پول از راه میرسد. باد کیف حاوی پول را باز میکند و ناگهان یک مار مامبای سیاه که الدرایور در کیف گذاشته بود، او را نیش میزند. در ضمن اینکه باد جان میکَنَد، الدرایور از ویژگیهای مامبای سیاه میگوید. سپس به بیل زنگ میزند و نشانی گور اشتباهی را که باد به او داده است به بیل میدهد و میگوید آنجا آرامگاه ابدی «بئاتریکس کیدو» است. این اولینبار است که در فیلم نام عروس را بهطور واضح و با اطمینان میشنویم.
دفعۀ پیش زمانی است که بیل قبل از کشتار با او در کلیسا دیدار میکند و او را Kiddo خطاب میکند؛ اما از دید بیننده ممکن است این خطابی محبتآمیز به نظر برسد، پس از تماس، کیدو از راه میرسد و دو زن با هم درگیر نبرد میشوند. در طی نبرد الدرایور اعتراف میکند که او پایمی را به تلافی بیرونآوردن یک چشمش مسموم کرده است. کیدو چشم دیگر او را بیرون میآورد و او را به حال خود، نزدیک مار مامبای سیاه رها میکند.
کیدو پدرخواندۀ بیل را مییابد و او با مِیل آدرس بیل را به او میدهد و میگوید خود بیل هم میخواهد او را ببیند. کیدو به سراغ بیل میرود؛ اما در آنجا از دیدن دختر خردسال خود شگفتزده میشود. بیل از کودک نگهداری کرده بود. شبهنگام بیل با تفنگ سرمِ راستی به کیدو تزریق میکند و او را وادار میکند که بگوید چرا او را ترک کرده و کیدو میگوید این کار را کرده تا فرزندش دور از محیط زندگی بیل به دنیا بیاید و بزرگ شود و زندگیای طبیعی داشته باشد. در نبردی که بعد از آن درمیگیرد، کیدو تکنیک دیگر پایمی، کف پنجنقطهای انفجار قلب را که پنهان مانده بود بهکار میگیرد و بیل میمیرد.
نظرات کاربران
بزرگسال
توسط : روژه روتین مایر
۹ مرداد ۱۴۰۲
امر به معروف و نهی از منکر واقعی ایجاد عدالت
هیچ نظری وجود ندارد
افزودن دیدگاه در مورد بیل را بکش ۲