آنچه لازم است والدین بدانند
داستان فیلم در ظاهر یک خطی است! دختری که سوار یک تاکسی شده و تا پایان با راننده تاکسی صحبت میکند و از زندگی یکدیگر آگاه میشوند اما داستان فراتر از این یک خط است. رابطههای غلطی با نام شوگرددی یا شوگرمامی که امروزه بر سر زبانها افتاده و نوجوانان بسیاری نیز از آن آگاه هستند در این فیلم واکاوی و روانکاوی شده است. دخترِ داستان با یک مردِ مسنِ متاهل که سه فرزند دارد، آگاهانه وارد رابطه شده است. راننده تاکسی که او نیز مسن و باتجربه است به سرعت از ضمیر دختر آگاه شده و متوجه میشود که او با یک مرد متاهل رابطه دارد. کلارک یا همان راننده تاکسی برای دختر بازگو میکند که خودِ او نیز یک مرد است و مردها را خوب میشناسد البته انسانها را خوب میشناسد. علت اینکه آن مرد به او ابراز علاقه کرده صرفا این است که او دنبال یک اسباببازی جدید است و هیچ هدف دیگری جز این ندارد. اگر تو به دنبال عشق هستی باید آن را در جای دیگری جستجو کنی. البته مشخص است که تو در کودکی از محبت پدر بیبهره بودهای و دختر از دوران کودکی خود میگوید.
دوران کودکی که پر از آسیب بوده است. مادری که آنها را ترک کرده بود. خواهری که دست و پای او را بسته و در وان حمام حبس میکرده است به این بهانه که او فرار از دست آدمرباها را یاد بگیرد و او ساعتها تلاش میکرده تا دست و پای خود را باز کرده و فرار کند! و در نهایت و از همه مهمتر پدری که هرگز حتی یک محبت کوچک به او نکرده است! دریغ از یک نوازش یا آغوش پدرانه! دختر هنوز در بزرگسالی در ناخودآگاه خود دنبال یک پدر میگردد!!! او مردی را که از او باردار شده را بابایی خطاب میکند! هدف او از این رابطه در باطن، بازگشایی عقدههای کودکی است و کلارک به خوبی این را درک میکند. هرچند فیلم دارای ناهنجاریهای بالای کلامی و غیر کلامی است اما این پیام مهم را با خود دارد که چگونه کمبودهای دوران کودکی به ناهنجاریهای بزرگِ بزرگسالی تبدیل میشوند. این دوران مهمترین دورانِ زندگی هر انسانی است. به قول روانشناسان اگر کسی دوران کودکی سالم و شادی داشته باشد، بزرگسالی با روح و روان سالم و موفق خواهد بود. کودکی پایهگذار بزرگسالی است و این مهم توجه ویژه والدین را میطلبد.
نظرات کاربران
هیچ نظری وجود ندارد
هیچ نظری وجود ندارد
افزودن دیدگاه در مورد بابایی